به گزارش خبرنگار ما، تيرماه سال 93، مردي طي تماس با مأموران پليس آنها را از ناپديد شدن پسر 40 سالهاش به نام آرش باخبر كرد. او به مأموران گفت: صبح امروز عروسم به خانه ما آمد و گفت روز گذشته شوهرش با يك كيسه پول براي معامله زميني از خانه بيرون رفته و ديگر برنگشته است و تلفن همراهش نيز خاموش است. شش روز بعد از اعلام مفقودي بود كه مأموران جسدي را داخل كانال آبي حوالي محله رباط كريم پيدا كردند. در تشخيص هويت مشخص شد جسد متعلق به آرش است كه پدرش گم شدن او را گزارش كرده بود. بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني مشخص شد كه آرش در محل ديگري به قتل رسيده و جسدش به اين مكان منتقل شده است.
در شاخه ديگري از بررسيها كارآگاهان احتمال دادند كه همسرش ناهيد در ماجراي قتل نقش داشته باشد به خاطر همين از او تحقيق كردند. زن جوان، اما اين اتهام را انكار كرد، اما بررسيتماسهاي او نشان داد كه او از مدتي قبل با مردي 41 ساله به نام نادر ارتباط دارد. نادر وقتي بازداشت شد، جزئيات بيشتري از اين رابطه را شرح داد. او گفت: 20 سال قبل من و ناهيد با هم همسايه بوديم و قصد ازدواج داشتيم، اما به دلايلي اين ازدواج صورت نگرفت. بعد از آن بود كه ناهيد ازدواج كرد و چند سال بعد من هم ازدواج كردم و الان صاحب يك فرزند دختر هستم. مدتي قبل در حالي كه هفتسال از ماجراي خواستگاريگذشته بود، ناهيد با من تماس گرفت و گفت كه با شوهرش اختلاف دارد. او با من درددل كرد و خواست كه كمكش كنم. من هم دلم به حالش سوخت و بعد از چند جلسه حرف زدن به او علاقه پيدا كردم. مدتي كه از رابطهمان گذشت، تصميم به قتل شوهرش گرفتم و با همدستي ناهيد نقشه را اجرا كردم. ناهيد هم وقتي مورد بازجويي قرار گرفت حرفهاي نادر را تأييد كرد. پرونده بعد از تحقيقات به شعبه هشتم دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد و روز گذشته روي ميز هيئت قضايي به رياست قاضي اصغرزاده و مستشار توكلي قرار گرفت. بعد از اعلام رسميت جلسه، اولياي دم درخواست قصاص كردند. سپس به دستور رياست دادگاه متهم رديف اول در جايگاه ايستاد و با انكار جرمش در شرح ماجرا گفت: من ناهيد را دوست داشتم و هر دو به هم علاقهمند بوديم، ولي به دلايلي ازدواجمان انجام نگرفت. مدتي بعد متوجه شدم پسري به نام آرش به خواستگاري ناهيد رفته است و با هم ازدواج كردهاند.
وقتي كاملاً نااميد شدم من هم ازدواج كردم تا اينكه هفتسال قبل ناهيد شماره مرا پيدا كرد و تماس گرفت. او گفت با شوهرش مشكل دارد و ميخواهد از او جدا شود. اين تماسها بيشتر و بيشتر شد و باعث رابطه بين ما شد. مدتي كه گذشت ناهيد زنگ زد و گفت شوهرش به رابطهمان پي برده است.
ناهيد گفت آرش او را خيلي اذيت ميكند و بهتر است او را از سر راه برداريم تا راحتتر همديگر را ببينيم. قبول كردم و كليد خانهاش را به من داد. يك شب وارد خانه او شدم و رفتم تا آرش را كه در اتاق خواب خوابيده بود به قتل برسانم، اما نتوانستم و برگشتم تا اينكه دوباره ناهيد زنگ زد و گفت آرش به خاطر انتقام تهديد كرده و گفته است، ميخواهم دختر نادر را اذيت كنم. وقتي اين حرف را شنيدم، ترسيدم و با پيشنهاد دوباره ناهيد به خانه آنها رفتم تا به زندگي آرش خاتمه دهم. شب حادثه وقتي وارد خانه ناهيد شدم با جسد آرش روبهرو شدم. با ديدن جسد تصميم گرفتم آنرا ناپديد كنم به همين خاطر آنرا داخل صندوق عقب ماشين گذاشتم و در حوالي رباط كريم داخل كانال آبي رها كردم. ناهيد هم در جايگاه قرار گرفت و گفت: من با نادر رابطهاي نداشتم. او همه حرفهايش دروغ است. شوهرم براي آخرين بار با كيسه پر از پول از خانه خارج شد و ديگر برنگشت. نميدانم چه كسي او را كشته است. در آخر بعد از آخرين دفاع متهم، هيئت قضايي وارد شور شد.