کد خبر: 842476
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۱:۴۱
روايت خواهر شهيد محسن عباسي‌مقدم از شهداي گروه دستمال‌سرخ‌ها در گفت و گو با «جوان»
چند صباحي كه به بازماندگان و شهداي گروه دستمال‌سرخ‌ها به فرماندهي شهيد اصغر وصالي مي‌پردازيم، متوجه شدم غالب رزمنده‌هاي اين گروه در مظلوميت و غربت خاصي به سر مي‌برند.
عليرضا محمدي
چند صباحي كه به بازماندگان و شهداي گروه دستمال‌سرخ‌ها به فرماندهي شهيد اصغر وصالي مي‌پردازيم، متوجه شدم غالب رزمنده‌هاي اين گروه در مظلوميت و غربت خاصي به سر مي‌برند. خصوصاً شهداي اين گروه كه كمتر يادي از آنها شده است. شهيد حسين عباسي‌مقدم معروف به عباس مقدم، يكي از شهداي شاخص گروه دستمال‌ سرخ‌هاست كه سال 1336 در يكي از محلات جنوب شهر تهران متولد شد و 27 دي ماه 1359 در تنگه حاجيان گيلانغرب به شهادت رسيد. متن زير روايت زهرا عباسي‌مقدم، خواهر بزرگ‌تر شهيد است كه طي گفت‌وگويي كوتاه با ايشان تقديم حضورتان مي‌كنيم.
   معلم قرآن
خانه ما انتهاي خيابان جيحون بود. وضع مالي خيلي خوبي نداشتيم، اما پدرمان محمد عباسي‌مقدم شغل‌هاي مختلفي را تجربه كرد تا لقمه‌اي نان حلال سر سفره خانواده‌اش بياورد. مادرمان مهرماه واسعي هم زني خانه‌دار و زحمتكش بود كه سعي مي‌كرد بچه‌هايش را مذهبي و معتقد بار بياورد. «حسين» كه در خانه او را «محسن» صدا مي‌زديم، برادر كوچك‌ترمان بود. متولد 1336 كه از همان كودكي به انجام امور مذهبي تقيد خاصي داشت و در سن نوجواني به بچه‌هاي محله قرآن ياد مي‌داد. برادرم هنوز به سن 20 سالگي نرسيده بود كه وارد جريان انقلاب شد. خوب يادم است نزديكي‌هاي 22 بهمن او به همراه ساير انقلابي‌هاي محله به پادگان جي حمله كردند و نظاميان وفادار به رژيم طاغوت را خلع سلاح كردند.
   فوتباليست ماهر
شهيد عباسي‌مقدم علاوه بر فعاليت‌هاي فرهنگي، ورزش هم مي‌كرد. فوتبال را دوست داشت و همان بچه‌هايي را كه به آنها قرآن ياد مي‌داد، به ورزش كردن تشويق مي‌كرد. الان خيلي از همين شاگردها كه براي خودشان كسي شده‌اند، جلسات قرآن و دعاهاي ندبه محسن را فراموش نكرده‌اند. به نظر من اخلاصي كه شهيد عباسي‌مقدم در رفتارهايش داشت، باعث جذب ديگران مي‌شد. هنوز هم نمازهاي شبش را از ياد نبرده‌ايم و مادرمان كه اكنون سال‌هاست در بستر بيماري است، احترام فوق‌العاده‌اي را كه برادرم براي او و پدرمان قائل بود، در خاطر دارد. پدر شهيد 15 سال پيش به رحمت خدا رفت.
   پاسدار دوره اولي
بعد از پيروزي انقلاب، محسن از اولين نفراتي بود كه عضو سپاه شد. اوايل مأموريت‌هاي مختلفي مي‌رفت تا اينكه با شهيد اصغر وصالي و گروه دستمال‌سرخ‌ها آشنا شد. يكبار همراه آنها به شهر مهاباد رفتند. آنجا دو، سه ماهي ماندگار شدند و ما كه به دليل مأموريت‌هاي محسن، كمتر او را مي‌ديديم، حالا ديگر بايد به نبودن‌هاي چندين و چند ماهه‌اش عادت مي‌كرديم. دوستي و رفاقت با دستمال‌سرخ‌ها به گونه‌اي بود كه با هم رفت‌وآمد خانوادگي مي‌كردند. خيلي از همرزمان برادرم مثل خود شهيد وصالي، مجيد جهانبين، حسن بيات، رضا مرادي و. . . به خانه ما مي‌آمدند و گاه ناهار ميهمان مي‌شدند. در همين آمد و شدها تا حدي آنها را شناختيم و با مرام و خصوصيات گروه دستمال سرخ‌ها تا حدي آشنا شديم. واقعاً كه آنها مثل برادر پشت و پناه هم بودند.
   مجروحيت قبل از شروع جنگ
بهار 59 چند ماهي به شروع جنگ تحميلي مانده بود كه غائله سنندج پيش آمد و برادرم به همراه تعدادي از همرزمانش مثل شهيد رضا مرادي به كردستان رفتند. همانجا محسن مجروح شد و مدتي در بيمارستان ميثاقيه بستري‌اش كردند. مجروحيتش كمي طولاني شد تا اينكه خبر حمله عراق به كشورمان به گوش رسيد. محسن بي‌آنكه كاملاً خوب شده باشد، رخت رزم پوشيد و خودش را به اصغر وصالي و همرزمانش در سرپل ذهاب رساند.
   حجله شهادت
در آمد و شدهايي كه برادرم به مناطق جنگي داشت، يكبار نيمه‌هاي شب از راه رسيد. آن لحظه وقتي به چهره‌اش نگاه كردم، انگار همان برادر كوچك من نبود. در نگاه و رفتارش پختگي عجيبي ديده مي‌شد كه فكر مي‌كردم در همان دو، سه ماه نبودش، به اندازه چندين سال بزرگ‌تر شده است. احساس مي‌كردم او يك رزمنده به تمام معناست. شيرمردي كه با غرور از رزم خودش و همرزمانش در جبهه‌هاي جنگ سخن مي‌گفت؛ از نبرد با تانك‌ها و انهدام ماشين‌هاي زرهي دشمن با دست خالي و با كمترين امكانات. اين ديدار آخرين ديدار ما با محسن بود. او رفت تا چند روز بعد در تنگه حاجيان گيلانغرب به همراه همرزمش شهيد مجيد جهانبين مورد اصابت گلوله تانك قرار بگيرند و با هم به شهادت برسند. يادم است در آخرين ديدار مادرم گفت: محسن‌جان چرا اينقدر جبهه مي‌روي. بمان تا برايت زن بگيريم. برادرم در پاسخ گفت: اگر ديديد حجله شهادتم را سر كوچه گذاشته‌اند، بدانيد كه من زن گرفته‌ام!

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار