«اين فكر مانند خوره به جانش افتاده بود؛ «خوش به حال خانم همسايه، اكثر اوقات غذاي فستفودي ميخورند، چقدر خوشبختند اما ما بهخاطر وضع مالي مجبوريم فقط غذاي خونگي بخوريم». احساس بدبختي ميكرد و آرام و قرار نداشت تا اينكه يك روز با شنيدن خبري يكه خورد؛ خبر طلاق خانم همسايه!»
اين قصه بسياري از آدمهايي است كه مرغ همسايه را نه تنها يك غاز بلكه گاهي گاو يا گوسفند ميبينند. نوعي نگاه افراطي و غيرواقعي به داشتههاي ديگران و در عين حال فيلتر ذهني نسبت به داشتههاي خود كه با رسوخ در روح و جان آدمي، انسان را به سمت پرتگاهي پيش ميبرد كه دائماً تمام ابعاد زندگي خود را با معيارها و داشتههاي ظاهري ديگران مقايسه ميكند و در اين قياس داراييهاي خود را تحقير ميكند و گاهي ناديده ميگيرد و درعين حال همان چيز و هرچيز ديگري را نزد ديگران برتر و بالاتر تصور ميكند. در واقع اين افراد در مقام مقايسه با رويكردي غيرمنطقي و غيرواقعي داشتهها و نداشتهها را فقط در دو طبقه كاملاً سفيد يا كاملاً سياه تقسيمبندي ميكنند و در اين تقسيمبندي همواره خود را در طبقه سياه ذهن خود جاي ميدهند.
خودكمبيني، عدم خودباوري و فقط باورداشتن ديگران يكي ديگر از ميوههاي سمي اين نوع نگاه است كه در انسان به بار مينشيند و سبب منفعل شدن استعدادها و سرخوردگي او ميشود. از طرفي اين نگاه اغراقآميز نوعي نارضايتي از اطرافيانمان را در ما شكل ميدهد كه بهتدريج مبدل به يك عادت رفتاري ميشود. در واقع با بهانهجوييهاي مختلف در برابر خوبيها و مهارتهاي اطرافيانمان نابينا شده و تنها عيب و كاستيهاي آنان و داشتههاي ديگران را مانند پتك بر سرشان ميكوبيم كه اين خود سبب سرد شدن روابط، رنجش اطرافيان و درعين حال فرسايش روح و روان خودمان ميشود.
جنگ خاموشاين بيماري خاموش در انسان، گاهي در گستره وسيعتري خود را بهنمايش ميگذارد و تا مرز خطرناك تحقير كشور، مردم، فرهنگ و آيين پيش ميرود. فرض كنيد خبري مبني بر اينكه «در ژاپن هركس زبالهاي بر زمين بريزد جريمه و با او برخورد ميشود» بشنويد بهطور حتم با تعابير تحسينبرانگيز برخي مانند «در ژاپن به نظافت اهميت زيادي ميدهند» روبهرو ميشويد اما اگر كشور ايران را جايگزين كلمه ژاپن در خبر بالا كنيد تحليل همان افراد ۱۸۰ درجه تغيير ميكند و تعابيري منفي مانند «در ايران خفقان موج ميزند» به كار ميبرند. اينگونه افراد با نگاهي اغراقآميز و دور از واقعيت، هرآنچه را در نقطه ديگر به جز كشور خود اتفاق بيفتد برتر و هرگونه افتخار كشور خود را كوچك و ناچيز ميشمارند و در نهايت با كنايههايي مانند «پس از اين همه سال هنر كردند» درصدد تحقير آن برميآيند.
مرز خطرناك اينگونه نگاه و تعبيرهاي منفي نسبت به مليت خود، فراگيرشدن آن در جامعه است؛ در اينصورت علاوه بر ايجاد سايه سنگين يأس، خودباختگي و سركوب استعدادها و عزت نفس جمعي در جامعه، ممكن است در بلندمدت نيز منجر به شكلگيري فرآيند مارپيچ سكوت شود. هنگامي كه افكار عمومي يك جامعه در مورد مسئله و موضوع مهمي از جامعه، نگاه غاز بودن مرغ همسايه را به خود گيرد، سكوت اقليت مخالف را رقم ميزند چراكه احساس ميكنند از نظر تعداد در اقليت هستند و بهخاطر فرار از طعن و تمسخر احتمالي سكوت ميكنند. نمونه بارز آن نگاه غلطي است كه در كشورمان نسبت به كالاهاي ايراني حاكم شده است تا حدي كه خريد كالاي خارجي حتي با وجود مشابه داخلي آن، نوعي باكلاس بودن و فرهنگ محسوب ميشود!
با خودتان رقابت كنيدهر شخصي از نظر تاريخچه زندگي، موقعيت فعلي، علايق و توانمنديها منحصربهفرد است و با توجه به اين ويژگيها اهداف و معيارهاي مشخصي را تعيين ميكند. از طرفي در جهت رسيدن به اين اهداف مدام خود را در مقام ارزيابي قرار ميدهد كه در اين ارزيابي گاهي دست به دامن مقايسه ميشود. نكته قابل تأمل اين است كه قياس هنگامي پيشبرنده است كه طرف مقابل قياس، خودمان باشيم. در واقع براي سنجش پيشرفت خود و براي اينكه در ارزيابي به نتيجه درست و منطقي دست پيدا كنيم بايد با توجه به موقعيت و ويژگيهايمان، خود را با گذشته و توانمنديهاي خودمان بسنجيم، آنگاه ميزان پيشرفت خود را براي رسيدن به هدفمان از روي منطق و واقعيت درمييابيم در غيراينصورت كم كم از معيارهاي خود كه با توجه به ويژگيهاي خاص خود تعيين كرديم، فاصله ميگيريم و يك هيولاي رفتاري در ما شكل ميگيرد كه رضايت باطني خود را ناديده گرفته و تنها به خشنودي ديگران نسبت به خودمان فكر ميكنيم. البته الگوبرداري مثبت آن هم صرفاً براي شخص خودمان، نهتنها مذموم نيست بلكه سفارش نيز شده است چون در الگوبرداري از اقدامات و روشهاي الگوي خود، فقط به عنوان راهنما براي رسيدن به هدفمان كمك ميگيريم اما ميزان پيشرفت خود را با توجه به گذشته خود و تواناييهايمان ميسنجيم.
معيار خوشبختي شما ظاهر زندگي ديگران نيست
اساسيترين اصل براي فرار از ماليخولياي مقايسه جملهاي است كه شايد بارها آن را در كتب، رسانهها و گوشه و كنار ديدهايم اما ممكن است كمتر به اهميت آن پي برده باشيم؛ «ظاهر زندگي ديگران را با باطن زندگي خود مقايسه نكنيد.» اصلي مهم كه اگر به آن پايبند باشيم، هيچ گاه معيار خوشبختي و بدبختي خود را ظاهر زندگي ديگران قرار نميدهيم، چراكه ما در زندگي آنها نيستيم و از بسياري از مشكلات واقعي آنها بياطلاع و تنها با ظاهر امر مواجه هستيم. براي تحقق اين امر در نخستين گام بايد لنز دوربين نگاه خود را به سمت واقعبيني بچرخانيم و نگاه صفر و صدي به خوشبختي و بدبختي را براي هميشه از ذهنمان پاك كنيم. همه انسانها در زندگي خود، در كنار نقاط قوت و امتيازاتشان با مشكلات و مسائلي مواجه هستند و لزوماً آن چيزي كه ما از بيرون ميبينيم نمايانگر وضعيت واقعي آنها نيست. گام دوم نوع نگاه ما به خوشبختي است. نگاه خود را عميقتر كنيم؛ لزوماً هركس وضع مالي خوبي داشته باشد خوشبخت نيست چه بسا مشكلات آنها در واقعيت حتي با وجود دارايي زياد، بغرنجتر از مشكلات ما است. از جمله اين مشكلات ميتواند بيماري روحي، فقدان آرامش محيط خانواده و از همه مهمتر كمبود معنويت در زندگي باشد. تا با آنها زندگي نكنيم پي به وجود اين مشكلاتشان نميبريم.
شكر نعمت نعمتت افزون كند
يكي از كمترين حقوق خداوند در برابر نعمتهايش، شكرگزاري اوست. كمترين مرتبه شكر الهى، ديدن نعمتهايي است كه خداوند بر ما ارزاني داشته است. جلوه دادن داراييهاي ديگران و قياس آن با نعماتي كه از آن بهره داريم به تدريج و بهطور نامحسوس ما را تا پرتگاه ناسپاسي و كفران نعمت ميبرد. از طرفي بسياري از كمبودهاي مادي و معنوي و زوال نعمتهايمان از همين خصيصه مخرب ناشكري نشئت ميگيرد. از طرفي شكرگزاري و توجه به مواهب خداوند علاوه بر ايجاد آرامشي دروني، ثمراتي را با خود به همراه دارد، به عنوان مثال از امام صادق(ع) نقل شده است: «هرگاه خداوند نعمتى را بر بنده خود ارزانى داشته و او قدر آن نعمت را با قلب درك كرده و آشكارا خداى را شكرگزار باشد، هنوز از سپاس فارغ نشده است كه دستور افزونى نعمتها (از جانب حق) براى او صادر مىگردد.» (پاداش نيكيها و كيفر گناهان/ ترجمه ثوابالأعمال / 475)
چگونه به كودكانمان آموزش دهيم؟
مهمترين اصل براي پرورش خودباوري و مهارت توجه به داشتههاي زندگي و برقراري تعادل بين داشتهها و نداشتهها در كودكان اين است كه هرگز دست به عمل مخرب مقايسه كردن كودكانمان نزنيم. مقايسه كردن ويروس ذهن است كه سبب نابودي اعتمادبهنفس، تقويت خودكمبيني و برتربيني ديگران در كودكان ميشود. هركودكي در اين جهان منحصربهفرد است و بايد به اين مهم توجه كنيم كه توانمنديها، استعدادها، يادگيريها و رفتار هر كودك با ديگري متفاوت است. اين امر تا حدي مهم است كه بايد از مقايسه دو كودك از يك خانواده و حتي فرزندان دوقلو نسبت به هم در هر زمينهاي بپرهيزيم. با يادآوري تواناييها و داشتههاي كودكانمان به آنها اجازه ندهيم در شكستهاي كوچك هم از تواناييهاي خود غافل شوند و فكركنند كه ديگر چيزي ندارند. به عنوان مثال «اگر پسر عمويت در فوتبال مدرسه اول شده در عوض تو هم توانايي اين را داري كه به خوبي نقاشي كني، خودت را با كسي مقايسه نكن، با كمي تلاش و تمرين حتماً تو هم ميتواني در فوتبال بهتر شوي». جادوي كلمات را دستكم نگيريم و با بهكارگيري كلمات مثبت عزتنفس و خودباوري را در كودكانمان تقويت و با يادآوري داشتهها و تواناييهايشان، آنها را از احساس حقارت و غاز ديدن مرغ همسايه دور كنيم.