هفته گذشته دانشگاه تهران ميزبان همايش «هانري كربن» با حضور جمعي از اساتيد فلسفه و عرفان و علوم سياسي بود. در اين همايش به بررسي وجوه مختلف انديشه پروفسور هانري كربن پرداخته شد. آنچه در زير ميخوانيد گوشهاي از اظهارات برخي سخنرانان اين همايش است كه به همت كانون انديشه جوان برپا شده بود.
كربن مسئله ولايت را وارد فلسفه غرب كردغلامرضا اعواني
چهره ماندگار فلسفه
هانري كربن بحث بسيار عميقي درباره شيعه را وارد جريان غرب كرده است و در باب مسئله ولايت مقالات و كتابهاي بسياري منتشر كرده است. بنده در سفري كه چند سال پيش به فرانسه داشتم از او مقالات چاپ نشدهاي را ديدم كه در دانشگاه سوربن بود. مسئله امامت، بحث درباره حكمت و حكمت نبوي از ديگر موضوعاتي است كه كربن به آن پرداخته است به طوري كه در تاريخ فلسفه او يك فصل كامل به تاريخ شيعه اختصاص داده شده است. همچنين او ديدگاه غربيان را درباره زمان آغاز فلسفه حقيقي و اينكه فلسفه عربي بوده تغيير داده است و اثبات كرده كه فلسفه حقيقي از ابن رشد شروع ميشود.
پاسخهاي كربن به پرسشهاي اساسي ما، اصيل استبيژن عبدالكريمي
استاد فلسفه
يكي از بحرانهاي انسان امروز اين است كه نميتوانيم به پرسش چيستي و كيستي پاسخ دهيم. ما نميدانيم كه مفاهيمي مثل من مسلمانم، من ايرانيام و من شيعهام چه معنايي ميتواند داشته باشد؟ پاسخي كه كربن به اين سؤالها ميدهد پاسخ اصيلي است. او ايراني و ايرانيت را به منزله يك سنت تاريخي ميشناسد و با اينكه سالهاست از دنيا رفته خيلي از جريانات و دانشگاههاي ما جلوتر است. ما نميتوانيم و نميدانيم كه چگونه ميتوانيم تاريخ مفهومي خود را بنويسيم البته اين اواخر افرادي مثل علامه طباطبايي به اين موضوع پي بردهاند كه ما چگونه ميتوانيم تاريخ خود را تقليلپذير بنويسيم.
كربن در شرق چيزي يافت كه در غرب نبودحجتالاسلام عليرضا قائمي نيا
عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه
كربن شخصي است كه بر شانه هايدگر ايستاده و با علامه طباطبايي دوستي نزديك داشته است به همين جهت براي ما بسيار اهميت دارد. كربن از روش هايدگر در «هستي و زمان» استفاده ميكند و سراغ فلسفه اسلامي ميرود. به عبارتي او با ديدي كه از هايدگر گرفت فلسفه را از آسمان هفتم به زمين كشيد. كربن ظاهراً فلسفه اسلامي را ميگيرد اما با ظاهر و آراي فلسفه كاري ندارد. او بيشتر دنبال بن و بنياد است. به همين دليل هم ميتوان گفت كربن يك فيلسوف اسلامي است چون از ظاهر جريان فلسفه اسلامي گذر كرده است البته اين سخنان من به معناي طرفداري از كربن و ستايش بيپايان او نيست و نقدهايي هم به آراي او وارد است اما كربن كسي است كه از ظاهر جريانات فلسفي به باطن گذر ميكند، فلسفهاي كه او به دنبال آن است فلسفه شيعي است نه تطبيقي. به عقيده كربن شرق چيزي دارد كه غرب ندارد و رخ دادن حضور وجود در فلسفههاي شرقي حل شده است البته او نسبت به همه فلسفههاي شرقي هم خوشبين نيست، لذا بهرغم پديده جهاني شدن معتقد است شرق حقايقي دارد كه هنوز دست نخورده و اين نگاه قدرت خواهد گرفت. مفهوم امامت در بحث دين شناسي كربن بسيار مفهوم كليدي است. او تا آنجايي كه توانسته تلاش خود را كرده ولي جلو نرفته است. به عبارتي هنوز در فلسفه شيعي خودش را آنگونه كه بايد نشان نداده است به همين دليل ميتوان گفت تحليل كربن از امامت كفايت نميكند. ما بايد تمام اضلاع تفكر شيعي را لحاظ كنيم تا به زيست جهان شيعه برسيم.
كربن نماد بيداري انسان غربي استآيتالله علي اكبر رشاد
رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي
درباره هانري كربن دو گونه ميتوان سخن گفت. گونه اول اين است كه نوعي نگاه سلبي به رفتار و افكار آن داشته باشيم. از اين زاويه افرادي مثل كربن و رنه گنون موضع سلبي دارند البته منظور از نگاه سلبي بُعد منفي آن نيست، بلكه به اين معني است كه نظريات آنها شورشي عليه غرب ماديت زده و بريده از وجوه هستي است. آنها دنبال حقيقت و نور هستند. كربن و امثال او نشان بيداري دگرباره انسان غربي و خواب زده هستند. انساني كه خويشتن الهي خود را گم كرده و خود را خدا ميداند. به عبارتي آنها نماد رجعت به خدا و معنا در پاسخ به نداي دروني فطرت هستند. كربن نماد بازگشت به خويشتن الهي و انساني است اما گونه ديگر نگاهي كه ميتوان به كربن داشت نگاه ايجابي است به اين معنا كه افرادي امثال كربن تاريخ خود را ترك ميكنند و به تمدن ديگري ميروند. آنها فكر ميكنند رها شدهاند. در واقع وجود آنها براي ما يك معنا و پيام دارد آن هم پيام پايايي، پويايي و سرزندگي حكمت اسلامي و صدرايي. آنها گم شده خود را در حكمت اسلامي يافتهاند. اينگونه شخصيتها علامت تشنگي انسان معاصر است. آنها اعتراف ميكنند كه گمشده خود را يافتهاند ما هم بايد به اعترافات آنها توجه كنيم و قدر بدانيم. همچنان امت ما بايد اهتمام خاصي به ميراث قوي معنوي و حكمت داشته باشد.
محققان عرب با كربن دشمن هستندشهرام پازوكي
نويسنده و پژوهشگر
اسلام شناسي كربن تابع ايران شناسي او ميشود و در سراسر كارهايش اين دو از هم جدا نميشوند. به عقيده او اگر عالم ايراني خوب فهميده شود متوجه ميشويم كه بين ايران شناسي و اسلام شناسي اتصال وجود دارد. به همين منظور او در آثارش بسيار از روح ايراني، عالم معنوي و اسلام ايراني ياد ميكند.
به همين دليل هم عربها با كربن رابطه و ميانه خوبي ندارند و گاهي اين محققان عرب و بعضاً يكسري از ايرانيها او را متهم به جاسوس ايراني يا فرانسوي ميكنند. كربن پديدارشناس و فيلسوف و اولين مترجم هايدگر به فرانسه است و عقيده دارد كه مطالعات تاريخي صرف نتيجه نميدهد. او با پديدارشناسي ميگويد مراد من از اسلام ايراني، اسلامي كه ايرانيان خلق كردند نيست، بلكه مراد من اسلامي است كه ايرانيان كشف كردند و بين كشف و خلق تفاوت وجود دارد.
فلسفه كربن، ضد سكولار استمهدي فدايي مهرباني
استاد علوم سياسي دانشگاه تهران
من خيلي راحت ميتوانم بگويم كربن فلسفه سياسي نداشته و كار شما را هم راحت كنم ولي من فكر ميكنم فلسفه كربن ضرورتاً سياسي ميشود و انديشههاي او تبعات سياسي خواهد داشت. نكتهاي كه درباره كربن بسيار اهميت دارد نحوه نگاه او به عالم هستي و جهانشناسي است. جهان شناسي او اجازه سكولاريسم نميدهد. كربن به خاطر اينكه در جهان شناسي خودش عالم را به عالم بالا و پايين تقسيم نميكند سكولاريسم به معني دقيق كلمه در مباحث او وجود ندارد.