نويسنده: جعفر تكبيري
چند سالي است كه با توسعه تكنولوژي و ورود رسانههاي جديد، فضاي انتخاباتي در ايران و جهان شكل تازهتري به خود گرفته است؛ فضايي كه متأثر از نقشآفريني شبكههاي اجتماعي است و اين امكان را در اختيار طرفهاي رقيب قرار ميدهد كه موجهاي حمايتي خود را پيوستهتر از هميشه در بستر اين شبكهها پديد آورند. اين اتفاق در حالي روي ميدهد كه برخي چهرهها معتقدند بايد تمام قوا براي جريانسازي در انتخابات را معطوف به شبكههاي اجتماعي كرد و برخي ديگر نيز بر اين باورند كه همچنان بايد از رسانههاي سنتي براي جذب مخاطب بهره برد.
اما فرصتها و تهديدهاي بهرهگيري از شبكههاي اجتماعي در انتخابات چيست و اين شبكهها چگونه بر روند انتخابات تأثير ميگذارند. اين موضوع گفتوگويي است كه با دكتر الهام اكبري دانشآموخته يادگيري الكترونيكي از دانشگاه هلند و استاد دانشگاه تربيت مدرس انجام داديم.
به عنوان سؤال نخست بگوييد از چه زماني شبكههاي اجتماعي وارد روند انتخابات دنيا شدند؟
تقريباً از سال 2000 بود كه با پديدهاي به نام شبكههاي اجتماعي روبهرو شديم، اولين شبكه اجتماعي «فرند استر» بود كه شكل گرفت، اما ورود به معناي واقعي و به صورت رسمي به اجتماعات مختلف جهاني، تقريباً با شكلگيري «فيسبوك» در سال 2004 بود. بعد از اينكه فيسبوك به عنوان اولين شبكه اجتماعي توانست در سراسر دنيا فراگير شود و كاركردهاي متنوعي داشته باشد، كمكم شبكههاي اجتماعي و به خصوص فيسبوك و در قدم بعدي توئيتر وارد فضاي سياست و بحثهاي سياسي شدند. با اين حال ميتوانيم بگوييم كه از سال 2008 بحث مشاركت سياسي آنلاين و كنش سياسي آنلاين به وجود آمد و تمام كانديداها در سراسر دنيا، روي بحث استفاده از شبكههاي اجتماعي و پتانسيلهايشان در بحثهاي انتخاباتيشان، تمركز پيدا كردند.
شما در گفتههايتان به موضوع مشاركت سياسي آنلاين اشاره كرديد، منظور از اين واژه چيست؟
مشاركت سياسي آنلاين همان مشاركت سياسي متعارف است، با اين تفاوت كه فعاليتهايي كه در فضاي سنتي اتفاق ميافتد، اينجا در فضاي برخط يا همان مجازي صورت ميگيرد.
اين شبكههاي اجتماعي چطور تأثيرگذار بودند و چگونه كار را پيش ميبردند؟
ما وقتي داريم در مورد شبكههاي اجتماعي صحبت ميكنيم بايد به 3 واقعيت يا نكته توجه كنيم، يكي اينكه اساساً با ظهور جامعه شبكهاي، نحوه كنشها و مدلهاي تفكري دستخوش تغييرات جدي قرار گرفت. اين تغييرات باعث شد در حوزههاي مختلف هم تأثيرات خاص خودش را داشته باشد. يكي از مهمترين حوزههايي كه خيلي متأثر از جامعه شبكهاي شده و تغيير كرده، بحث سياست است. به اعتقاد من اين تغيير، سياست و به خصوص بحث انتخابات را به سمت ديجيتالي شدن برد كه من به اين روند كنش ديجيتالي، كنش سياسي آنلاين ميگويم.
واقعيت دوم كه بايد در رابطه با شبكههاي اجتماعي به آن توجه كرد، اين موضوع است كه يكي از مهمترين ابزارهاي مورد علاقه نسل جوان در بحث سياست، شبكههاي اجتماعي و رسانههاي اجتماعي هستند.
نكته سوم نيز اين است كه جهان واقعي و جهان آنلاين مدام همديگر را تحت تأثير قرار ميدهند.
نشر يك خبر كذب يا يك خبر درست در فضاي شبكههاي اجتماعي به راحتي ميتواند يك جريان را در فضاي واقعي ايجاد كند. از آن طرف هم يك اتفاق ساده در فضاي واقعي ميتواند منجر به اين شود كه شبكههاي اجتماعي تمركزشان را بر آن موضوع بگذارند. به عنوان نمونه، در زمان حادثه تلخ پلاسكو، اخبار شبكههاي اجتماعي همه بر حواشي اين حادثه تمركز كرد. پس بايد پذيرفت كه اين دو روي هم تأثير ميگذارند. شما وقتي در مورد تأثير شبكههاي اجتماعي در انتخابات صحبت ميكنيد، بايد ابتدا اين سه مفهوم را درك كنيد و بعد از آن مشاهده كرد كه اين شبكهها در فضاي سياسي و انتخاباتي چه تأثيري دارند.
من يك نكته ديگر نيز اضافه ميكنم كه يك تئوري خيلي معروف در بحث رسانههاي اجتماعي وجود دارد به نام «تئوري وابستگي». اين تئوري ميگويد كه مخاطبان وقتي از يك رسانه استفاده ميكنند، به صورت خودكار به آن وابسته ميشوند. حال دو عامل بر ميزان اين وابستگي تأثير ميگذارد؛ يكي كاركرد متنوع آن رسانه است كه هر چقدر كاركردهاي آن رسانه متنوعتر باشد و بتواند نيازهاي مخاطب را بيشتر برطرف كند، ميزان وابستگي مخاطب يا كاربر به آن رسانه افزايش پيدا ميكند و عامل دوم هم بحث ثبات اجتماعي است؛ در واقع زماني كه تحولات مختلف بروز پيدا ميكند يا بحرانهاي اجتماعي اتفاق ميافتد، افراد خود بهخود نياز شديدتر و بيشتري به اخبار و اطلاعات پيدا ميكنند. به اعتقاد من يكي از مهمترين نمودهاي عدمثبات اجتماعي، بحث انتخابات است. در بحث انتخابات به يكباره تمام باورها و تمام اعمال فرد بر جامعه به چالش كشيده ميشود و اين روند باعث ميشود كه افراد جامعه براي رفع تعارضاتي كه براي آنها به وجود ميآيد و همچنين براي شناخت درست از نادرست و دلايل مختلف ديگر، مجبور ميشوند بيشتر از قبل به رسانهها و در حال حاضر به شبكههاي اجتماعي توجه كنند. بنابراين دو عامل «ثبات اجتماعي» و «كاركرد متنوع رسانه» ميزان وابستگي را افزايش ميدهد.
حالا به مبحث شبكههاي اجتماعي باز ميگرديم. ويژگي شبكههاي اجتماعي اين است كه دقيقاً همان كاركردهاي متنوع را دارد و به خاطر پتانسيلهايي كه در آنها وجود دارد و از سوي ديگر به دليل فراگير شدن اين شبكهها، قطعاً در زمان بحرانها و به خصوص در بحث انتخابات تأثيرگذاري ويژه دارد. حال غفلت از اين تأثيرگذاري، برابر است با عدم تحقق اهدافي كه افراد براي خودشان درنظر گرفتند. اما من ميخواهم روي اين نكته تأكيد كنم كه به نظرم نكته مهمي است و آن هم اين است كه با وجود اينكه شبكههاي اجتماعي در ايران و جهان فراگير شدهاند، يك تفاوتي در بحث استفاده از اين شبكهها در زمان انتخابات بين ايران و ساير كشورهاي غربي وجود دارد و آن هم اين است كه در كشورهاي غربي، در زمانهاي خاص و ايام عدم ثبات اجتماعي معمولاً مراجعه به شبكههاي اجتماعي به طرز بسيار چشمگيري افزايش پيدا ميكند اما براساس مطالعاتي كه ما در ايران داشتيم، شبكههاي اجتماعي هميشه در ايران مورد مراجعهاند. يعني كساني كه از اين شبكهها استفاده ميكنند وابستگي در آنها اتفاق افتاده است و كماكان دارند از اين شبكهها استفاده ميكنند، بنابراين در زمان انتخابات ايران، رشد ميزان مراجعه به شبكههاي اجتماعي خيلي افزايش پيدا نخواهد كرد و فقط پيامهاي اين شبكهها، جاي خودشان را به پيامهاي سياسي و كنشهاي سياسي ميدهند. اين دقيقاً همان نكتهاي است كه بايد به آن توجه كنيم.
ممكن است به طور دقيق بگوييد كه در زمان انتخابات، چه اتفاقي در شبكههاي اجتماعي ميافتد؟
به صورت كلي اگر بخواهم به اين سؤال پاسخ دهم، اتفاقاتي كه در اين روند به وجود خواهد آمد اين است كه ستادهاي مجازي بسياري شكل خواهد گرفت. روزانه دهها و شايد حتي صدها نامه آنلاين به سياستمداران نوشته خواهد شد. در طول اين مسير، كمپينهاي انتخاباتي آنلاين شكل خواهد گرفت. غالباً و قاعدتاً انواع خبر و پيام انتخاباتي در قالبهاي مختلف اعم از عكس، ويدئو و متن توليد خواهد شد. نظرسنجيهاي حضوري جاي خود را به نظرسنجيهاي آنلاين خواهد داد. يك اتفاق تقريباً جديد هم اين است كه صنعت فروش كانالها و صنعت تبليغ در كانالها كه اساساً بايد رايگان باشند، رونق خواهد يافت و كانديداهايي كه تا ديروز مجبور بودند، فقط در فضاي سنتي هزينه كنند، هم اكنون مجبور هستند بخش اعظمي از هزينههايشان را صرف فضاي مجازي كنند.
اين هزينههايي كه گفتيد نسبت به تبليغات سنتي بالاتر است يا پايينتر است؟
من فكر ميكنم ما نميتوانيم پاسخ دقيقي به اين سؤال بدهيم كه كدام پايينتر يا بالاتر است. اين بستگي به نوع برنامهريزي كه كانديداها براي خود درنظر گرفتند، دارد. بالاخره يكي بيشتر به فضاي مجازي توجه ميكند و ديگري كمتر، ولي آن چيزي كه مسلم است اینکه كانديداها مجبور هستند، اين دفعه هم به فضاي مجازي توجه كنند و هم اينكه هزينه كنند.
طبيعتاً فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي به دليل عدم استفاده از كاغذ، نسبت به تبليغات فيزيكي بايد ارزانتر باشد؟
من بعيد ميدانم. هم اكنون كانالهايي كه جمعيت زيادي دارند با قيمتهاي بسيار هنگفت به كانديداهاي رياست جمهوري فروخته ميشوند. علاوه بر اين، صرف اينكه چون از كاغذ يا عوامل سختافزاري ديگر استفاده نميشود، اين هزينهها پايين ميآيد، برداشت اشتباهي است. اتفاقاً به علت تأثيرگذاري شبكههاي اجتماعي، هزينهها بيشتر از برآورد خواهد بود.
من ميخواهم بحث را به سمت انتخابات ايران ببرم. واقعيت اين است كه رسانههاي خارجي، خيلي تلاش ميكنند كه حاكميت را در تقابل با شبكههاي اجتماعي نشان دهند. آيا اين استدلال درست است كه حاكميت در انتخابات علاقه ندارد در فضاي مجازي فعاليت كند و محور تلاش خود را بر افزايش مشاركت به صورت سنتي بگذارد؟
من فكر ميكنم در اين بحث ما بايد حاكميت را از دولت جدا كنيم. به زعم بنده، دولت برخورد دوگانهاي در اين حوزه داشته است. دولت در ابتدا سعي كرد به شبكههاي اجتماعي خيلي پر و بال دهد و خيلي به آنها توجه كند، چون به نظر خودش اين شبكهها ابزاري در جهت تبليغات براي كارهاي دولت بود. اما دولت بايد به اين مسئله توجه ميكرد كه بالاخره شبكههاي اجتماعي دو روي سكه هستند، هم ميتوانند مزيت براي دولتها داشته باشند و هم ميتوانند دولتها را تخريب كنند.
من فكر ميكنم در بحث دولت اگر بخواهيم از حاكميت جدايش كنيم، دولت ما برخورد دوگانهاي داشت، تا زماني كه براي پيامرساني خودش مفيد بودند، توجه خيلي جدياي به شبكههاي اجتماعي داشت، اما زماني كه بحث حقوقهاي نجومي از طريق شبكههاي اجتماعي مطرح شد و هجمه زيادي عليه دولت شكل گرفت، دولت احساس كرد كه نميتواند ادامه دهد و بايد يك جايي پاي خود را روي ترمز بگذارد، چون استفاده از اين شبكهها به ضررش تمام ميشود. هم اكنون هم در بحث انتخابات من فكر ميكنم دولت هم ميخواهد اين شبكهها تا زماني كه به نفع خودش هستند باشد و هم ميخواهد نباشد چون ممكن است يك جرياني عليه او ايجاد شود.
اما در رابطه با بحث حاكميت من فكر ميكنم بدترين برخوردي كه حاكميت ميتواند با شبكههاي اجتماعي كند، برخورد سلبي است چون نه تنها جواب نميدهد بلكه ممكن است جواب عكس هم بدهد. در واقع به نظر من حاكميت بايد بتواند توانايي ايجادِ ارتباط و تعامل و استفاده از اين شبكهها را در خودش خلق كند. اين شبكهها واقعيت جهان امروز هستند و ما نميتوانيم اينها را ناديده بگيريم. اينها هستند و يك پتانسيلهايي دارند. البته بايد به صراحت عنوان كرد كه شبكههاي اجتماعي، به شدت اين امكان و پتانسيل را دارند كه عليه حاكميت به كار گرفته شوند و اتفاقاً اين يكي از كاركردهاي جديشان نه فقط در ايران، بلكه در كل دنيا است. اما اگر بخواهيم برخورد سلبي هم كنيم اصلاً چاره كار نيست و جواب نميدهد. بهترين كاري كه حاكميت ميتواند در اين حوزه كند، اين است كه اين حوزه را رصد و بتواند با موارد خلاف قانون و غيرقانوني برخورد قانوني كند. يك كار زيربنايي حاكميت بايد انجام ميداد كه متأسفانه انجام نشد. دولت و حاكميت براي اين مسئله بايد برنامهريزي ميكردند كه سِرورهاي مربوط به شبكههاي اجتماعي معروف را به داخل انتقال ميداد. حاكميت بهتر بود قبل از اينكه فضاي كشور سياسي شود و فضاي شبكههاي اجتماعي تبديل به بحث كنشهاي سياسي شود، اين اقدام را انجام ميداد. اين كار باعث ميشد كه در بحث انتخابات برخوردهاي سلبي را كمتر شاهد باشيم و از اين طريق بهتر ميتوانستيم فضاي انتخابات را كنترل كنيم.
آيا شركتهاي صاحب شبكههاي اجتماعي قبول ميكردند كه سرورشان را به داخل ايران بياورند؟
بله، به طور مثال شما تلگرام را مشاهده كنيد هيچ جاي دنيا مخاطب جدي ندارد و حتي در خود روسيه هم مخاطب ندارد. بالاخره براي شركت مهم است كه كاربرانش را حفظ كند. بنابراين اگر اين جديت از جانب حاكميت وجود داشت و پيگيري ميكرد قطعاً اين اتفاق ميتوانست رخ دهد. اما بعضي از آقايان نخواستند يا اعتقادي نداشتند. حال كه اين اتفاق نيفتاده، يكي از كارهاي ديگري كه حاكميت ميتواند انجام دهد و بايد انجام شود توليد محتواي درست، سالم و مفيد براي انتخابات است. اگر حاكميت بتواند قبل از اينكه شايعات پخش شوند محتواي درست را پخش كند، باز هم تا حد زيادي به نظرم ميتواند فضاي شبكهها را كنترل كند.
مدل مشابهي درخصوص مديريت فضاي مجازي در كشورهاي ديگر وجود دارد يا خير؟
در واقع ما نميتوانيم مدل مديريت شبكههاي اجتماعي كشور خودمان را با ساير كشورها مقايسه كنيم. دلايلش هم متعدد است. يكي از دلايلش اين است كه اكثر بحثهاي سياسي در دنيا در داخل احزابشان شكل ميگيرد و در درون شبكههاي اجتماعي نيست. افرادي هم كه در زمان انتخابات سراغ شبكههاي اجتماعي ميروند، بيشتر به دنبال اخبار هستند و كسي به دنبال توليد محتوا نيست. اصلاً نه بنايي دارند و نه اين موضوع در فرهنگشان آمده است ولي در ايران ميبينيم كه افراد بيشتر از اينكه دنبال كسب اطلاعات باشند، سراغ توليد اخبار و پيامهاي مختلف ميروند.
بنابراين براي مقايسه مدلهاي مديريتي فضاي مجازي در دنيا، بايد ابتدا متوجه شويم كه فضاي ما متفاوت از آنهاست، پس نميشود عين مدلي كه آنها دارند، ما نيز استفاده كنيم. ثانياً ما بايد اين واقعيت را قبول كنيم، كسي كه خودش اين شبكهها را مديريت ميكند خيلي راحتتر از ما ميتواند مديريت كند. اگر سِرورها به ايران انتقال پيدا ميكرد، فضاي مديريتي براي حاكميت هم راحتتر بود. بنابراين اگر بخواهيم يك الگو بگيريم و به كشور خودمان بياوريم، اصلاً نميشود، چون زمينه و شرايط متفاوت است.
پس عملاً شما به بحث رگولاتوري(تنظيم مقررات) اعتقادي نداريد و مديريت مستقيم را ميپسنديد؟ آيا اين استدلال درست است؟
من خيلي در اين زمينه مطالعه نداشتم ولي چيزي را كه به آن معتقدم، عرض كردم. مديريت مستقيم و مديريت سلبي در اين فضايي كه سرشار از كنش و تعامل است، سرشار از تحرك و تهييج است، امكان پذير نيست و نميشود كنترل و مديريت كرد. شما مجبور هستيد محتوا توليد كنيد و مجبور هستيد كنترل غيرمستقيم داشته باشيد، اصلاً ذات اين شبكهها نميپذيرد شما بخواهيد مديريت مستقيم كنيد.
به نظر شما شبكههاي اجتماعي عاملي بر افزايش مشاركت سياسي است يا خير؟
به نظر من قطعاً اين شبكهها در بخشي از جامعه ما ميتواند ميزان مشاركت سياسي را افزايش بدهد، من نظر شما را معطوف ميكنم به انتخابات سال 92. از نظر بنده يكي از دلايل شكست اصولگرايان در انتخابات 92 اين بود كه آنها به مباحث شكل گرفته در شبكههاي اجتماعي توجه بيش از حد كردند. علاوه بر اين، به اين مسئله توجه نكرديم كه توسعه شبكههاي اجتماعي ميزان مشاركت را افزايش خواهد داد و يكي ديگر از دلايلي كه باعث شكست شد، همين موضوع بود. اين شبكهها در سطح گستردهاي در شمال شهر تهران مورد استفاده قرار گرفتند و در اين منطقه، ميزان مشاركت به طرز محسوسي بالا رفت. اين يكي از اولين انتخاباتهايي بود كه ميزان مشاركت تهرانيها در بالاي شهر بالاتر از پايينشهر بود. دليل اين اتفاق نيز آن بود كه شبكههاي اجتماعي توانستند آن تحرك لازم را در بين اذهان اين منطقه ايجاد و آنها را به سمت خودشان جذب كنند.
يك نكته جالب نيز ميخواهم بگويم، چند وقت پيش مقالهاي مطالعه كردم كه مربوط به كشور امريكا بود. يك مقاله كاملاً علمي بود و به بحثهاي ژورنالي هم مربوط نميشد و از قضا در يك مجله معتبر نيز منتشر شده بود. در اين مقاله مطرح شده بود كه حتي عكسهاي روز انتخابات نظير انگشتان جوهري، سلفي با برگ رأي سلفي با يك چهره مشهور پاي صندوق رأي نيز ميتواند باعث افزايش مشاركت شود. يعني خيلي از مردم وقتي ميبينند ديگران رفتند و با شوق و علاقه و انرژي شركت كردند، همين باعث تشويق ميشود كه آنها هم شركت كنند.
من ميخواهم بگويم يعني اين نقشآفريني آنلاين در افزايش مشاركت مردم حتي در روز رأيگيري هم تأثير دارد.
با تمام مباحثي كه مطرح شد به نظر شما ميتوان گفت كه رسانههاي سنتي ديگر نقش خود را در انتخابات از دست داده و شبكههاي اجتماعي و فضاي مجازي جايگزين آنها شدهاند؟
چيزي كه من فكر ميكنم اين است كه قطعاً نه... به ويژه در ايران. شما اگر جامعه ايران و فرهنگ ايران را مطالعه كنيد ميبينيد هنوز رسانههاي جمعي و به قول شما سنتي اقتدار خودشان را دارند. از تلويزيون و روزنامه گرفته تا منبرهاي ما. اين رسانهها، هنوز قادر هستند كه در مديريت افكار عمومي نقش داشته باشند. نتايج بسياري از پژوهشها در ايران نشان ميدهد كه اكثريت قريب به اتفاق مردم بعد از شنيدن مناظرهها تصميم به انتخاب فرد مورد نظر خود ميگيرند يا حتي اگر قبل از شنيدن مناظرهها در انتخاب فرد به يك قطعيت رسيدند ممكن است بعد از مناظرهها، تصميمشان تغيير كند. پس هنوز تلويزيون و رسانههاي سنتي اقتدار خود را در ايران حفظ كردهاند و در واقع هنوز اهميت خاص خود را دارد. به علاوه اين تمام تحقيقات در سراسر دنيا نشان ميدهد هيچ رابطه آنلاين و مجازياي نميتواند قدرت تأثيرگذاري رابطه چهره به چهره را جايگزين كند. هنوز بالاترين تأثير مربوط به رابطه چهره به چهره است. به همين دليل خيلي از مردم هنوز رابطه چهره به چهره را بيشتر از فضاي مجازي كه مبتني بر متن و رابطه واقعي در آن كمرنگتر است، ميپسندند.
بنابراين بهرغم اينكه شبكههاي اجتماعي در ايران فراگير شدند و به ويژه در بين نسل جوان و امروزي، جاي خود را باز كردند اما ما يك جامعه سنتي هستيم و هنوز هم ما در ايران خانوارهاي زيادي داريم كه سنتي هستند و با فضاي شبكههاي اجتماعي هم انسي ندارند. شايد اولين رسانهاي كه براي آنها اهميت داشته باشد، رسانه سنتي، منبر است ولي در واقع قطعاً نبايد از نقش و تأثيرگذاري فضاي اجتماعي غفلت كرد.
پس شما عملاً با اين حرفتان، صحبتهاي آقاي رئيسجمهور درخصوص گذشتن از دوره رسانههاي سنتي را نقض ميكنيد؟
من حرف آقاي رئيسجمهور را در اين رابطه نشنيدهام ولي به عنوان متخصص اين فضا كه مطالعه ميكنم به شدت معتقدم رسانههاي سنتي هنوز مقتدرند و ما نقش و كاركردشان را امسال هم در انتخابات خواهيم ديد.
به عنوان سؤال پاياني، به نظر شما چه فرصتها و تهديدهايي در خصوص بهرهگيري از شبكههاي اجتماعي در ايام انتخابات وجود دارد؟
به صورت كلي فضاي شبكههاي اجتماعي يك فضاي متنوع و رايگان است، حالا اينكه چند كانال خريد و فروش ميشود بماند ولي به صورت كلي يك فضاي رايگان است و فضاي گستردهاي است كه ميتوان از آن استفاده كرد. از اين نظر فرصت است. هر كانديدايي نيز ميتواند در اين فضا، با كمترين هزينه خود را معرفي كند و آنطور كه دوست دارد خودش را به مردم بشناساند. اما دقيقاً نقطه مقابلش آنجاست كه در اين فضا هر فردي يا هر پديده يا هر كسي به راحتي ميتواند اخبار كذب را پخش و شايعهپراكني كند، بدون اينكه كسي هم پاسخگو باشد. يعني يكي از مهمترين تهديدات اين است كه در اين فضا، اگر كسي بخواهد كسي را تخريب كند، اين فضا وجود دارد و قابليت پيگيري سختي نيز دارد.
يك ايراد و تهديد ديگر كه مربوط به شبكههاي اجتماعي است، آنجاست كه توجه بيش از حد به شبكههاي اجتماعي باعث ميشود كانديداها از فضاي واقعي غفلت كنند. من پيشتر نيز عرض كردم كه در انتخابات 92 مجلس در تهران، بخش اعظمي از انرژي اصولگرايان صرف اين شد كه به شايعات و اخبار كذب در فضاي مجازي پاسخ دهند و از تعامل چهره به چهره غفلت شد. همانطور كه قبلا هم گفتم اين فضا وابستگي ايجاد و شما را مجبور ميكند كه در اين فضا باقي بمانيد.
در پايان اگر صحبتي داريد كه ميتواند به اين گفتوگو كمك كند، سپاسگزار خواهيم بود كه بازگو كنيد.
نكتهاي كه به ذهنم ميرسد اين است كه همه افراد با هر ديدگاهي چه در حوزه مشاركت سياسي سنتي و چه در حوزه آنلاين بايد توجه كنند كه مباحث اخلاقي كمرنگ نشود. در فضاي انتخابات ما شاهد بداخلاقيهاي زيادي در حالت عادي بوديم. امسال نيز فضا متفاوت است و شبكههاي اجتماعي نقشآفريني جديتري دارند. بافت اين شبكهها خودش به اين بداخلاقيها دامن ميزند و من فكر ميكنم در اين زمينه ما بايد بيشتر توجه كنيم كه بهرهگيري از شبكههاي اجتماعي باعث نشود كه اين فضا منفيتر از قبل شود.