کد خبر: 834851
تاریخ انتشار: ۰۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۸
سهیلا طاهری

اما بنظر می رسد بدلیل عدم ارائه  تبیین واضحی از غرض و مفهوم تدبیر ، امید و اعتدال  ، چیدمان های مدیریتی مناسبی که بتواند تسهیل گر رسیدن به اهداف باشد صورت نگرفته است و مصداقی شد از این بیت که «هر کسی از ظن خود شد یار من» و سبک جدیدی از سازماندهی را تجربه کردیم که شاید باتوجه به جمیع الزام ها ، گریزی هم از آن نبود.

 اما  از آنجایی که پس از قریب به گذشت چهارسال و در زمانی که ماه‌ها برای انتخابات ریاست جمهوری  و شوراهای اسلامی به شماره افتاده‌اند ، وجود بی کاری  ،  پایداری و بعضا گسترش فساد اداری ، بکار گیری نزدیکان نسبی و سببی و هم حزبی در سطح وزار تخانه ها و  ادارات و امور اجرایی مهم، فیش های حقوق نجومی ، گسترش بیمارگونه استفاده از رانت فامیلی در احراز مناصب و پست های مختلف سیاسی و مدیریتی نظیر آنچه که در دولتهای قبل نیز سابقه داشته است را  در دولت با رویکرد  مدیریت حکمرانی خوب هم  شاهدیم ، شاید بد نباشد برای تشخیص میزان همسویی اجزاء با کلیت سیستم در تحصیل اهداف  ،  نیم نگاهی بر عملکرد مجریان استان چهارمحال و بختیاری مبتنی به حاکمیت عقلانیت و امید ، داشته باشیم که وعده‌های انتخاباتی در  نتیجه عملکردها و دستاوردهای مدیریتی دیده می شود و  اگر این همبستگی به وجود نیاید ، سیاستمداران در تحقق اهداف خود ناکام می‌مانند و  از طرفی ارزیابی عملکرد و سنجش نقاط قوت و ضعف همراهان و اطلاع رسانی از وضعیت موجود ، انتظار عموم مردم  از مدیران ارشد است.  در این باره بنظر می رسد یادآوری گلایه ها و هشدارهای مکرر  مسول عالی رتبه استان مبنی بر عزل مدیران ناکارآمد ، نشانی برتوجه به انجام ارزیابی ها و اراده بر ایجاد تغییرات باشد و آن را دلالتی ضمنی  می دانم بر تایید نا هماهنگی های شناسایی شده در  تیم مدیریتی استان و نارسایی هایی که سهم استان در  دستیابی به وعده های داده شده را کاهش می دهد .  اما هرچند عزل ، چاره  ناکارامدی ها  و عامل بازسازی و سامان‌بخشی به ساختار اداری و اجرایی  و راهی است برای رسیدن به وضعیت مطلوب و حفظ سرمایه اجتماعی و اعتماد مردمی را در پی دارد ، بنظر می رسد دشواری ها و ملاحظاتی نظیر موارد زیر باعث  به فراموشی سپردن آن می شود؟

1-حاکمیت تفکری که انتصاب ها را سیاسی می داند . قدرت سیاسیون بجای اینکه  بیشتر در ایجاد تغییرات اجتماعی صرف شود ، معطوف به اعمال  تغییرات مدیریتی است حال آنکه  باید حد فاصل سیاست از اداره امور  کاملا روشن باشد، یعنی باید تعیین خط مشی از اجرای خط مشی که وظیفه ای کاملا اداری است، تفکیک شده باشد.

2- پاسخگو ندانستن خود به مردمی که از آنان به ولی نعمت یاد می شود و انسداد فضای نقد . علیرغم رویه و اطلاع رسانی های موثر شخص ریاست جمهوری،  دربسیاری از  سطوح سازمانی استان نیازی احساس نمی شود که اهداف به روشنی تدوین و تبیین  تا اندازه گیری از طریق شاخص های عملکردی امکان پذیر باشد و چون ضرورت و الزامی  برای پاسخگویی به مردم نیست، اساسا تفاوت رفتار با  مدیران میانی ناکارآمد و مدیران خدوم ، کارکرد خود را از دست می دهد .

3-فقدان نوآوری و خلاقیت. در نتیجه استیلای تفکر قوم گرایی و سیاست زدگی ، بجای بکارگیری متخصصان و  مدیران اجرایی با توان نوآوری  ، ریسک پذیری  و افزایش  کارایی و اثربخشی  ،افرادی مدیر می شوند با روحیه گریز از خطر و نتیجه اینست که به جای استفاده موثر از منابع، هدر دادن منابع در مدیران تقویت می شود و انسانهایی پرورش می یابند حداکثر متوسط و ناکارآمد.

 4- استفاده از افراد منفعت طلب و زمینگیر شدن نیروهای توانمند و بخصوص اصلاح طلب . برخی افراد که بواسطه خالی بودن یک جایگاه مدیریتی و بدون توجه به تناسب روحیه ، تجارب ، توانمندی ها و...  مدیر شده و  کارنامه شان پر از نمره تک و عملکرد ضعیفی دارند ، حاضر به خارج شدن از گردونه مدیریتی نیستند و چاره را در این می بینند که با گذر زمان  برای خود سابقه مدیریتی بسازند . لذا در تلاش برای ماندن در  پست و مقام ، دست به دامن گروه‌ها یا جریان‌های فکری متفاوتند و  تغییرات ضروری را مانع می شوند .

در حالی این  روشهای سنتی ساری و کاربردی است  و به پیامدهای  عدم ارتقاء قابلیت های سازمانها و تاثیر تصویر منفی شهروندان از دولت و اداره امور عمومی بی توجهی می شود که الگوهای جدید مدیریت دولتی برگرفته  از نظریه های مدیریت و اقتصاد برضرورت  افزایش اعتماد به دولت از طریق جلب رضایت عمومی و  شهروندان فعال تاکید دارد . بدین معنی که افزایش کارایی و اثربخشی ، موجب رضایت جامعه و مخاطبین و در نتیجه افزایش اعتماد به دولت می گردد . بعلاوه باید توجه داشت که حکمرانی خوب  برای پاسخگو بودن  به چالش‌های مختلف باید در وهله اول به ارزیابی و بازسازی خود بپردازد. " اگر مدیریت دولتی سنتی، به دنبال ساختارهای ایستا و تغییرات کم بود ، اما مدیریت دولتی نوین به دنبال ساختارهای پویا و تغییر‌پذیر است . مدیریت دولتی نوین، متعهد به برقراری عدالت‌ اجتماعی از طریق مدیران اجرایی قوی است که «هامیلتون» از آن به عنوان «عامل انگیزش مدیران اجرایی» یاد می‌کند. امروز مدیریت دولتی تنها به دنبال اقتصاد بهتر نیست بلکه به دنبال سیاستهای اجرایی برای بهبود کیفیت زندگی افراد، توسعه و تقویت نهادهای حل مشکلات عمومی جامعه است .مدیریت دولتی نوین کمترین توجه را به توسعه شهری، بوروکراسی های غیرمسئول، ساخت مؤسسات بیشتر دارد و بیشتر به دنبال حل مشکلاتی نظیر فقر روستایی، اعتیاد ،توسعه فرهنگی و اجتماعی ،بهداشت و.. است . در حال حاضر می توان در اکثر کشورهای توسعه یافته یک رویکرد مشترک را شناسایی کرد که طبق آن اگر قرار است کارایی و اثر بخشی امور دولتی پیشرفت کند، می بایست یک تغییر اساسی در فرهنگ اداره امور دولتی به وجود بیاید. ایجاد تغییر در فرهنگ برای تبدیل بوروکراسی های غیر منعطف با عملکرد ضعیف و مزاحمتهای روزانه ناشی از محدودیت هایی کسالت آور، کاغذ بازیهای وقت  گیر، کارگزاران عبوس، خدمات ضعیف و اقدامات تحریف شده و فاسد آنها به سازمانهای مبتنی بر نتایج که در آنها مدیران در برابر تحقق اهداف و نتایج حاصله پاسخگو هستند، ضروری است که البته با مشخصات مدیران زیر قابل حصول نمی باشد. "

حربه های شایع مدیران ناکارآمد جهت تحصیل و تثبیت جایگاه مدیریتی؛
1-مدیر ناکارآمد معمولا بیشتر از حد معمول در سازمان حضور فیزیکی دارد
2- مدیر ناکارآمد بابت هرکار کوچکی یک گزارش مفصل به رئیس ارائه می نماید و بصورت مبالغه آمیزی موضوع را برجسته و حل آن را بدون حضور خود غیر ممکن توصیف می کند.

3-- مدیران ناکارآمد بجای اینکه به کارهای برنامه ریزی و ساماندهی امور مربوط به حوزه تحت سرپرستی خود بپردازند بیشتر در محضر مافوق بوده و به انجام کارهای غیر ضروری اما فوری طرح شده از سوی مدیر می پردازند .
۴- مدیر ناکارآمد انرژی بسیار زیادی را صرف برقراری روابط غیر ضروری و گاها” نامرتبط با مسئولین محلی و دولتی می کند
5- مدیر ناکارآمد بمحض احساس خطر مبنی بر برکناری از پست مدیریتی بسرعت تدارک برقراری تماس های تلفنی و ملاقاتهای حضوری مسئولین محلی و افراد ذینفوذ در درون و برون سازمان را با رئیس خود فراهم می آورد

6-مدیر ناکارآمد نه تنها به استقبال تغییر نمی رود بلکه از هرگونه اقدام اصلاحی که موجب برهم زدن شرایط فعلی سازمان شود پرهیز می کند که مبادا گره ای در کار ایجاد شود که موجب ناتوانی او در رفع بحران گردد .

7- مدیر ناکارآمد نه تنها علاقه ای به بکارگیری نیروهای توانمند ندارد که در تلاش جهت توانمند سازی کارکنان خود نیز نمی باشد تا از این طریق با حضور کارکنان ضعیف علاوه بر نبود شخص جایگزین از عملکرد ضعیف او نیز پرده برداری نشود.
8- مدیر ناکارآمد نه تنها اقدام به جذب نیروهای کارآمد در مجموعه خود نمی کند بلکه جهت انتقال ،ماموریت و حذف نیروهای ساعی نیز تلاش میکند تا ناتوانی او در کنار توانائی آنان رصد نشود.
9-مدیر ناکارآمد به تفویض اختیار اعتقادی ندارد و در زمان غیبت،  ضعیف ترین فرد را بعنوان جانشین معرفی می کند و در تفویض اختیار هم با رعایت احتیاط صرفا” امور ابتدائی را تفویض می کنند تا مبادا در نبود ایشان مسئولین شاهد مدیریتی بهتر باشند.
10- مدیر ناکارآمد برای بقای خود هرگونه پیشنهاد دریافتی جهت بهبود وضعیت موجود را تحت عنوان تراوشات ذهنی خود در محضر مقامات مافوق بیان می کند و هرگز نامی از  ایده پرداز آن نخواهد برد.
11- مدیران بی تعهد متظاهر، به انحاء مختلف در سرکوب نیروهای متعهد و کاردان قدم برمی دارند تا نکند روزی جایگاه شان را از دست بدهند

12- از وظایف تعریف شده برای مدیران ، ارائه مشاوره به مسئولان بالادستی خود می باشد ، لذا این مدیران متملق و بله قربان گو چون اولا در حد ارائه مشاوره های کارآمد و مفید نیستند و در ثانی، چون سعی برآن دارند تا به آنان و سیستم نزدیک ترشوند، به خواست و به نوع بینش ارشد خود مشاوره می دهند و نه بنا به مشکلات و رخدادهای حقیقی موجود

13- مدیر ناکارآمد برای بقای خود در زمانی که مقامات مافوق تصمیم به برکناری او گرفته اند حاضر به قبول هر عنوان پست پیشنهادی با پیش بند مدیر می باشد چرا که نه تنها تخصص بلکه تعهد و دلبستگی به کار قبلی نداشته و صرفا” جایگاه و مزایای شغلی مورد نظر او می باشد.

14- مدیران ناکارآمد و بی تعهد که به صرف تظاهر به فرهنگ هویتی ساختار سیاسی روی کار آمده اند و نه براساس تعهد و تخصص لازم، به علت ناتوانی در پاسخ گویی به انتظارات و مطالبات عمومی، اندک اندک موجبات "بی اعتمادی "مردم را ایجاد می کنند و القاء این حس در بدنه آن جوامع، منجر به فاصله گرفتن آنان از سیستم سیاسی ای خواهدشد که شاید همان مردم برای تحقش اش خون دل ها خورده باشند

کلام

از شهید چمران سوال شده بود  : تقوا بالاتر است یا تخصص؟ پاسخ دادند:  تقوا بالاتر است ! ولی اگر کسی تخصص کاری را نداشته باشد و منصبی را قبول کند قطعا انسان "بی تقوایی" است.! اما اکنون در این تنگنا که کشتی ریاست جمهوری دکتر روحانی  در دریای مواج سیاست، شناوراست، مروت حکم می کند کشتی نشستگان را به بالا بردن بادبانهای عمل در این 4 ماه
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر