کد خبر: 843222
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰
روزها و ساعات تعطيلات عيد را در قالب يك برنامه بريزيم
آيا شما هم اين حس را داريد كه زمان در تعطيلات به طرز عجيبي شبيه ماهي‌ها مي‌شود و هنوز در دستت قرار نگرفته...
آيدين تبريزي
آيا شما هم اين حس را داريد كه زمان در تعطيلات به طرز عجيبي شبيه ماهي‌ها مي‌شود و هنوز در دستت قرار نگرفته به سرعت از دستت ليز مي‌خورد و به درياي عدم مي‌رود؟ چرا ما حس مي‌كنيم تا چشم به هم مي‌زنيم تعطيلات تمام مي‌شود؟ آيا زمان با ما بازي درمي‌آورد؟ يعني هر وقت مي‌خواهد به ما خوش بگذرد زمان دور تند مي‌شود اما هر وقت مي‌خواهيم زمان زود بگذرد - مثلاً ما هرچه سريع‌تر با جيب‌هاي خالي به حقوق آخر ماه برسيم - زمان مثل يك اتوبوس قراضه در سينه‌كش يك كوه جلو نمي‌رود. آيا واقعاً جنس زمان در تعطيلات با جنس زمان در روزهاي عادي هفته فرق مي‌كند يا اين تصور ذهني ماست كه چنين چيزي را به زمان تعطيلات نسبت مي‌دهد؟
 
 
اگر منصف باشيم احتمالاً خواهيم گفت سرعت گذر زمان در روزهاي تعطيل و كاري كاملاً مشخص است و نوساني ندارد. پس احتمالاً شما هم تا به حال به اين واقعيت پي برده‌ايد كه عملاً ما با دو نوع زمان روبه‌رو هستيم. زماني كه ساعت‌ها و تقويم‌ها نشان مي‌دهند و بيرون از ذهنيت، احساس و تجارب شخصي ما جريان دارد و از آن سو زماني كه ما در ذهن‌مان حس مي‌كنيم. يعني تجربه ما مي‌تواند روي احساس زمان اثر بگذارد به طوري كه گذر زمان را اصلاً حس نكنيم يا اينكه آنقدر دردناك و استرس‌آور باشد كه حس كنيم زمان از يك جايي به بعد دارد كش مي‌آيد.
 
 
تعطيلات معمولاً از جنس زمان‌هايي هستند كه آدم‌ها دوستش دارند. حتي كساني كه براي تعطيلات برنامه خاصي هم نداشته باشند به خاطر همان نيروي اينرسي يا تمايل به سكون كه در ذهن و روان همه آدم‌ها با شدت و ضعف‌هايي وجود دارد، تعطيلات را مي‌پسندند. اما چه كنيم كه پايان تعطيلات عيد حس ناخوشايندي نداشته باشيم؟

 
 
 
تعطيلات چه حجمي از زمان زيسته ماست؟
 
 
آنچه در تجربه ذهني ما از گذر زمان اثر منفي و ناخوشايند مي‌گذارد، اين است كه ما زمان را نزيسته باشيم. به اين مثال توجه كنيد: دو نفر تصميم دارند اول صبح بلند شوند و در يك برنامه نيم‌روزي بروند كوه. هر دو آنها با يك گروه از دوستان يا همكاران مي‌خواهند اين تجربه را از سر بگذرانند. نفر اول روي تصميم خود مي‌ايستد، اول صبح بيدار مي‌شود و مي‌رود كوه. اما دومي ترجيح مي‌دهد كه بخوابد، يعني جدي نيست و سر تصميمي كه گرفته نمي‌ايستد. اولين اتفاقي كه اينجا مي‌افتد اين است: كسي كه بلند شده و رفته كوه، زمان را زيسته است، حتي اگر تلخي‌هايي هم براي او پيش آمده باشد باز زمان را زيسته است. به اين معنا كه در آن سه، چهار ساعت كه كوه بوده، دوستاني را ديده، حرف‌هايي رد و بدل شده، عضلاتش را آزموده، به نفس نفس افتاده، عرقي بر پيشاني‌اش نشسته، كلي اتفاقات ريز و درشت را تجربه كرده و حس‌هاي جديدي داشته، در واقع او خوراك و محتوايي براي تعريف كردن درباره آن روز به دست آورده است. اما كسي كه از رختخواب بلند نشده و برنخاسته، عملاً خاطره‌اي از آن بخش روز ندارد. در واقع آن روز يا دست‌كم بخشي از آن روز بي‌هيچ خاطره‌اي سپري شده است.
 
 
حال اين اتفاق را به روزهاي بعد هر دو فرد تعميم دهيد. فرد اول عصر روز دوم را با نرمش‌هايي در بوستان نزديك خانه‌شان دنبال مي‌كند و خاطره‌اي از آن روز مي‌سازد اما فرد دوم عصر آن روز هم دچار احساس رخوت است. عملاً كاري نمي‌كند و آشفته است و احساس بدي را تجربه مي‌كند. پيامد اين روز هم براي آن شخص دوم بدون خاطره‌سازي و تجربه زيستي تمام مي‌شود. در واقع او اگر برگردد به عصر آن روز خواهد ديد كه كار چنداني در آن روز انجام نشده است.
 
 
 
آهاي تعطيلات! چرا مثل ماهي ليز  مي‌خوري؟! 
 
 
 
فرض كنيد كه هر روزِ شما 24 ليوان است. يعني هر ساعت را يك ليوان تصور كنيد. اگر تعطيلات را مثلاً پنج روز بدانيم شما 120 ليوان خواهيد داشت. هر كار مؤثر و مفيدي كه شما در آن ساعت مي‌كنيد به مثابه پر كردن يك ليوان خواهد بود. مثلاً كسي كه صبح مي‌رود و چهار، پنج ساعت كوهنوردي مي‌كند و مي‌آيد پايين، پنج ليوان خود را پر مي‌كند يا مثلاً كسي كه دو ساعت از عصر خود را با خواندن يك كتاب سپري كرده دو ليوان از مجموع ليوان‌هايش را پر مي‌كند. حس مثبت ما در گذر تعطيلات، معطوف به اين است كه چند ليوان را پر كرده‌ايم و چقدر از ليوان‌هاي ما خالي مانده است. حتي يك خواب خوب هم مي‌تواند به مثابه پر كردن يك ليوان باشد تا اينكه كسي به گونه‌اي برنامه‌ريزي كند كه عملاً خواب خوبي را تجربه نكند، در آن صورت او در واقع ليوان‌هاي خواب خود را به درستي پر نكرده است.
 
 
محدوديت‌ها را پذيرا باشيد اما بي‌مهار نباشيد
 
 
اما چه كنيم كه اين حس بد را در تعطيلات تجربه نكنيم. يكي از مهم‌ترين ترفندهايي كه مي‌توان به كار گرفت اين است: «مهار زمان در دست خودتان باشد.» در اين باره ممكن است محدوديت‌هايي وجود داشته باشد يعني افراد مختلف در سنين مختلف ممكن است محدوديت‌هايي داشته باشند اما در دل همين محدوديت‌ها هم مي‌توان رفتار مسئولانه‌تري در برابر گذر زمان اتخاذ كرد. فرض كنيد شما يك نوجوان يا جوان هستيد و به يك مهماني دعوت شده‌ايد، در حالي كه دوست نداريد در آن مهماني حضور داشته باشيد. ممكن است دلايل شما براي حضور نيافتن در آن مهماني قانع كننده باشد يا نباشد، با اين حال خانواده صلاح ديده‌اند كه در آن مهماني حضور پيدا كنيد. حال شما دو راهكار داريد؛ يا اينكه كاملاً منفعلانه در آن مهماني حضور داشته باشيد و با حمل يك حس بد آن روز را كاملاً خراب كنيد يا اينكه دست به نوعي شخصي‌سازي حس و حالتان در همان مهماني بزنيد يعني با چند خلاقيت از زمانتان در آن مهماني درست استفاده كنيد. يعني درست در زماني كه همه سرشان در گوشي‌هايشان فرو رفته شما ايده‌هايي كه چند روز بود مي‌خواستيد بنشينيد و بنويسيد در يك دفتر يا نوت‌بوك يا گوشي تلفن همراه‌تان بنويسيد يا اينكه مثلاً مطالعه نسخه الكترونيكي كتاب مورد علاقه‌تان را كه دانلود كرده بوديد و مطالعه‌اش ناتمام مانده بود ادامه دهيد يا اينكه در همان مهماني به فرد و شخصي نزديك شويد كه با او افق فكري مشترك يا نزديك به هم داريد.
 
 
در برابر «دزدهاي زمان» منفعل نباشيد
 
 
در واقع موضوع اينجاست كه تعطيلات يكي از بهترين محمل‌ها و فرصت‌ها براي تمرينِ گرفتن ابتكار عمل در برابر انفعال - در برابر زمان - است. ما گاهي آن قدر در طول سال در برابر گذر زمان انفعالي برخورد مي‌كنيم و اجازه مي‌دهيم كه ديگران از ابزارها - تلويزيون و موبايل تا نرم‌افزارهاي ارتباطي و شبكه‌هاي اجتماعي - تا اشخاص مرئي و نامرئي براي زمان‌هاي ما تصميم بگيرند و زمان‌هاي ما را ببلعند كه در تعطيلات هم همين رفتارها را ادامه مي‌دهيم و دوباره خودمان را ساعت‌ها مي‌سپاريم دست تلويزيون و نرم‌افزارهاي ارتباطي و فيلم‌ها و بازي‌ها و نظاير آن. البته در اين موضوع كه اين ابزارها بخشي از زندگي امروز ما هستند و نمي‌شود پاي آنها را كاملاً از زندگي بيرون كشيد و حذف شان كرد، ترديدي نيست اما برخورد ابتكاري با اين وسايل تا برخورد انفعالي و ايستا بسيار متفاوت است. فرق است ميان كسي كه برنامه‌ريزي مي‌كند تا در فلان ساعت فيلم يا سريال مورد علاقه‌اش را در فلان شبكه ببيند با كسي كه مدام از اين شبكه به آن شبكه مي‌پرد و ساعت‌ها پاي تلويزيون مي‌نشيند و آخر سر هم با چشماني باد كرده و قرمز و ذهني آشفته جلوي همان تلويزيون خوابش مي‌برد، در حالي كه برنامه مشخصي هم براي فردايش ندارد.
 
 
تعطيلات مي‌تواند ذهن ما را دوباره تيز كند
 
 
مواجهه ما با زمان‌هاي فراغت و تفريح گاهي بسيار سبكسرانه، غير‌مسئولانه و غير‌جدي است، يعني به همان جديتي كه اول صبح در اداره انگشت مي‌زنيم و مراقب هستيم كه نكند زمان را از دست بدهيم و كسر كار بخوريم به همان جديت هم مي‌توانيم مراقب زمان‌هاي فراغت و تفريح مان باشيم. زماني يكي از اساتيد حوزه مديريت مي‌گفت بسياري از آدم‌هايي كه نقش بازي و تفريح را در زندگي جدي نمي‌گيرند مثل كسي هستند كه نمي‌خواهد تبر خود را تيز كند. فرض كنيد كسي با ابزاري كار مي‌كند اما آن ابزار به مرور كند و ناكارآمد مي‌شود اما او اصرار دارد با همان ابزار كُند و از مدار خارج شده به كار خود ادامه دهد.
 
 
 
 آهاي تعطيلات! چرا مثل ماهي ليز  مي‌خوري؟!
 
 
 
در واقع او نمي‌خواهد زماني را صرف تيز كردن ابزار خود كند و با دست كشيدن از كار، سرمايه زماني خود را ببازد اما او متوجه نيست كه زمان‌هاي بسيار بيشتري را به خاطر كند بودن ابزار خود از دست مي‌دهد. تفريح‌ها و بازي‌ها يا به شكل كلي آن اوقات فراغت هم در زندگي ما چنين نقشي را عهده‌دار هستند. تعطيلات بهترين فرصت‌ها را در پيش پاي ما مي‌گذارد كه ما زاويه ديدمان را در استفاده از فرصت تفريح و زمان فراغت تغيير دهيم و آن را به مثابه تيز كردن دوباره ذهن بدانيم. مسلماً ذهني كه در تفريح و فراغت دوباره خالي مي‌شود و به روشن‌بيني جديدي مي‌رسد مي‌تواند راه‌هاي خلاقانه‌تري براي مقابله با چالش‌هاي زندگي پيدا كند و كاركرد بهتري داشته باشد.
 
 
برنامه‌ريزي‌تان براي تعطيلات چقدر سيال است؟
 
 
برخي از ما وقتي براي تعطيلات خود برنامه‌ريزي مي‌كنيم، صفر تا صد تعطيلات را روي كاغذ مي‌آوريم. اينكه كسي صفر تا صد تعطيلات را روي كاغذ بياورد، البته اشتباه كرده است اما چالش از آنجا آغاز مي‌شود كه در اين برنامه‌ريزي هيچ سياليت و امكان جابه‌جايي وجود نداشته باشد. گاهي ايستا و متصلب بودن يك برنامه به ضد آن برنامه تبديل مي‌شود و مثل يك قاتل حرفه‌اي برنامه را در همان روزهاي اول مي‌كشد. در واقع برنامه در همان روزهاي اول كنار گذاشته مي‌شود چون فرد احساس مي‌كند كه نتوانسته به برنامه خود پايبند باشد. پس يكي از مهم‌ترين نكاتي كه افراد حين برنامه‌ريزي براي تعطيلات خود بايد توجه داشته باشند اين است كه برنامه‌هايشان از خصلت شناور و سيال بودن و امكان جابه‌جايي برخوردار باشد، يعني مثلاً اگر صبح به خاطر يك اتفاق غير منتظره نتوانستند ورزش صبحگاهي را انجام دهند بتوانند همان برنامه را در عصر انجام دهند، امكان سياليتِ يك برنامه‌ريزي در واقع آن احساس نامطلوب كه مهار كارها از دست ما خارج شده و عوامل ديگري جز ما در اين باره نقش‌آفريني مي‌كنند را از بين مي‌برد و به فرد فرصت مي‌دهد كه دوباره برنامه خود را باز‌سازي كند.
 
 
هر برنامه‌اي پنچرگير هم مي‌خواهد
 
 
عامل مهم ديگر اين است كه هر برنامه‌اي با وجود همه پيش‌بيني‌هايي كه صورت گرفته، از نقصان‌هايي هم رنج مي‌برد اما واضح است به خاطر نقصان‌هايي كه يك برنامه دارد نمي‌توان به كل از كنارش گذشت. در واقع اگر مي‌خواهيد تعطيلات خوبي داشته باشيد، ناچاريد در همان تعطيلات برنامه‌تان را گام به گام تعمير كنيد. مثل خودرويي كه در حال حركت پنچري خودش را مي‌گيرد، شما هم حين اجراي برنامه مي‌توانيد پنچرگيري همان برنامه را راه بيندازيد و كمبودهايش را برطرف كنيد.
 
 
وقتي زمين يك توپ كوچك شود
 
 
حتماً در تعطيلات، ساعاتي را به انديشيدن درباره موضوعات ازلي از آن جنس موضوعاتي كه «من از كجا آمده‌ام» و «كجا هستم؟» و «كجا خواهم رفت؟» اختصاص دهيد. طرح اين پرسش‌ها آدمي را در فضاهاي جديدي قرار مي‌دهد و حتي خطاهايش را تصحيح مي‌كند. اولين اثر اين پرسش‌ها اين است كه آدم را از زندگي روزمره كمي دور مي‌كند، مثل اين مي‌ماند كه سوار سفينه‌اي شده باشيد و از زمين فاصله بگيريد و آرام‌آرام زمين زير پايتان كوچك و كوچك‌تر شود، طوري كه به يك توپ كوچك تبديل گردد. اين فاصله‌گيري‌ها با طرح موضوعات معرفتي و ازلي مي‌تواند ذهن آدمي را تسكين دهد و سطح بالاتري از آرامش را به او بچشاند. اينكه روابط و اجزايي كه ما بزرگ مي‌پنداريم و غصه‌هايي كه جدي‌شان مي‌گيريم از كمي بالاتر چقدر كوچك و حقير مي‌نمايند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر