«اَلحَمدُلله الَّذِي جَعَلَ سِيرَ الأَوَّلِين الغَابِرِين عِبَراً لِلآخرين العابِرين»: سپاس خدايي را كه سيرت و زندگي پيشينيان را عبرت و پند براي آيندگان قرار داد.
در تمدن اسلامي علم تاريخ به صورتهاي مختلف ديده ميشود، برخي مانند محمد بن جرير طبري تاريخ را با روش فقهي و حديث مدون ساخته، برخي ديگر مانند ابن مسكويه روش فلسفي را در كتاب تجاربالامم برگزيده و برخي ديگر توجه خود را به تواريخ محلي معطوف داشتهاند، همچون مؤلفان تاريخ قم، تاريخ بخارا، تاريخ بيهق. حتي جلالالدين عبدالرحمن سيوطي در يكي از آثار خود ميگويد در خراسان و ماوراءالنهر شهري نيست مگر عالمي از آن شهر، تاريخ آن شهر را به صورت كتاب يا مقالهاي مفرد تأليف كرده است.
مهمترين هدف تاريخ اين بوده است كه سيرت و روش گذشتگان نمونهاي براي آيندگان قرار گيرد. ناصرخسرو قبادياني ميگويد:
«نامه شاهان عجم پيش خواه
يك ره و بر خود به تأمل بخوان
كوت فريدون و كجا كيقباد؟
كوت خجسته عَلَم كاويان؟
سام نريمان كو و رستم كجاست؟
پيشرو لشكر مازندران
بابك ساسان كو و كو اردشير؟
كوست؟ نه بهرام نه نوشيروان!
اين همه با خيل و حشم رفتهاند
نه رمه مانده ست كنون نه شبان»
متنّبي هم گفته است: «أين الأكاسره الجبابره الأولي
كنزوا الكنوزَ فما بقينَ و لا بقوا»
يعني: «كجا هستند آن خسروان و جباران كه گنجينهها انباشتند كه نه خود ماندند و نه آن گنجينهها.»
مردمان نسل اندر نسل اخبار پيشين را دريافت ميدارند و تاريخ است كه اين نسلها را به هم پيوند ميدهد.
چو ما از رفتگان گيريم اخبار
ز ما گيرند اخباري به ناچار
بيناتري الانسان فيها مُخبراً
حتي يري خبيراً من الاخبار
در علم تاريخ است كه اعياد و جشنهاي ملي و مذهبي ذكر ميشود و تداوم فرهنگها با آن باقي ميماند، همچون عيد اضحي يا عيد قربان (گوسپندكشان) و عيد فطر (روزهگشايان) كه از اعياد مذهبي مسلمانان به شمار ميآيد و عيد نوروز جشن مهرگان كه عيدهاي ويژه ايرانيان است و هر دو كه از اعياد ملي هستند، نزد ايرانيان گرامي داشته ميشوند. صاحب كتاب يتيمهالدهر در بيت زير عيدهاي ملي و مذهبي را در اين بيت كنار هم ياد كرده است:
«لك يا سيدي دعاء الفطر و الأض
ـ حي و يوم النيروز و المهرجان»
كلمه «تاريخ» هر چند دامنه وسيع و معاني متعددي در فرهنگ و تمدن اسلامي دارد، ولي بيشتر دو معني زير از آن متبادر ميشود: يكي شناخت ايام هفته، ماه و سال كه از آن تعبير به «گاهشماري» يا «گاهشناسي» ميشود كه در عربي آن را «معرفهالمواقيت» گويند و كلمه «تقويم» هم در اين باره به كار ميرود كه در بلاد اسلامي آغاز آن را به پيشنهاد حضرت علي بن ابيطالب(ع) از هجرت پيامبر اكرم(ص) از مكه به مدينه محسوب ميدارند و ميگويند در اين سال است كه پيامبر زمين شرك را ترك فرمود و حق از باطل جدا شد و اسلام و مسلمانان عزت يافتند. شمارش اين تقويم بر پايه ماههاي قمري بوده است كه ايرانيان در برابر آن ماههاي شمسي را كه فصول سال در آن ثابت ميماند به كار ميبرند. اعياد و رخدادهاي مذهبي همچون عيد فطر و اضحي در تقويم قمري و جشنهاي ملي همچون نوروز و مهرگان در تقويم شمسي ملاحظه ميشود.
گاهشماري ايرانيان امروزه هر چند به نام تاريخ شمسي و قمري خوانده ميشود، ولي تاريخي هم پيش از اين بوده است كه به نام تاريخ يزدگردي خوانده ميشد. برخي مسائل مانند خمسه مسترقه (پنجه دزديده)، سالهاي كبيسه (بهيزك) را نيز از مباحث تاريخ شمردهاند كه پس از اسلام اشاره به آن مدح است، زيرا عنصري ميگويد:
«تا همي در اول شوال باشد روز عيد
تا همي مسروقه اندر آخر آبان بود»
و يا آنكه وقتي پس از اسلام كبيسه مورد فراموشي قرار گرفت و نوروز در محل اصلي خود كه آغاز اعتدال ربيعي باشد متغير شد و اين اختلال در فصول و زمان خراج به وجود آورد، در زمان معتضد (خليفه عباسي) يكي دو ماه بر سال اضافه كردند تا نوروز در جاي اصلي خود قرار گيرد. بحتري، شاعر عرب در اينباره ميگويد:
«ان هذا النيروز عاد الي العهد الذي كان سنّه اردشير
انت حوّلته الي الحاله الاولي و قد كان حائراً يستدير»
از آنجا كه جعل و تحريف در حوادث تاريخي رخ ميدهد، روششناسي تحقيق در تاريخ موجب ميشود اخبار و احاديث درست تاريخي از نادرست جدا شود.
صلاحالدين صفدي در فصل نهم از كتاب خود الوافي بالوفيات كه آن را به نام في فوايدالتاريخ موسوم ساخته است، ميگويد:
«از فوايد علم تاريخ واقعه رئيسالرؤساست با يك يهودي كه نامهاي از پيغمبر داشت كه جزيه را از اهل خيبر برداشته و صحابه از جمله علي بن ابيطالب(ع) بدان گواهي دادهاند.»
اين اشاره به داستاني است كه ياقوت حموي آن را در معجمالادباء چنين بيان داشته است:
يهوديان ادعا ميكردند رسول خدا نامهاي به اهل خيبر نوشته و آنان را از جزيه معاف و صحابه از جمله علي بن ابيطالب(ع) آن را گواهي كردهاند. رئيسالرؤسا القائم بامرالله آن را به خطيب بغدادي عرضه كرد. خطيب گفت اين نامه مجعول و مزوّر است، زيرا گواهي معاويه بن ابيسفيان در ذيل آن است و حال آنكه معاويه روز فتح مكه اسلام آورد و واقعه خيبر در سال هفتم از هجرت بوده و شهادت سعد بن معاذ در آن است و او در سال پنجم وفات يافته است.
ابناثير در كتاب الوشي المرقوم در باره اهميت علم تاريخ ميگويد: «اگر تاريخ نبود انساب و احساب به باد فراموشي سپرده شده بود و انسان نميدانست اصلش از خاك بوده است و نيز اگر علم تاريخ نبود دولتها با مرگ حاكمان از بين رفته بودند و متأخران بيخبر از حال متقدمان ميماندند.»
انجمن آثار و مفاخر فرهنگي مفتخر است نكوداشتنامه استادي را منتشر ميسازد كه شخص بنده نزديك نيم قرن با ايشان در دانشكده ادبيات و علوم انساني دوست و همكار بودم و استاد و دانشجو همه از عمل سرشار و اخلاص حسنه استاد دكتر احسان اشراقي به نيكي ياد ميكنند. ما از خداوند متعال خواستاريم اين وجود شريف را براي ملت ايران، بهويژه براي اهل علم و تاريخ تندرست و باقي نگه دارد. بعون الله تعالي و كرمه.