نویسنده: فرهاد فلاح
ترجمه، دالان انتقال فرهنگ، انديشه و تمدن و ابزاري مؤثر و شناخته شده براي تبادل دادههاي فكري و فرهنگي است. ترجمه معكوس نيز به عنوان ابزار مهندسي معكوس فرهنگي روشي استراتژيك به شمار ميرود كه بايد به نهضت انتقال معكوس فرهنگ و تمدن تبديل شود. الزام دولت از سوي مقام معظم رهبري مبني بر ترجمه توليدات كتاب در بخشهاي مختلف و قرارگرفتن در معرض ديد جهانيان، حكايت از اهميت اين موضوع دارد.
توجه به آژانسهاي ادبي، حضور در نمايشگاههاي بينالمللي كتاب براي واگذاري حقوق معنوي كتابها، تمركز بر اقناع ناشران كشورهاي مقصد يا مبادله پاياپاي با آنها براي نشر كتابهاي ايراني و بازيگرداني گرنتهاي دولتي براي تحقق ترجمه معكوس از نمونه تلاشهايي بوده كه در اين سالها رقم خورده است كه نتيجه آن شكلگيري رقابتي كاذب، غيرهدفمند، از هم گسيخته و بدون توازن در حوزه انتقال كتاب بوده كه تنها براي ناشران ژستي از حضور در عرصه بينالملل برجا گذاشته است. اين تحرك نابسامان، از خود آثاري را منتقل كرده است كه نه ناظر به نيازهاي مقصد بوده، نه هدفي روشن را دنبال كرده و نه سياست روشني را تحقق بخشيده است.
ترجمه معكوس به عنوان دالاني براي انتقال تفكر ناب انقلاب اسلامي و بستر ضروري تحقق تمدن نوين اسلامي داراي حلقهها و لايههاي فراموش شدهاي است كه توجه و سرمايهگذاري هدفمند بر آنها ما را با ظرفيتي نوين روبهرو ميسازد.
غربالگري خروجيهاي ترجمه معكوس در حال حاضر نشان ميدهد كه ما به جاي توجه به تأمين نيازهاي جهان اسلام و مراكز اسلامي و ايجاد توازن توليد و توزيع انديشه در اين حوزه، به سمت الگوبرداري از فعاليتهاي ترجمه معكوس در ديگر كشورها سوق پيدا كردهايم. اين كپيبرداري از طرحهاي ترجمه معكوس ما را در يك پارادوكس كاري قرار داده است كه خروجيهاي آن در راستاي تحقق تمدن نوين اسلامي نخواهد بود.
از سوي ديگر وظيفه ما در ترجمه معكوس و تأمين نيازهاي مراكز اسلامي كشورهاي مختلف آنچنان حوزه وسيع و عميقي است كه توجه و برنامهريزي در آن تنها به انتقال و تبديل متون فارسي به زبانهاي ديگر منحصر نميشود؛ بلكه بايد به ميانداري و مديريت حوزه ترجمه معكوس براي تأمين نيازهاي مراكز اسلامي كشورهاي مختلف از سوي ايران تبديل شود. اين سخن بدين معناست كه ايران حتي بايد نسبت به ترجمه متون عربي يا هر زباني به زبانهاي ديگر نيز سياستگذاري، مديريت و اعمال نفوذ كند؛ زيرا ساحت نيازها بسيار مهم و استراتژيك است. در سالهاي اخير عربستان در اقدامي پنهان در حال شناسايي و تحريم مترجمان كشورهايي است كه در حال همكاري و مشاركت در فرايند ترجمه متون شيعي به زبانهاي مختلف هستند و همين موضوع اهميت مسئله را براي ما دوچندان ميكند.
بررسي متوني كه تاكنون در حوزه ترجمه معكوس و براي تأمين نيازهاي مراكز اسلامي منتشر شده است، نشان ميدهد ترجمه هر متني شايسته و بايسته عرضه در سطح بينالملل نيست. گزينش، بازنويسي و تأليف نوين سه راهبرد اساسي براي اين عرصه است. اما سادهترين و كمهزينهترين راهكار براي كاهش آسيبها و مؤثرتر كردن متون، ويرايش محتوايي يا بازنويسي بر اساس ادبيات، نيازها، شرايط و بسترهاي فرهنگي و اجتماعي جامعه مقصد است. چه بسا تنها با تغيير برخي واژهها و تعديل برخي بخشها افزون بر كاراتر شدن متن، جلوي خسارتها نيز گرفته شود.
تأليفهاي نوين روشي مؤثر براي پاسخگويي به نيازهاي مراكز اسلامي كشورهاي مختلف است. اصرار بر متون موجود توان پاسخگويي فعال به نيازهاي روز جوامع مختلف را از ما خواهد گرفت. تأليفهاي نوين هر چند كاري زمانبر و پرهزينه براي نهادهاي متولي ترجمه معكوس است، اما چون نيازهاي بهروز جامعه هدف را نشانه ميگيرد از ضريب نفوذ و تأثيرگذاري آن نميتوان گذشت. اين مسئله در تجربيات ميداني روشن شده است كه بيتوجهي به تأليفهاي نوين و اكتفا به متون موجود خسارتهاي زيادي را برجاي گذاشته است كه مطالعه ميداني آن ابعادش را مشخص ميكند.
نهادهاي فعال ترجمه معكوس مديريت، توليگري و سياستگذاري اين حوزه را بدون تفكيك، خواسته يا ناخواسته خودشان برعهده گرفتهاند. شايد نتوان مركزي را يافت كه با انجام تحقيقات ميداني و پايش محيطي به موضوعات و اقتضائات ترجمه معكوس در يك منطقه بينالمللي دست پيدا كند و پس از آن وارد عمليات ترجمه معكوس در يكي از مدلهاي گزينش، ويرايش يا تأليف نوين شود.
نويسنده يا ناشري كتابي منتشر ميكند و سپس براي ترجمه آن به زبانهاي مختلف تلاش ميكند تا از ژست فعاليت بينالمللي بيبهره نماند. يا اينكه نهادي با مأموريتي بينالمللي براي انتشار اثري به دنبال متني ميگردد و از قضا همسويي نويسنده يا ناشر و آن نهاد بينالمللي منجر به انتشار اثري به يك يا چند زبان خارجي ميشود و پس از آن به دنبال بازار عرضه و مصرف براي آن اثر ميگردند كه معمولاً هم موفق نيست.
از سوي ديگر شوراي عالي انقلاب فرهنگي وظيفه ترجمه معكوس را برعهده سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي گذاشته است و اين سازمان به جاي مديريت و سياستگذاري اين حوزه، خود وارد كار ميداني شده است. استفاده از ظرفيتهاي گروههاي مردمنهاد، ورود هدفمند حوزههاي علميه و دانشگاهها، همافزايي نهادهاي بينالمللي و كاربست تشكيلاتي نهادهاي فعال در عرصه بينالملل ميتواند مأموريت تحقق ترجمه معكوس را براي مراكز اسلامي سريعتر به مقصد برساند. اما از آن سو انحصارگري و عدم تفكيك بين مديريت، توليگري و سياستگذاري در موضوع ترجمه معكوس آسيبهاي جدي را متوجه اين مسئله مهم بينالمللي خواهد كرد؛ زيرا ترجمه معكوس را به عنوان يك دغدغه بينالمللي نبايد در چارچوب سياستهاي داخلي ديپلماسي عمومي و ديپلماسي فرهنگي محصور كرد. ترجمه معكوس مأموريتي جهاني براي تحقق مقدمات تمدن نوين اسلامي است كه جز با بهكارگيري همه ظرفيتها و توانمنديها قابل دستيابي نخواهد بود. اميد كه با راهاندازي كرسيهاي انديشهورزي و شكلگيري انجمنهاي تخصصي ترجمه معكوس در حوزههاي علميه و دانشگاهها، شاهد پاسخگويي مؤثر به نيازهاي فرهنگي مراكز اسلامي كشورهاي مختلف باشيم.
*تلخيص يادداشت از مهر