نوسنده: حجتالاسلام احمدرضا مباشري
خرافات جمع خرافه است. خرافه نام مردي پريزاده يا دزديده شده توسط اجنه قبيله عذره (از طوايف عرب) بوده است. او آنچه به درست يا غلط از پريان ميديده را نقل ميكرده و مردم او را به دروغ متهم ميساختند و گفته او را باور نداشتند. بعدها رسم شد در مورد هر سخني كه غير قابل باور بود ميگفتند: هذا حديث خرافه: اين سخن خرافه است. در اصطلاح نيز به هر كاري كه توجيه عقلاني نداشته و به موهومات نسبت داده شود خرافه گفته ميشود.
سودجويان به دنبال اندوختن اموال
عدهاي از سادگي مردم نهايت استفاده را كرده و با تجويزهايي همچون پشم خرس قطبي، چرك زير ناخن تمساح و استخوان فسيل شده ببر در صدد باز و بسته كردن بخت جوانان هستند! يا زندگي خانوادهها را به ته فنجان قهوهاي گره ميزنند و در بيشتر وقتها براي موجه نشان دادن اين كارهاي بيپايه از مضامين ديني از قبيل دعا و قرآن سوءاستفاده ميكنند. قرآن كريم در جواب اين دسته از انسانها ميفرمايد: پس واي بر آنها كه نوشتهاي با دست خود مينويسند سپس ميگويند: «اين، از طرف خداست.» تا آن را به بهاي اندكي بفروشند. پس واي بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و واي بر آنان از آنچه (از اين راه) به دست ميآورند!
دستاويز آداب و رسوم كهن
برخي نيز كه هيچ دليلي براي رفتارهاي غيرعقلاني خود نيافتهاند آن را به گذشتگان نسبت ميدهند و از قول قرآن ميگويند: «وجدنا عليه اباءنا». پدران و اجداد خود را بر آن يافتيم! آيين چهارشنبهسوزي! از همين دسته است. هر ساله در آخرين سهشنبه سال چندين ميليارد تومان پول بيزبان آتش ميگيرد و منفجر ميشود! به اين بهانه كه سنت گذشتگان است. اصلاً اسراف پول و خسارت به اموال عمومي و اذيت و آزار و سلب آسايش ديگران به كنار، اين جماعت به خوشان هم رحم ندارند و ما هر ساله شاهد مرگها و مجروحيتهايي هستيم كه دل هر هم وطني را به درد ميآورد.
توجيه كردن خطاها و بيگناه جلوه دادن خود
عدهاي اشتباهات و كارهاي غلط خود را به تار و پود خرافه گره ميزنند تا خود را بيگناه جلوه دهند. مثلاً اگر در روز تصادف كنند آن را به اولين كسي كه در اول صبح ديدهاند نسبت ميدهند و حتي ذرهاي نيز خود را مقصر نميدانند و خود را مجبور ميپندارند! اين همان رويه بنياميه است كه امامكشيهاي خود را به اراده خدا واگذار ميكردند و ميگفتند كه ما مجبور هستيم تا خود را معصوم و بيگناه جلوه دهيم.
خرافهاي از جنس بت پرستي
برخي معتقد هستند اگر در ميان كلام كسي اشاره به موفقيت خاصي شد يا شخصي مورد تعريف و تحسين قرار گرفت فوراً بايد به چوب ضربه زد تا آن اتفاق يا شخص مورد نظر از بلا دور بماند! منشأ اين خرافه هر چه كه باشد اما شباهت بسيار زيادي به عقايد بتپرستي دارد كه از تكه چوب بيجاني استمداد ميطلبيدند، يا از چوبي كمك ميخواهند كه قادر نيست خود را از شكستن يا سوختن نجات دهد. برخي نيز همين عقيده را نسبت به نمك دارند و برخي نسبت به تخم مرغ !
عدد 13 نحس است!
بيچاره عدد 13 كه خودش هم نميداند چرا به اين حال و روز افتاده است. كمتر ورزشكاري را ميبينيم كه شماره پيراهنش 13 باشد. كمتر عقدي در روز سيزدهم هر ماه بسته ميشود. ميگويند در بعضي ساختمانها آسانسور از طبقه 12 به طبقه 14 پرواز ميكند. در برخي هتلها اتاق 13 يافت نميشود. و حتي برخي به غلط روز طبيعت را به نحوست 13 ربط دادهاند.
خاستگاه اين عقيده را در فرهنگ مسيحيت ميدانند. در«شام آخر»، «يهوداي اسخريوطي» سيزدهمين شخصي بود كه بر سر ميز حاضر شد كه اندكي بعد به مسيح خيانت كرد و موجب مصلوب شدن وي شد اما در حقيقت نه تنها 13 هيچ نحسي ندارد كه حتي يكي از بهترين روزهاي ما مسلمانان است. 13 رجب روزي است كه مولاي ما علي(ع) در آن روز به دنيا آمده است.
انبيا اولين مبارزان با خرافات
همين كه ابراهيم(ع) فرزند رسولالله از دنيا رفت، خورشيد هم گرفت. عدهاي خيال كردند كه دليل خورشيدگرفتگي فوت ابراهيم است. پيامبر فوراً بالاي منبر رفته و فرمودند: آن الشمس و القمر ايتان من اياتالله يجريان بامره و مطيعان له لا ينكسفان لموت احد ولا لحياته: خورشيد و ماه تحت اراده خدا هستند و مطيع او و به خاطر مرگ يا حيات هيچ كسي كسوف نميكنند.
فرق ضد عقل با فوق عقل
حساب فوق عقلانيت را با ضدعقلانيت بايد جدا كرد و هر استبعادي را نبايد جزو خرافات دانست. كوتاه سخن اينكه علل و اسباب در نظام آفرينش به دو دسته طبيعي- مادي و معنوي تقسيم ميشوند. عوامل طبيعي را از طريق تجربه و علوم طبيعي ميتوان شناخت و اما براي يافتن عوامل معنوي و تمايز آنها از خرافات بايد به قرآن، سخنان پيامبران و امامان(ع) مراجعه كنيم و به جاي مشورت گرفتن از خرافهفروشان، بهتر است سري به مسجد محل زده و از روحاني آنجا مشورت بگيريم.