نويسنده: حجتالاسلام مهدي حسينپور
اين روزها زندگي كردن خيلي سخت و دشوار شده است. ازدواج سخت شده، دورهميها كم شده، سفره بلند افطاري جمع شده، خريد جهيزيه با مشكلات جدي روبه رو شده و رفاقتها به رقابت تبديل شده است. سادگي كه از ميان برود زندگي سخت ميشود و براي زنده ماندن بايد رقابت كرد؛ رقابتي ناجوانمردانه كه فقط ما را مجبور به زنده ماندن كرده، نه زندگي كردن! اين روزها خيلي از آدمها زندهاند ولي زندگي نميكنند! اين روزها لوازم زندگي از خود زندگي مهمتر شده است! اين روزها كسي جرئت ساده زيستي ندارد!
سادگي و بندگي
پيامبرگرامي اسلام صلي الله عليه و آله در نهايت سادگي زندگي ميكرد. پُرخوري نميكرد. ايراد به غذا نميگرفت و از پوشيدن لباس وصلهدار اِبايي نداشت. با ازدواج دخترش با مردي سادهزيست مخالفتي نكرد. در خريد جهيزيه براي دخترش رقابت نكرد. از اينكه سفره غذايش ساده باشد، شرمنده نبود. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ساده بود و ساده زندگي ميكرد. گفتارش، رفتارش و حتي دين و آئيني كه آورد، ساده بود و در رفتارش با مردم، سختگير نبود. اما متأسفانه ما از دين اسلام و سفارشات پيامبر خدا و اهل بيتش، فاصله گرفته و زندگي را براي خودمان دشوار كردهايم.
رهبر انقلاب اسلامي ميفرمايند: «اگر زن به فكر تجملات و خوشگذرانيها و هوسهاي زودگذر و تسليم شدن به احساسات بيبنياد و بيريشه باشد، نميتواند آن راه را برود. بايد اين وابستگيها را كه مثل تار عنكبوت بر پاي يك انسان رهروست، از خود دور كند، تا بتواند آن راه را برود.» زندگي كه از حالت سادگي خارج شود و روح تجمل و اشرافيت بر آن مسلط شود، اهداف والاي هر فردي در آن خانواده، به فراموشي سپرده خواهد شد. زماني كه مدگرايي و اشرافيت، افتخار محسوب شود، افراد جامعه نيز تلاش ميكنند تا از اين قافله جا نمانند!
عدهاي با اينكه قدرت و توان بر اشرافيگري ندارند ولي حاضرند از حجم سفره غذايشان كم كنند تا حجم آرايش صورتشان بيشتر شود! اين گونه افراد با اينكه سطح زندگي عادي و فقيرانهاي دارند، ولي حاضرند تا زندگيشان را قرباني اين رقابت ناسالم كنند. فرزند از ديدار پدر محروم شده، چونكه پدر خانواده مجبور است براي تأمين نيازهاي كاذب همسرش دو شيفت كار كند. پدر خانواده در مقابل دوستانش خجالتزده شده، چون براي خريد لوازم از آنها وام گرفته و اكنون قدرت پرداخت بدهي خود را ندارد. بترسيم از آن روزي كه عواقب بد اشرافيگري، ما و زندگيمان را همچون زميني كه از خشم اشرافيگري قارون را بلعيد، ما را نيز در خود فرو برد و به اين رقابتهاي ناسالم خاتمه دهد. تأسفبار است كه لوازم زندگي مهمتر از خود زندگي ميشود.
نوشتم قارون و خوانديد قارون!
قارون فرمانروا و نگاه مردم به جزئيات رفتار او بود. زندگي قارون اشرافي بود و فقط از افراد اشرافي و ثروتمند حمايت ميكرد. به طوري كه شكاف بزرگ و عميقي بين خود و مردم به وجود آورد. طبقه پولدار روز به روز فربه و چاقتر و طبقه ضعيف روز به روز لاغرتر و بيچارهتر شدند و همين شكاف كه توسط قارون و اطرافيانش به وجود آمده بود، او و تمام ثروتش را در خود فرو برد و درس عبرتي شد براي ديگران. در روايت وارد شده است «الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم » شباهت مردم به مسئولان و حاكمانشان بيشتر است از شباهتشان به پدرانشان. وقتي مسئولان يك جامعه به سمت اشرافيت و تجملپرستي روي آورند، مردم نيز همانند آنان به همين سمت و سو كشيده خواهند شد. حتي آنهايي هم كه توان مالي چنداني ندارند، سعي ميكنند تا قيافه اشرافيت به خود بگيرند. دوري مسئولان از ساده زيستي و گرايش آنان به تجملگرايي، مجوزي براي اشرافيگري غالب مردم خواهد شد و زمينه را براي فساد مالي اطرافيان فراهم ميكند. در چنين شرايطي است كه مردم متوقع ميشوند و به مصرفگرايي و مُدگرايي روي ميآورند.
سياستمدار بزرگ عالم، اميرالمؤمنين علي عليه السلام ميفرمايد: خداوند مرا پيشواي بندگانش قرار داده و بر من واجب كرده است كه خودم، خوردنم، نوشيدنم و پوشيدنم را به قدر ناتوانترين مردم قرار دهم تا ندار به ناداريام اقتدا كند و ثروت ثروتمند او را سركش نسازد. بيشك دولتها و سياستمداران، مهمترين اركان براي فرهنگسازي و سالمسازي جامعه هستند. اگر روحيه تجملپرستي در بين سياستمداران از بين برود، مردم جامعه نيز به همان سمت رو خواهند آورد.
از ديگر علتهاي رقابتهاي ناسالم و گرايش به تجمل اين است كه افراد، خود را با كسي كه از توان مالي بالاتري برخوردار است مقايسه ميكنند و براي سبقت گرفتن از آنها به هر روش كه ممكن باشد تلاش ميكنند.
براي حفظ ظاهر، حاضر ميشوند ربا بگيرند و لوازم منزل را هر روز نو كنند! براي حفظ ظاهر، حاضرند لباسي تهيه كنند كه به قول خودشان بِرَند باشد و چند برابر قيمت اصلي آن را ميپردازند.!
در چنين شرايطي، خيلي از آدمها زندهاند، ولي زندگي نميكنند. اينچنين افرادي حسرت يك لحظه لذت بردن از زندگي را در دل دارند ولي افسوس كه اين مال و ثروت روح تكبر و غرور را در دلشان زنده كرده است و اجازه برگشت به محيطي ساده و معاشرت با افراد ساده را به آنها نميدهد، به گونهاي كه حتي قدرت فداكاري هم ندارند.
يادمان باشد؛ تجمل نشان شخصيت نيست.
يادمان باشد؛ تجمل يعني اسارت در چنگال مال و مقام.
يادمان باشد؛ تجمل يعني اسراف و اسراف يعني فقر بركت.
يادمان باشد؛ تجمل يعني زمينهاي براي شكاف اجتماعي.
و يادمان نرود؛ ساده كه باشيم، خدا هم ساده ميگيرد.
برگشت به ساده زيستي و دوري از خوي اشرافيگري و تجمل پرستي، يك ضرورت فردي و اجتماعي است. بياييد همه با هم به ساده زيستي برگرديم، قبل ازآنكه در زير خروارها خاك دفن شويم و از تمام دارايي و ثروتمان به تكهاي پارچه سفيد قناعت كنيم. مال و دارايي تا لحظه مرگ با ما هستند و بعد از مرگ به ارث خواهند رسيد و ديگر ما را همراهي نخواهند كرد. فرزندانمان نيز تا ورودي قبر با ما همراه خواهند شد و ما را تنها و غريب داخل گودالي از زمين قرار خواهند داد. تنها چيزي كه با ما همراه خواهد شد، اعمال است؛ چه خوب و چه بد. در آن لحظه، در برابر اعمالمان تسليم خواهيم شد و چه لحظه سختي است. خدايا از حلالت به ما روزي كن و با حلالت ما را از حرام بينياز بگردان.
فوايد ساده زيستن
ساده كه بگيري، ازدواج زياد ميشود.
ساده كه بخواهي، زندگي شيرين ميشود.
ساده كه بچيني، سفرهها شلوغ ميشود.
ساده كه خريد كني، هزينهات كم ميشود.
ساده كه باشي، رفاقت با صداقت همنشين ميشود.
ساده بگويم: ساده كه باشي، زندگي آسان ميشود.