کد خبر: 841891
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰
بررسي دلايل تربيتي خودكم‌بيني در مقابل ديگران
به ‌طور حتم براي تك تك ما افراد حداقل يك بار پيش آمده است كه در يك مورد يا موضوعي، داشته‌هاي ديگران را چنان در چشممان بزرگ كرده‌ايم كه چشم ديدن داشته‌هاي خود را از دست داده‌ايم به‌طوري كه دچار سرخوردگي و خودكم‌بيني شديدي شده‌‌ايم اما بالاخره روزي، خلاف آن براي ما ثابت شده و متوجه شده‌ايم كه در همه اين مدت فقط بازي خورده‌ايم و حقيقت چيز ديگري بوده است. سارا گلستاني مشاور ارشد خانواده، كمبود اعتماد به نفس را اولين دليل ايجاد نگرش «غازپنداري مرغ همسايه» در انسان دانسته و مي‌گويد: «چنين افرادي هر آنچه را كه مربوط به خود است حقير و هر آنچه را كه نزد ديگران است ارزشمند مي‌بينند.» ماحصل گفت‌وگو با اين استاد دانشگاه در حوزه روانشناسي را مي‌خوانيد.
         
«غاز ديدن مرغ همسايه» يعني چه؟


گاهي افراد دارايي‌هاي ديگران را بيشتر از آن چيزي كه واقعاً ارزش دارد ارزيابي مي‌كنند. در واقع افراد از روي ظاهر و خطاي شناختي به آنچه كه ديگران دارند بال و پر مي‌دهند و در نهايت آن را با باطن زندگي خود مقايسه مي‌كنند كه در حقيقت اين افراد در بازي مقايسه بازنده واقعي هستند چون همواره احساس ناكامي و كمبود مي‌كنند.


چرا مرغ همسايه را غاز مي‌بينيم؟


كمبود اعتماد به نفس اولين دليل ايجاد نگرش «غاز ديدن مرغ همسايه» در انسان است. عدم اعتماد به نفس سبب مي‌شود انسان همواره هر آنچه را كه مربوط به خود است حقير و در مقابل، هر آنچه را كه نزد ديگران است ارزشمند ببيند. علت ديگر تقويت اين نوع نگاه در انسان، عدم توانمندي استدلال و تفكر در برابر نشانه‌هاي ظاهري است. يعني ذهن فرد به‌صورت گزينشي فقط به ظواهري توجه مي‌كند كه ديگران سعي مي‌كنند در زندگي خود به او نشان دهند و از طرفي بدون به كاربردن استدلال و منطق خاصي آن را قضاوت مي‌كنند و حتي تعميم مي‌دهند. بنابراين چنين فردي به بيماري ظاهربيني دچار مي‌شود كه نمي‌تواند حدس بزند پشت هر ظاهر و نشانه‌اي چه وقايعي مي‌تواند وجود داشته باشد.

به عنوان مثال فرض كنيد يكي از دوستانمان يكي از وسايل مورد علاقه‌مان را مي‌خرد كه ما در زندگي خود نداريم. در اين مواقع اگر ما قدرت تفكر و استدلال را در برابر نشانه‌هاي ظاهري نداشته باشيم شروع مي‌كنيم به تعميم دادن آن وسيله به كل زندگي آن شخص؛ بدين منظور كه تصور مي‌كنيم دوستمان به‌دليل خريد آن وسيله، ساير وسايل زندگي را هم دارد و هيچ كمبودي در زندگي خود احساس نمي‌كند. حتي گاهي اين تصور غلط تا جايي پيش مي‌رود كه او را خوشبخت‌ترين فرد مي‌بينيم كه در بين همگان محبوب است و همه او را دوست دارند. بنابراين نوعي ناكامي بي‌دليل در ضمير ناخودآگاهمان پرورش مي‌يابد و در اين گذر خود را آدمي تنها كه چيزي در زندگي ندارد، مي‌بينيم. بنابراين بزرگ و بولد كردن داشته‌هاي ديگران ما را وارد بازي ظاهربينانه‌اي مي‌كند كه هيچ استدلال و منطقي در آن نيست و بازنده واقعي در اين بازي خود ما هستيم.


كاستي در تربيت و رشد فكري


در واقع رشد اين فرد در دوران نوجواني كه مرحله پيدا كردن تفكر انتزاعي و استدلال است دچار يك اختلال شده است، يعني به اندازه كافي در دوران نوجواني مرحله رشد تفكري خود را نگذرانده است و اين مي‌تواند از سبك تربيتي والدين و ميزان شناخت آنها از دوره‌هاي رشد فكري فرزندانشان نشئت بگيرد. در واقع فردي كه مرغ همسايه را غاز مي‌بيند و نمي‌تواند استدلال درستي در برابر ظواهر زندگي ديگران داشته باشد دچار بحران هويت است يعني جايگاه خود را در زندگي پيدا نكرده و به شناخت كافي از خود و اهداف خود نرسيده است بنابراين هرچيزي را كه نزد ديگران است بزرگ و ارزشمند مي‌بيند چون هنوز به آن رشدي كه لازمه انتخاب مسير زندگي است و با تجربه و آزمون و خطا كردن در دوره نوجواني به‌دست مي‌آيد، نرسيده است.


آيا اين مشكل درمان دارد؟


را‌ه‌حل اين مشكل بستگي زيادي دارد به اينكه فرد در چه گروه سني قرار دارد. فرض مي‌كنيم فردي كه قرار است اين نوع نگاه در او درمان شود در گروه سني بزرگسال بين 20 تا 25 سال قرار دارد. چون چنين افرادي دوره رشد خود را گذرانده‌اند، بايد به گذشته خود رجوع كنند و درمورد دلايلي كه باعث ايجاد اين نوع نگاه و رفتار در آنها شده است شناخت كافي پيدا كنند. در اين زمينه مي‌توانند در مورد مراحل رشد و تربيتي مطالعه كنند و نقاط ضعف خود را به‌خصوص در دوره نوجواني كه سبب ايجاد چنين نگرشي در بزرگسالي شده، پيدا كنند. بنابراين با شناخت كمبودها و چاله‌هاي تربيتي خود درگذشته قادر خواهند بود شرايط واقعي و كنوني خود را درك كنند و با نگاهي جامع‌تر به درمان اين نگرش خود بپردازند.



غاز خيالي همسايه مرغ اعتماد به نفسم را سر بريد



همچنين از ميزان دارايي‌هاي خود و آنچه از روزمره خود دارند و برايشان ارزشمند است، فهرستي تهيه كنند. فكر كردن در مورد نعمت‌هايي كه خداوند در اختيار آنها قرار داده است مي‌تواند ديدگاهشان را نسبت به خودشان و ديگران تغيير دهد. لازمه اين‌كار واقعيت‌سنجي است بدين منظور كه آيا واقعاً ميزان دارايي‌ها و آن حس و لذتي كه ديگران از زندگي خود به ما القا مي‌كنند واقعيت دارد يا خير؟ اين موضوع به تدريج خطاهاي شناختي كه با ديدن ظواهر زندگي ديگران در ما به‌وجود آمده است را اصلاح و بينش متفاوتي در ارزيابي و قضاوت دارايي‌هاي ديگران در ذهن ما ايجاد مي‌كند.


پيشگيري از دوران كودكي

براي پيشگيري از اين بيماري نگرشي، در ابتدا بايد همه مراحل رشد كودكانمان را به خوبي بشناسيم و انتظارات كمتر يا بيشتر از حد مربوط به دوره رشدي كودك را از او نداشته باشيم، در واقع بايد اجازه بدهيم كه كودك رشد طبيعي خود را داشته باشد. هرچه نسبت به دوره‌هاي رشدي كودكانمان درك بيشتري داشته باشيم انتظارات و توقعات خودخواهانه ما از روي هيجانات و ناآگاهي از بين خواهد رفت. اين موضوع سبب مي‌شود توانايي‌ها و ويژگي‌هاي فرزندانمان را از روي واقعيت ببينيم. گام بعدي اين است كه به هيچ عنوان فرزندانمان را با هيچ‌كس حتي با خواهر يا برادر خودش مقايسه نكنيم چون همه افراد منحصر به‌فرد هستند و ويژگي‌هاي خاص خود را دارند.



اين امر به قدري مهم است كه حتي بايد از مقايسه دوقلوها نسبت به هم يا دو فرزند از يك جنسيت بپرهيزيم و انتظار نداشته باشيم كه رفتارهاي يكسان از آنها سربزند. سومين گام اين است كه كودك در مرحله‌اي كه بايد آزمون و خطا كند، اجازه بدهيم تجربه كسب كند، ويژگي‌ها و توانمندي‌هاي خود رابشناسد و آنها را ارائه كند تا از اين طريق هويت خود را شكل بدهد. ما نيز بايد به جاي مقايسه و پيش‌داوري در مورد كودكانمان دست به مشاهده آنها بزنيم تا از طريق شناختي كه نسبت به آنها به‌دست مي‌آوريم به آنها كمك كنيم و اجازه دهيم توانايي‌هاي خاص خود را به نمايش بگذارند چون هر كودكي كه به دنيا مي‌آيد ويژگي‌هاي خاص خود را به همراه دارد و در محيط خانواده با توجه به اين ويژگي‌هايش واكنش و پاسخ خاص خود را مي‌دهد. به عنوان مثال برخي بچه‌ها از شش ماهگي فرايند حرف زدن را شروع مي‌كنند و برخي در يك سالگي يا دوسالگي كه اين تفاوت‌ها مي‌تواند دلايل ژنتيكي مختلفي داشته باشد و لزوماً به معناي اختلال نيست. در اين زمينه مي‌توانيم به يك متخصص رشد مراجعه كنيم و از آنها مشورت بگيريم اما آنچه در اين حوزه بسيار حائز اهميت است، كاركردن روي اعتماد به نفس خودمان است چون كودكان آينه والدين خود هستند.


اگر والدين به اندازه كافي اعتماد به نفس و شناخت كافي روي خود و توانايي‌هايشان نداشته باشند، اين نوع شخصيت روي فرزندانشان نيز تأثير مي‌گذارد. بنابراين اگر روي سالم بودن شخصيت خودمان كار كنيم، مي‌توانيم فرزنداني سالم، با اعتماد به نفس و متعادل تربيت كنيم و در نتيجه موفقيت‌هايش را با توجه به ويژگي‌هاي خودش و نه استانداردهاي جامعه‌پسند(!) رقم بزنيم، در غير اين صورت شايد او هم تبديل به فردي در جامعه شود كه غاز خيالي همسايه مرغ اعتماد به نفسش را سر ببرد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر