نويسنده: حسن فرامرزي
يك: چندي پيش رسانهها به نقل از يك متخصص از آمار نگرانكننده عجيبي خبر دادهاند، اين
كه: ۸۵ درصد دانشآموزان ايراني ناهنجاريهاي حركتي و اسكلتي دارند.
دو: گاهي به شوخي به همكارانم ميگويم من امروز بيش از هر زمان ديگري شكل صندلي شدهام و با اينكه سعي ميكنم مسافتي از فاصله خانه تا اداره را پياده طي كنم با اين حال وقتي به خانه ميرسم همچنان به شكل يك صندلي به خانه ميرسم و دوباره روي همان قالبي كه صندليهاي صبح از اسكلتم گرفتهاند و عضلات و مفصلهايم را به شكل خودشان درآوردهاند، اين بار روي صندليهاي خانه مينشينم.
سه: صندليها بيآنكه ما متوجه باشيم مثل قالب گيرهاي حرفهاي هر روز از اسكلت ما، مفصلها و استخوانها و عضلات ما را قالب ميگيرند و آرام آرام ما تبديل ميشويم به يك صندلي. شايد خندهدار به نظر برسد اما امروز آدمها را ميبينيد كه وقتي از صندليهايشان بلند ميشوند دقيقاً شكل صندلي هستند مگر آن كه آرام آرام راه بروند و مدتي روي صندلي ننشينند تا شايد به شكل اوليه خودشان برگردند.
چهار: حتي اگر در بزرگي عددهاي اعلام شده به توافق نرسيم و روي اين آمار كه از زبان يك كارشناس بيان شده ترديد داشته باشيم اما اين موضوع را نميتوان انكار كرد كه كمتحركي امروز نه تنها بلاي جان دانشآموزان بلكه نسل جوان و ميانسال كشور هم شده است. قضيه درباره نوجوانها و كودكان تا حدي روشن است. آنها هم مثل بزرگترها درگير زندگي فناورزده و شهري و زيستن در ارتفاع و برجها و فضاهاي محدود آپارتماني هستند.
پنج: بحراني كه پيش روي جامعه ايراني قرار دارد مثل بهمني است كه بدون صدا دارد بر سر ما آوار ميشود. زندگي كارمندي و نشستنهاي طولاني دو شيفته و سه شيفته روي صندلي به مثابه سمي براي مفصلها و اسکلت و عضلات انسان است. ما همه داريم شكل صندلي ميشويم و اين بحران آغاز راه است و از اين به بعد از بيماريهاي مفصل و استخوان بسيار خواهيم شنيد؛ آدمهايي كه در جواني مبتلا به آرتروز و ساير عوارض استخواني ميشوند، آدمهايي كه راه رفتنهايشان عجيب و غريب است، آدمهايي كه مفصلهايشان در آغاز ميانسالي خشك شده است و مثل لولاهاي زنگزده سر و صدا ميكند. همه اينها عوارض وحشتناكي دارد كه متأسفانه ما چشمهاي خود را به روي آنها بستهايم.
شش: مسلماً پدر و مادري كه شكل صندلي شدهاند، نميتوانند فرزند خود را همراهي كنند. مرد و زني كه شكل صندلي شدهاند بهرهوري كاريشان پايين ميآيد. افراد جامعهاي كه شكل صندلي شدهاند نميتوانند روي پاي خود بايستند چون به شكل صندلي قالبگيري شدهاند. امروز آدمهايي در جامعه ما شكل گرفتهاند كه عملاً نيازي به پا ندارند و اگر پاهايشان قطع شود هيچ لطمهاي به زندگي آنها نميخورد چون آنها همه مسيرها را با آسانسور و خودرو و پله برقي طي ميكنند. من و شما هم فكر كنيم به اينكه چند گام در روز با پاهايمان برميداريم و چقدر شبيه به يك صندلي شدهايم؟