کد خبر: 839966
تاریخ انتشار: ۰۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۷
«جستارهايي در مديريت شهيد آيت‌الله دكتر بهشتي در دستگاه قضايي» در گفت‌و‌شنود با حجت‌الاسلام و المسلمين روح‌الله حسينيان
37سال پيش درچنين روزهايي، امام راحل شهيدبهشتي را به رياست ديوان عالي كشورمنصوب كردند....
محمدرضا كائيني

37سال پيش درچنين روزهايي، امام خميني رهبر كبير انقلاب اسلامي، طي حكمي شهيد آيتالله دكتر سيد محمد بهشتي را به رياست ديوان عالي كشور و آيتالله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي را به سمت دادستان كل كشور منصوب كردند. به اذعان دوست و دشمن، دوران مديريت شهيد بهشتي بر قوه قضائيه، از موفقترين و در عين حال مكتبي و انقلابيترين ادوار، در طول تاريخ قوه قضائيه پس از پيروزي انقلاب اسلامي است و همين امر نيز در آن مقطع، موجب شكل گرفتن حجم گستردهاي از هجمهها و فشارها به اين نهاد گشت. در بازخواني منش مديريتي شهيد آيتالله بهشتي در قوه قضائيه درآن دوران پرالتهاب، با حجتالاسلام والمسلمين روحالله حسينيان از همكاران آن بزرگوار گفت و شنودي انجام دادهايم كه نتيجه آن را پيش روي داريد.

   

به عنوان آغازين سؤال، بفرماييد كه از چه مقطعي و چگونه با شهيد آيتالله دكتر بهشتي آشنا شديد و اين آشنايي و ارتباط چگونه توسعه پيدا كرد؟

بسم الله الرحمن الرحيم. در نگاهي كلي، بايد عرض كنم كه رفتار شهيد آيتالله بهشتي(رضوان الله عليه) با همه، به شكلي بود كه تصور ميكردند پيشاپيش آنها را ميشناسد، چون با همه احوالپرسي گرمي ميكرد و به همه عميقاً احترام ميگذاشت. من سال اول حوزه را در مدرسه آيتالله گلپايگاني گذراندم و سال دوم را به يكي از شعبات مدرسه حقاني - كه مدير آن آيتالله رباني املشي بود- منتقل شدم و در سال سوم، به مدرسه حقاني رفتم.

چه سالي؟

سال 1351. 17-16  سال بيشتر نداشتم و در مدرسه مشغول بازي بودم كه ديدم روحاني سيد و باوقاري وارد مدرسه شد و يكراست به طرفم آمد و مرا در آغوش گرفت و با آن صداي جذاب و لحن پرطنين، با من احوالپرسي كرد! حسابي گيج شده بودم و تصور كردم شايد مرا با كسي اشتباه گرفته است! موضوع را با آقاي مروي مطرح كردم و ايشان هم گفت: « چند روز پيش من هم دقيقاً همين احساس تو را داشتم و گمان كردم شايد موقعي كه به مشهد و ديدن اخويام آمده، مرا در آنجا ديده و حالا به ياد آورده است.» بعدها فهميديم كه آقاي بهشتي با همه همينطور رفتار ميكند.

به نظر شما اهداف شهيد آيتالله بهشتي درتنظيم برنامههاي مدرسه حقاني چه بود؟

اهداف ايشان جامع بود. از سويي ميخواست طلابي تربيت شوند كه با همه جنبههاي اسلام و نه فقط فقه آشنا باشند و متون ديني را از تمام جنبهها بررسي و مطالعه كنند. مثلاً در حوزه علوم درايه و حديث، تاريخ رجال يا تفسير را درس نميدادند، اما در مدرسه حقاني، اينها جزو دروس اصلي ما بودند. حضرت امام هم در كتاب حكومت اسلامي به اين نكته اشاره ميكنند كه: چگونه ميتوان بدون تفسير قرآن مجتهد شد! و اين را اسباب تأسف ميدانستند.

آيا در مدرسه حقاني دروس جديد هم ميخوانديد؟

بله، شهيد بهشتي معتقد بود يك طلبه بايد اسلام را از جوانب مختلف درك كند و براي رسيدن به چنين فهمي، بايد با علوم جديدي چون سياست و اقتصاد هم آشنايي داشته باشد، به همين دليل از اساتيد مختلف دانشگاه براي تدريس اين دروس دعوت ميشد. مثلاً آقاي دكتر علي شريعتمداري روانشناسي درس ميداد. دكتر نمازي علم اقتصاد تدريس ميكرد. جامعهشناسي را به گمانم آقاي دكتر علي قائمي درس ميداد. شهيد بهشتي معتقد بود يك طلبه بايد زبان خارجي هم بداند تا بتواند كتابها را به زبان اصلي مطالعه كند. اين موضوع بهقدري براي ايشان اهميت داشت كه براي يادگيري زبان، حتي جايزه نقدي هم تعيين كرده بودند. ايشان ميگفت: « بعضي از متون، از قبيل فلسفه هگل را نميشود به فارسي ترجمه كرد»؛ به همين دليل فلسفه هگل را شخصاً و به زبان آلماني تدريس ميكردند.

شايد يكي از دلايل شهيد بهشتي براي يادگيري زبان، آينده رو به گسترش معارف و مفاهيم اسلامي در سطح دنيا بوده باشد. اينطور نيست؟

دقيقاً همينطور است. ايشان معتقد بود مكاتب مادي، از جمله ماركسيسم و ليبراليسم رو به انحطاط هستند و بهزودي شكست ميخورند و مردم دنيا به اسلام رو ميآورند و بايد مسلمانان هم معارف ديني خود را درست بشناسند و هم زبان بدانند كه بتوانند اين معارف را به آنها منتقل كنند. اين نياز در دوران اقامت در آلمان، بيشتر خود را به ايشان نمايانده بود.

از حساسيت شهيد بهشتي در برابر انحرافات فكري آن دوره چه خاطرهاي داريد؟

در اين باره خاطرم هست كه يكي از روحانيون در يكي از مساجد تهران، قرآن را با ديدگاه ماركسيستي تحليل و تفسير ميكرد، طوري كه بعضي از دوستان به شوخي ميگفتند: او وقتي تفسير «الم» را ميگويد، منظورش اين است: قسم به انگلس، قسم به لنين، قسم به ماركس! آقاي بهشتي از اين مسئله به شدت عصباني بود و به آقاي دعاگو گفت كه برود و با آن روحاني مذاكره كند و به او بگويد: براي تحليل هر موضوعي، بايد از متدلوژي خود آن استفاده كرد و هر علمي، راه شناخت و روش خودش را دارد. شهيد بهشتي در جاهايي حساسيت به خرج ميداد كه بدعت پديد ميآمد، ولي وقتي اشتباه در كار بود، همان را ميگفت و در واقع نقد قابل اغماض داشت، به همين دليل هنگامي كه پس از انقلاب و طبق وصيت دكتر شريعتي قرار شد اشتباهات او برطرف شوند، شهيد بهشتي به شدت مخالفت كرد و گفت: « اگر قرار باشد حرفهاي او را تصحيح كنيم، آنچه كه باقي ميماند، ديگر گواه صادقي بر انديشههاي او نيست.»

‍‌به نظر شما آيا ايشان در مدرسه حقاني مشغول كادرسازي بود؟

به نظر من بيش از كادرسازي براي حكومت، به فكر پاسخ به سؤالاتي بود كه در آينده در سطح دنيا، در باره اسلام مطرح خواهند شد. وجه علمي و نظريهپردازي مسئله، بيشتر براي ايشان مطرح بود...

اما بعد از انقلاب عده زيادي از فارغالتحصيلان مدرسه حقاني در رأس امور مهم قرار گرفتند...

اين نتيجه طبيعي آموزشهاي جامعي بود كه ايشان در مدرسه حقاني برنامهريزي كرده بود، وگرنه در دورهاي كه ما تحصيل ميكرديم، پيروزي انقلاب آن هم با آن سرعت، براي هيچكس غير از حضرت امام قابل پيشبيني نبود. فقط حضرت امام بودند كه وقوع پيروزي را قريب ميدانستند كه موجب تعجب همه هم بود. درآن دوره تبيين ِبهروز اسلام، بيشتر مطمح نظر شهيد بهشتي بود.

يكي از مناصب مهم شهيد آيتالله بهشتي، رياست ايشان در ديوان عالي كشور بود. ايشان در قوه قضائيه از اساتيد، مديران و فارغالتحصيلان مدرسه حقاني استفاده زيادي كردند. شما اين امر را تصادفي ميدانيد؟

انتصاب شهيد بهشتي به رياست ديوان عالي كشور و شهيد قدوسي به دادستاني كل انقلاب اسلامي، توسط حضرت امام صورت گرفت و لذا همكاري آن دو- كه از مديران و اساتيد مدرسه حقاني بودند- به اين شكل اتفاق افتاد. از سوي ديگر آن دو بزرگوار ارتباط عميقي با هم داشتند و در نتيجه شناختي كه هر دو از طلبههاي مدرسه حقاني داشتند، تصميم گرفتند از آنها استفاده كنند. اين امر را نميتوان، از پيش تعيين شده دانست؛ امري طبيعي و قهري بود.

طلاب مدرسه حقاني خودشان هم مايل به پذيرش چنين مناصب حساسي بودند؟

شهيد بهشتي بهقدري مدير و خوشبرخورد بود و چنان شخصيت جذابي داشت كه هر كسي دوست داشت با ايشان، در هر مسئوليتي كه به او محول ميشد، همكاري كند. خاطرم هست خود من در مدت يكي دو سال، يك مسئوليت قضايي داشتم و بعد تصميم گرفتم به قم بروم و به تحصيل ادامه بدهم. ايشان مرا خواست و متقاعدم كرد كه نظام به افراد معتمد و متعهد نياز دارد و اكنون كه زمينه خدمت فراهم است، درس خواندن نميتواند اولويت افرادي مانند شما باشد. همانطور كه اشاره كردم، همكاري با شهيد بهشتي از هر كلاس و دورهاي آموزندهتر و جذابتر بود، لذا به همين دليل هم تصميم خودم را عوض كردم و در خدمت ايشان بودم.

شيوههاي مديريتي ايشان در قوه قضائيه چگونه بود؟

فوقالعاده نسبت به عملكرد كساني كه مسئوليت قضاوت را به عهده آنها گذاشته بود، حساسيت به خرج ميداد. يك بار براي يكي از قضات يادداشتي فرستاد و او را بهشدت توبيخ كرد كه: «شنيدهام وقتي به سفر ميروي، ساك خود را به دست ديگران ميدهي كه برايت بياورند! اين همه تكبر و استخفاف ديگران براي چيست؟» شهيد بهشتي عميقاً بر اين باور بودند كه مسئولان قوه قضائيه بايد مثل متوسط مردم زندگي كنند تا ديگران با مشاهده رفتار و زندگي آنها، به طمع نيفتند و خود را مجاز به انجام بعضي از كارها ندانند. ايشان معتقد بود كه نفس زندگي كارگزاران قضا در جامعه اسلامي، بايد جنبه بازدارنده داشته باشد.

تنبيه و توبيخ شديد هم ميكردند؟

خير، ايشان سعي ميكرد ملكات اخلاقي را با رفتار خود به ديگران منتقل كند و از هر كاري كه ايشان را از مردم متمايز ميكرد، بهشدت پرهيز داشت. شهيد بهشتي هميشه لباده ميپوشيد و بسيار آراسته و شيك بود و واقعاً خود من، شيفته لباس پوشيدن ايشان بودم. مدتي بود كه ميديدم ايشان بهجاي لباده، از قبا استفاده ميكند. علت را پرسيدم و ايشان گفت: «من خانهاي را كه در قلهك دارم، هفت سال قبل از پيروزي انقلاب خريدم. پس از انقلاب احساس كردم كه بايد به جنوب شهر و بين مردمي بروم كه بيشترين هزينه را براي انقلاب دادهاند و لذا به خيابان ايران رفتم. در آنجا ديدم اكثر روحانيون قبا ميپوشند و تصميم گرفتم اين وجه تمايز راهم از بين ببرم.» ايشان قبلاً عمامه خود را به شيوه اهل فلسفه كوچك ميبست، ولي وقتي به جنوب شهر رفت، حتي شيوه عمامه بستن خود را هم تغيير داد! كه كوچكترين تمايزي با ديگران نداشته باشد. اين ناشي از شهودي بود كه در واپسين ماههاي حيات پيدا كرده بود.

شايد در تاريخ معاصر ايران، كمتركسي به اندازه شهيد بهشتي مورد ترور شخصيت قرار نگرفته است. شما به عنوان كسي كه در قوه قضائيه و مراكز ديگر، با ايشان همكاري نزديكي داشتيد ميتوانيد گزارش دقيقي از واكنشهاي ايشان نسبت به اين هجمههاي سنگين بيان كنيد. بديهي است كه اين امر، اگر با ذكر خاطرات همراه باشد، تأثير بيشتري خواهد داشت؟

ترور شخصيت وقتي از طرف دشمنان صورت ميگيرد براي انسان خيلي اسباب تعجب و دردناك نيست، ولي وقتي دوستان دست به اين كار ميزنند، انصافاً تحمل آن بسيار سخت است. خود من در قضيه قتلهاي زنجيرهاي وقتي احساس كردم حتي اگر قرباني هم بشوم بايد حق را بگويم، خيلي درد كشيدم، ولي قابل تحمل بود، اما وقتي برخي دوستان حرفهاي ظالمانهاي زدند، حقيقتاً كمرم شكست! وضعيت شهيد بهشتي به مراتب دشوارتر از من بود، اما ايشان حقيقتاً به درستي راهش اعتقاد داشت و هيچكسي نميتوانست در اراده او تزلزلي ايجاد كند، لذا در برابر آن هجمههاي سنگين واكنشي نشان نميداد. در آن ايام تنها چيزي كه ايشان را آزار ميداد، اظهارنظرهاي ظالمانه و نسنجيده برخي دوستان بود.

شهيد بهشتي وقتي در امري به يقين ميرسيد، اگر همه دنيا هم مخالفت ميكردند، ناراحت نميشد و به راه خود ادامه ميداد. خيليها تظاهر ميكنند مخالفتخوانيها برايشان مهم نيست، ولي پشت ظاهر آرام خود، در جوش و خروش هستند، اما شهيد بهشتي واقعاً آرام بود. خاطرم هست يك روز به دادگستري رفته بودم و عدهاي از چپيها و منافقين جلوي دادگستري و درست زير پنجره اتاق ايشان، شعار مرگ بر بهشتي ميدادند. صدا خيلي واضح به اتاق ايشان ميرسيد. با اين حال شهيد بهشتي آرام پشت ميزش نشسته بود و كار ميكرد! من كه از شدت عصبانيت بيتاب شده بودم، گفتم: «چرا امام دخالت نميكنند كه بنيصدر اينطور جولان ميدهد؟» ايشان با لحن قاطعي گفت: «آقاي حسينيان! ما نبايد براي جبران مشكلات و ضعفهاي خود از امام هزينه كنيم، اگر قرار باشد ايشان سپر بلاي ما شوند، در مواقع لزوم نميتوانند نقش خود را ايفا كنند!» به نظر من چيزي كه بنيصدر و مخالفان شهيد بهشتي را بيش از هر چيز ديگري عصباني ميكرد، همين رفتارهاي ايشان بود كه بهانه به دست كسي نميداد و از بيان هر نوع حرف نسنجيدهاي خودداري ميكرد.

اشاره كرديد شما خود طعم تلخ ترور شخصيت را چشيدهايد. اين وضعيت چه آثاري بر تفكر و زندگي انسان دارد؟

بسيار چيز خوبي است.

چطور؟!

چون انسان تنها ميماند و معناي ياري خدا را با تمام وجودش احساس ميكند. همه ما در مقام حرف ادعا ميكنيم جز به خدا اميد نداريم، اما در عمل تا انسان در چنين موقعيتي قرار نگيرد، عميقاً باور نخواهد كرد جز خدا كسي نميتواند كمك كند. اين تجربه برايم بسيار ارزشمند بود و غالباً آرزو ميكنم كاش آن حالت و روحيه به من برگردد. تجربه بسيار شگفتي بود.

به نظر شما علت واقعي اين همه دشمني با شهيدآيتالله بهشتي ريشه در چه چيزي داشت؟ آنها در وجود ايشان چه چيزي را كشف كرده بودند كه خود را ناگزير از تخريب ميديدند؟

دراينباره، موارد زيادي قابل ذكر هستند. به عنوان نمونه، من در اسناد ساواك خواندم وحيد افراخته در سال 1354، از قول تقي شهرام گفته بود: « تنها كسي كه پس از امام ميتواند رهبري نيروهاي مذهبي را به عهده بگيرد، بهشتي است.» سازمان مجاهدين از همان زمان تصميم گرفته بود با يك تصادف ساختگي، شهيد بهشتي را از سر راه بردارد! آنها دقيقاً ميدانستند قادر نخواهند بود از نظر فكري، تدبير و مديريت با ايشان هماوردي كنند، لذا به تخريب و حذف ایشان روي آورده بودند. .

به نظر ميرسد گروهها و جريانهاي مختلف، با وجود تضادها و مخالفتهايي كه با هم داشتند، در مورد تخريب شخصيت شهيد بهشتي به نقطه مشترك رسيده بودند. علت چيست؟

چون مطمئن بودند ايشان ماهيت و اهداف همه آنها را دقيقاً ميشناسد و هيچ نكتهاي از ديد موشكاف او پنهان نميماند. آنها ميدانستند شهيد بهشتي يك مجتهد و عالم مسلم است و در عين حال مسائل روز دنيا را نيز بهخوبي ميشناسد و تحليل دقيق ميكند. شهيد بهشتي كسي نبود كه كسي بتواند او را در پيگيري اهدافش دچار ترديد و شبهه كند. اين هجمه سنگين و ترور شخصيت و تنهايياي كه اشاره كردم نعمت بزرگي است که در ايشان نوعي حالت عرفاني و انقطاع كامل از دنيا ايجاد كرده بود. ايشان خالصانه خدمت كرد و خالص و مخلص از دنيا رفت.

و سخن آخر؟

سالها از شهادت اين بزرگوار ميگذرد، اما همچنان نسبت به ايشان محبت عميقي را در دل احساس ميكنم. ياد و خاطره ايشان و رفتار و گفتارش، همواره مرا ياري داده است كه رفتار و گفتار خود را تصحيح كنم. شخصيت يگانه و تأثيرگذار ايشان در زندگي هر كسي كه با ايشان سر و كار داشت، آثار تعيينكنندهاي را به جا نهاده است. ياد ايشان در عين حال كه به من آرامش ميدهد بهشدت متأثرم ميكند، چون انقلاب نيرويي را از دست داد كه متأسفانه ديگر كسي جاي او را نگرفت. مديريت برجسته، تسلط بر علوم اسلامي و قرآني، آشنايي با جريانات بينالمللي، صبري ستودني، استواري در راه عقيده، ادب و متانت همراه با قاطعيت و دهها ويژگي برجسته ديگر از اين انسان انقلابي چهرهاي را ساخت كه انصافاً با كسي قابل مقايسه نيست.

با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد.

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار