کد خبر: 819436
تاریخ انتشار: ۰۷ آبان ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۳
سينما و تلويزيون امروز، سريال معماي شاه و دغدغه‌هاي نقش طالقاني در گفت‌و‌گوي «جوان» با علي دهكردي
علي دهكردي از هنرمنداني است كه هماره آهسته و پيوسته در ساحت سينما و تلويزيون گام برداشته است...
سمانه صادقي

علي دهكردي از هنرمنداني است كه هماره آهسته و پيوسته در ساحت سينما و تلويزيون گام برداشته است، متين و محتاط. به اذعان اطرافيان او در اين روزها آنچنان در شخصيت و منش آيتالله طالقاني فرورفته، كه خويشتن را فراموش كرده است و اين چيزي جز ارتباط روحي و عاطفي او با اين شخصيت نيست. با او در باب شرايط اكنون سينما و تلويزيون، حاشيههاي معماي شاه و دغدغههاي نقشآفريني در قالب طالقاني گفتوشنودي انجام دادهايم كه نتيجه آن را پيش روي داريد.

   

ابتدا بفرماييد علت حضور كمرنگتان در سينما و تلويزيون در سالهاي اخير چيست؟

متأسفانه در سالهاي گذشته به خاطر جو بد اقتصادي فعاليت بازيگران نيز كم شد. اگر مروري بر توليدات چهار سال گذشته تلويزيون داشته باشيد، خواهيد ديد كه امروزه اين توليدات كمتر شده و به هر حال وقتي حجم توليد پايين ميآيد ورودي پروژهها هم محدودتر ميشود. دليل ديگر كمكاريام نيز اين بود كه بيش از يك سال درگير پروژه معماي شاه بودم و به خاطر انجام كامل گريم، ريش و موي من كامل تراشيده ميشد و همين مسئله محدوديتهايي را براي حضورم در پروژههاي ديگر در فواصل بيكاريام به وجود ميآورد. البته خودم هم خيلي ولع انجام همزمان كارها را با هم ندارم و هيچ وقت هم در زندگي حرفهايام همزمان سر دو پروژه نبودهام. مگر اينكه در پروژهاي سه ماه بازي نداشته و در آن سه ماه فرصتي پيش آمده كه در پروژه ديگري شركت كردهام. اما اينكه همزمان در دو پروژه حضور داشته باشم اصلاً جزو اخلاق حرفهايام نيست و اين مسئله را نميپذيرم. اناشاءالله با رونق چرخه اقتصادي بودجه وارد صدا و سيما بشود و بخش خصوصي هم تمايل بيشتري براي سرمايهگذاري در ساخت فيلم و سريالها پيدا كند. آن زمان در كارهاي بيشتري حضور خواهيم داشت.

تصور ميكنيد چقدر در نقش آيت‌‌الله طالقاني سريال معماي شاه جا افتادهايد؟

فكر ميكنم هيچ بازيگر حرفهاي نميتواند در برابر يك نقش حتي كوتاه هم، كمكاري و كمتوجهي كند. براي اينكه بازيگري تنها يا جزو معدود حرفه‌‌هايي است كه اگر بخواهيم در آن كمكاري كنيم در واقع در حق خودمان كمكاري كردهايم نه در حق فرد ديگري. چون اين ما هستيم كه در معرض قضاوت قرار ميگيريم.

در واقع براي وجهه خودتان خوب نيست!

 بله. حتي اين مسئله در يك نقشهايي ارزش مضاعف هم مييابد. مثل نقش فعليام حضرت آيتالله طالقاني در سريال معماي شاه. از آنجا كه ايشان يكي از محبوبترين، مؤثرترين و شاخصترين چهرههاي تاريخ معاصر ما بودند و حتي در زماني كه امام در ايران حضور نداشتند محور اصلي و رهبريت ميداني انقلاب را بر عهده داشتند، محبوب قلوب همه نسل انقلاب با تمام گرايشهاي فكري و سياسيشان بودند. در نتيجه بازي كردن چنين نقشي نگرانيهاي جدي را براي بازيگرش به همراه دارد.

منظورتان چه نگرانيهايي است؟!

مثل اينكه مبادا در شأن و شخصيت ايشان كوتاهي شده و قصوري به وجود بيايد به همين خاطر يكي از شروط اصليام براي ايفاي اين نقش حضور خانواده حضرت آيتالله طالقاني در كنار پروژه بود. هم براي انجام گريم و هم براي حضور در صحنههايي كه مربوط به آيت‌‌الله طالقاني ميشد. خوشبختانه آقاي ورزي به عنوان كارگردان پيشبيني اين موضوع را قبلاً كرده و تقريباً قبل از شروع فيلمبرداري نقش آيتالله طالقاني با پسر ايشان آقاي مهدي طالقاني براي حضور سر فيلمبرداري هماهنگيهايي را انجام داده بودند. در نتيجه حضور آقا مهدي موارد لازم تأييد و جاهايي كه لازم بود، تصحيح شد.

از چه منابعي براي نزديك شدن به اين نقش بهره برديد؟

از منابعي مثل خاطرات آقاي طالقاني، فيلمها و تصاوير محدودي كه از ايشان به جاي مانده بود كه عموماً هم مربوط به بعد از انقلاب ميشد و فايلهاي صوتي كه از سخنرانيهايشان وجود داشت، توانستم بهتر با نقش آشنا شوم. اما بخش اصلي آشناييام مربوط به حضور خود آقاي مهدي طالقاني پسر حضرت آيتالله در كنار پروژه بود. ايشان دهها ساعت با بزرگواري تمام سر فيلمبرداري حضور يافته و با طرح خاطراتشان ما را راهنمايي ميكردند. حتي در مواردي چون خودشان در آن صحنههاي واقعي حيات حضرت آيتالله حضور داشتند عين واقعيت را ميگفتند و ما به همان شكل صحنه را اجرا ميكرديم. مخصوصاً مواردي كه به بخش زندگي خانوادگي آقاي طالقاني مربوط ميشد. چون اين بخش هيچ وقت هيچ كجا ثبت نشده و فقط خود خانواده ايشان از آن باخبرند. روايت همين نكات سبب شد ما به بعد جديدي از وجود آقاي طالقاني كه تا به امروز پنهان مانده پي ببريم.

كدام بعد شخصيتي ايشان را ميفرماييد؟

منظور وجود آيت‌‌الله طالقاني در كنار خانواده به عنوان پدر است. چون همانطور كه ايشان براي يك كشور پدر بود در خانواده هم پدر فوقالعاده و ايدهآلي بودند. ايشان بسيار انسان شوخطبع و طناز، خوشبرخورد و باروحيهاي بودند و هميشه با خانواده و اطرافيان با لطافت صحبت ميكردند. از آنجا كه مردم هميشه حضور ميداني آقاي طالقاني را ديدهاند اگر روزي شرايطي فراهم آيد كه سبب معرفي لطايف شخصيت آقاي طالقاني شود مردم با يك شكل متفاوت و دوستداشتنيتري از ايشان آشنا خواهند شد.

در اين سريال چه اندازه به اين بعد از شخصيت آيت‌‌الله طالقاني پرداخته شده است؟

تا جايي كه زمان و مقدار حضور نقش آقاي طالقاني در پروژه اجازه ميداد اشارات جزئي به اين موارد شد اما مسلماً حق مطلب در مورد ايشان و خيلي از شخصيتهاي معاصر انقلاب كه در پروژه به آنها پرداختهايم، ادا نشده است. در اين سريال فقط اشارههاي كوتاهي به شخصيتهاي انقلاب ميشود، چون تعداد شخصيتهاي انقلاب آنقدر زياد است كه واقعاً براي هر كدام از آنها بايد چند فيلم و سريال ساخته شود. شخصيتهايي مثل آقايان طالقاني، مطهري و بهشتي و دكتر شريعتي واقعاً انسانهاي منحصر به فردي در تاريخ معاصر ما بودند و اميدوارم يك روزي مديريت فرهنگي كشور به فكر بيفتد و به شكل جديتري به معرفي زندگي اين شخصيتها كه جزو گنجينه فرهنگي تاريخ معاصر ما هستند، بپردازد. براي اينكه اين شخصيتها در ذهن نسلهاي آيندهمان ماندگار شوند. خدا را شكر در اندازه قابل قبولي توانستيم به اين شخصيت نزديك شويم اما اين مقدار پرداختن به شخصيت آيت‌‌الله ناچيز بود، اميدوارم روزي در شأن و اندازه ايشان آثار فاخر و باارزشي ساخته شود.

تأثير ساخت سريالهاي تاريخي و پرداختن به زندگي شخصيتهايي همچون آيت‌‌الله طالقاني در جامعه چيست؟

 هر تمدن و فرهنگي كه در دنيا ماندگار شده، هر جايي كه ما امروز ميتوانيم بگوييم كه اين تمدن به مفهوم كاملاً كلاسيك خودش در جامعهشناسي و تاريخ وجود دارد، مديون اين است كه مسئولانش توانسته‌‌اند پيشينه خودشان را ثبت كنند. ما اگر به عنوان ايراني نتوانيم فرهنگ تاريخي خودمان را ثبت و به نسلهاي بعد منتقل كنيم، مسلماً به مرور نسل بعديمان از مهمترين عنصر جامعه يعني هويت تاريخي خودش فاصله ميگيرد و ما كمكم به جايي خواهيم رسيد كه ببينيم ايراني هستيم ولي نسل معاصرمان هيچ هويت و پيشينيه تاريخي از ايراني بودنش ندارند و اين يك خطر وحشتناك و نگرانكننده براي هر تمدني است. چون سبب از بين رفتن تمدن ميشود و در آن زمان نميتوان گفت آن فرد غربي است يا شرقي يا ايراني. هيچ! با مرور تاريخ سينماي دنيا ميبينيد تمام تمدنها براي تثبيت و شناساندن خودشان و حتي يك جاهايي براي توجيه تاريخيشان به ساخت فيلمهاي تاريخي متوسل ميشوند.

از نكاتي كه مربوط به تمدنهاي اوليه بشري ميشود تا حتي تاريخ معاصر مثل جنگي كه در ويتنام يا كويت يا عراق اتفاق افتاده دهها و صدها فيلم تاريخي ميسازند تا ديدگاه امروز دنيا را نسبت به آن رخداد تغيير دهند. اما متأسفانه ما در معرفي بخشهاي مهم فرهنگ ملي و مذهبيمان كوتاهي كردهايم و بعد از گذشت 37  سال از پيروزي انقلاب هنوز ميگوييم انقلاب! در صورتي كه اگر بخواهيم به همان كلمهاش بسنده كنيم ميتوانيم بگوييم اتفاقي بود كه در سال 57 افتاد و تمام شد. اما اگر امروز هم معتقديم كه انقلاب همچنان ادامه دارد و ميخواهيم اين انقلاب زنده و پويا باشد، بايد نسلي كه امروز در دبيرستانها و دانشگاههايمان نشستهاند را آگاه كنيم كه ريشههاي واقعي شكلگيري آنچه ما امروز اسمش را ميگذاريم انقلاب چه بوده و چرا يك روزي همه جامعه از روشنفكرين و مذهبيون و گروههاي چپ و راست، شعرا، نويسندگان، بازاريان و دانشگاهيان دست به دست هم دادند تا حكومتي تغيير كند. چرا! اين را نسل امروز ما بايد بداند. همانطور كه بايد بداند چرا جنگ جهاني اول و دوم شكل گرفت. مهمترين اثري كه هر فيلم تاريخي در ذهن مردم ميگذارد يادآوري هويت تاريخيشان و ثبت و ضبط و زنده نگه داشتنش است.

 چقدر اين سريال توانسته به اين خواسته جامه عمل بپوشاند؟

اين سريال هنوز تمام نشده ولي از آنجا كه اين سريال مستند به تاريخ است و به جز بخشهاي خانوادگي شخصيت اصلي و بخشهاي شهري و اجتماعياش بقيه مواردش همه مستند به تاريخ است، حتي ميتواند در آينده به عنوان مرجع مسائل تاريخ معاصر استفاده شود. چون سريالي است كه گروه زيادي محقق به اتفاق هم نشسته و جنبههاي تاريخي تاريخ انقلابش را به شكل جدي بررسي كرده و به فيلمنامهنويس و كارگردانش منتقل كردهاند.

تصوير قبلي كه از ايشان داشتيد با آنكه پس از مطالعه در خصوص اين نقش پيدا كرديد چه تفاوتي دارد؟

نه ما از نسلي هستيم كه از قبل شيفته آقاي طالقاني بوديم، شيفته مطلق! در واقع امثال من شيفته شخصيت اجتماعي ايشان بوديم و هيچ وقت فكر نميكرديم آقاي طالقاني در شخصيت خانوادگي و اندرونيشان هم شخصيتي لطيف و دوستداشتني و اهل شوخي بوده و آنقدر خوشبرخورد و مهربان و رئوف باشند، که به لطف راهنمایی های آقا مهدی فرزند ایشان با این بعد شخصیتی آقای طالقانی هم آشنا شدیم. در واقع شخصيت ايشان آنقدر دوستداشتني بوده كه در زندان همه را تحت تأثير خودشان قرار ميدادهاند و حتي همسلوليهايشان با ديدگاههاي متفاوت شيفته‌‌‌شان ميشدند.

بازخوردهايي كه تاكنون از اين سريال گرفتهايد چطور بوده است؟

به نظرم الان نميشود قضاوت عادلانه انجام داد چون ممكن است موضوع اين سريال در ميان انبوه فيلم و سريالهايي كه پخش ميشود براي عدهاي جذاب نباشد. اما براي نسلي كه خودشان در انقلاب حضور داشته و آن صحنهها را ديدند جالب است و بسياري از خانوادهها دنبال ميكنند! اما فكر ميكنم پاسخ واقعي اين سريال به انعكاس بيرونياش در آينده اتفاق افتد نه الان كه در ميان آثار تلويزيوني ديگر و هجوم فيلمها و سريالهاي ماهواره و رسانههاي خانگي قرار گرفته است. ببينيد سريال سربداران در دورهاي از تلويزيون پخش شد كه تنها دو شبكه تلويزيوني وجود داشت و هر شبكه يك سريال در هفته پخش ميكرد، به همين خاطر آن مجموعه بهتر ديده شد اما امروزه با توجه به بمباران فيلمها و سريالهاي شبكههاي داخل و رسانههاي تصويري خانگي و شبكههاي ماهوارهاي و موج گسترده وابستگي و اعتياد مردم و نوجوانان به ابزارهاي ارتباطي و فضاي مجازي ديگر يك سريال سهم بالايي از زندگي مردم را پر نميكند. در كل سريالهايي هستند كه مصرفياند و بعد از پخش فراموش ميشوند اما فكر ميكنم سريالهايي مثل «معماي شاه» در حافظه تصويري كشور ثبت شده باقي بمانند و حتي مرجعي براي دانشجوها، محققان يا حتي برنامهسازهايي كه ميخواهند برنامهاي با هدف مشخص تاريخي بسازند، شوند.

چقدر انتقاداتي كه به وقايع تاريخي اين سريال ميشود را واقعي ميدانيد؟

البته انتقادات و ديدگاههاي متفاوتي نسبت به اين سريال وجود دارد حتي ممكن است در خارج از كشور هنوز جريانهايي وجود داشته باشد كه خط اين سريال را نپسندد؛ نه تنها اين سريال بلكه بسياري از سريالهايي كه با هدف ملي در كشور ساخته ميشوند را نميپسندد. اين مسئله هيچ اشكالي ندارد چون ما هم خيلي از سريالهايي كه آن طرف دنيا ساخته ميشود را نميپسنديم. اما در كل انتقادهاي فني و حرفهاي و نقدهایی که امكان اثبات تاريخياش وجود دارد به نظرم پذيرفتني است اما نه نظرات سليقهاي. همانطور كه يك سريال خانوادگي مخاطب سليقهاي دارد يك كار تاريخي هم ميتواند مخاطب سليقهاي داشته باشد. تاريخ مسئلهاي پنهان كردني نيست و يك فيلمساز نميتواند آن را تغيير دهد. امكان دارد بگويد نگاه من به اين واقعه تاريخي اين است اما نميتواند آن واقعه را تغيير بدهد. چون امروزه به خاطر وجود مركزي به نام مركز اسناد ملي بخش بسياري از اسناد قابل دسترسي است، حتي كتب بسياري توسط كساني كه با دربار پهلوي در ارتباط بودند يا نبودند در داخل و خارج از كشور نوشته و ترجمه شده است. حتي خاطراتي كه در ايران چاپ نشده در فضاي مجازي به شكل كتاب موجود است. به نظرم تاريخ معاصر مسئلهاي نيست كه امكان تحريف و تغيير دادنش وجود داشته باشد. ممكن است گزينشي از بخشهايي از آن بتوان استفاده كرد اما نميتوان كليتش را تغيير داد. گروه سازنده اين سريال هم نقش من (آيتالله طالقاني) را بدون تغيير و حتي برخي جاها از عين كلماتي كه حضرت آيتالله به كار ميبردند، استفاده كردند. بخشهاي بازجوييهاي ايشان نيز مستند به برگههاي آرشيو شده منشي دادگاه و منشي بازجوييها است.

در ميان تمام نقشهايي كه تاكنون بازي كردهايد اين نقش از چه جايگاهي برخوردار است؟

اگر از نظر عاطفي و شخصي بخواهم بگويم يكي از محبوبترين نقشهايي است كه تا كنون بازي كردهام. به هر حال يك نقشهايي از نظر حماسي ممكن است برايم خيلي لذتبخش بوده باشند، مثل نقش شهيد دوران. چون بعد از اينكه در مورد ايشان شروع به تحقيق كردم واقعاً عاشقش شدم، چون شخصيتي دوستداشتني بود. بعضي نقشها هم از نظر فني يا تاريخي اهميت دارند مثل نقش پيچيده شاه عباس كبير، اما از نظر حب و علاقه شخصي نسبت به نقش واقعاً نقش آيتالله طالقاني برايم از جايگاه ويژه عاطفي و حسي بالايي برخوردار است.

نظرتان در خصوص باند بازيهايي كه در سينما و تلويزيون وجود دارد، چيست؟ چراكه اين مسئله سبب بيكاري بسياري از بازيگران ما شده است.

 اين مسئله جزو مشخصههاي اين حرفه است. حتي خودم اين مسئله را جزو يكي از پارامترهاي شغليام در اين حرفه پذيرفتهام، نه در ايران بلكه در تمام دنيا هم وجود دارد. هيچ وقت هيچ بازيگري از صفر تا صد كار بازيگرياش در اوج باقي نميماند. افراد انگشتشماري هميشه در مقاطع پر كاري باقي ماندند. اين موضوع در تمام سينماي دنيا و در مورد بازيگران شاخص نيز وجود داشته است. بازيگري جوان و خوشچهره در زمان محدودي در اوج است و در ميانسالياش ممكن است آن جذابيت را نداشته باشد و اين كاملاً طبيعي است. حتي بازيگري كه در نقشهاي اكشن بازي مي‌‌كرده تا يك زماني قابليت فيزيكي اين نوع نقشها را دارد و يك زماني ديگر نميتواند. اين اصلاً ذات بازيگري است. بله من شنيدهام كه مافيا وجود دارد، اما مافيا يك تعريف دارد و اصلاً در اندازه سينمای ما نميگنجد. اين مسئله زماني اتفاق ميافتد كه منابع مالي بسيار اعجابآوري وجود داشته باشد. زماني كه كل بودجه يك سال سينماي ايران مثلاً به اندازه يك تيم فوتبال دسته اول است، چه مافيايي ميتواند در آن سينما وجود داشته باشد. اينكه يك كارگرداني در چند فيلم از يك گروه بازيگر خاص استفاده كند دليل نميشود كه مافيا وجود دارد. حتماً آن كارگردان آن گروه را ميپسندد كه از آنها در آثارش استفاده ميكنديا اگر بازيگري در فيلمهاي متعددي دعوت ميشود حتماً به خاطر داشتن قابليت و ويژگي خاصي در بازيگرياش است كه مردم به خاطرش هزينه ميكنند و به سينما ميروند. من خيلي نميپذيرم كه بگوييم در سينماي ايران مافيايي وجود دارد. من هم اگر كارگردان باشم و بخواهم فيلم بسازم از كساني براي كارم دعوت ميكنم كه يا با آنها راحتتر باشم يا تواناييهاي فنيشان را قبول داشته باشم يا از دوستان نزديكم باشند.

شما ابتداي گفتوگو اشاره كرديد كه اوضاع سينما و تلويزيون بهتر ميشود...

 بله اميدوارم؛ واقعاً تكرار ميكنم يك بخش جدي و كمكاري آدمهاي سينما و تلويزيون را مشكلات اقتصادي تشكيل ميدهد. براي اينكه سينما ظرفيت توليد و مقدار توليدش محدود است، اما تلويزيون اين محدوديت را ندارد و در سالهاي قبل بخش عمدهاي از ارتزاق اهالي مقابل دوربين را تأمين ميكرد. يعني به خاطر توليد فيلمها و سريالهاي متعدد بخش زيادي از بچههاي بازيگر و فيلمبردار و صدابردار و دستيارها و گريمورها و عوامل اجرايي همه مشغول بودند هميشه. اما الان خيلي از اين افراد بيكار هستند كه البته اگر اين رونق اقتصادي در شكل جهاني و در شكل داخلياش اتفاق بيفتد دوباره ساخت سريالها و تله فيلمها شروع ميشود.

پس علت مهجور ماندن تلويزيون ما معضل اقتصادي است. كمبود سوژه چه نقشي در اين مسئله دارد؟

 علت يكي كمبود بودجه است و يكي هم اينكه فكر ميكنم بايد يك رنسانس فرهنگي و مديريتي از نظر ضوابط در سازمان صدا و سيما اتفاق بيفتد تا به شكلي مديران و مسئولان تلويزيون به خودشان بيايند. از طرفي فكر ميكنم كه اگر تا امروز از كلمه خط قرمز استفاده كرديم، يك بخش عمدهاي از اين خط قرمزها را امروز احتياج نداريم. در واقع بخشي از اين خط قرمزها در روزگار امروز دوگانه و بلاتكليف است. مثلاً در روزگاري كه تلويزيون از يك بازيگر در سريالي به خاطر استفاده از تيشرت آستين كوتاه ايراد ميگيرد و دستور در آوردن آن تكه از فيلم را ميدهد! به پخش مسابقات كشتي، فوتبال، بسكتبال و واليبال ميپردازد. در حالي كه به نظرم با وجود آنكه كشتي ورزشي محترم و ملي است اما اصلاً تصاوير زيبايي براي به نمايش گذاشتن ندارد. اما تلويزيون علاوه بر پخش آن تصاوير با پخش حرکات آهسته روي آنها مانور هم ميدهد.

به نظرم اين يك نوع دوگانگي است كه بايد تلويزيون نسبت به آن تغيير نگرش دهد. يا مثلاً ماشين 206 را در سريال نشان ميدهند بعد آرم ماشين را با يك چسب ميپوشانند تا تبليغ براي شركت سازندهاش نشود! ماشيني كه اگر سايهاش هم روي ديوار بيفتد مردم ميشناسند و حتي از فاصله دور در شب تاريك هم قابل شناسايي است. حال از آن طرف ميآيند مجموعه هشدار براي كبري 11 را نمايش ميدهند كه يك سريال تبليغاتي براي كمپانيهاي ماشينسازي اروپايي و امريكايي است و همه ماشينها را هم با آرم خودشان نشان ميدهند. ديگر جامعه اين دوگانگيها را نميپذيرد. اينها مسائلي جزئي است و از اين دست مسائل بسيار وجود دارد. معتقدم بايد رنسانسي در تلويزيون اتفاق بيفتد و اجازه بدهند كه افكار و انديشههاي جديد با پارامترها و ضوابط دنياي امروز و با در نظر گرفتن يك ابر غول ويرانگر به نام ماهواره كه همه جامعه را تهديد ميكند، سبب شكلگيري يك اتفاق جديد شود تا پيوند دوبارهاي بين مردم و رسانه ملي خودشان اتفاق بيفتد كه ديگر به سريالهاي كمارزش ترجمه شده يا ايراني ماهوارهاي توجه نكنند و پي ببرند كه اين سريالها غير از صدمه زدن به هويت فرهنگي و خانوادگيشان هيچ كار ديگري انجام نميدهند. در عوض تلويزيون ملي كشورشان آنها را با فيلمهايي كه برگرفته از واقعيات اجتماعي است و با آنها اشتراكات بيشتري دارد، سرگرم میكند. رسانه ملي بايد در اين رنسانس خودش را به اندازه شأن و اعتبار خودش بالا بياورد نه به اندازه آن چسبي كه روي آرم يك ماشين ميزند.

 برخي معتقدند علت عدم استقبال مردم نسبت به توليدات داخلي سياهنمايي توليدات داخلي است و به همين خاطر جذب تولیدات ماهوارهای ميشوند.

 ممكن است اينطور باشد ولي نظر مقابلش هم هست كه خودم احساس كردم. وقتي يك سريالي پخش ميشود كه مقداري شاداب و پرطراوت و فانتزي است عدهاي از مردم ميگويند بهتر است به جاي اين سریال ها از درد مردم يا فقر و اعتياد و بيكاري بگويند. این گونه سریالها بخشهاي سياه جامعه را نمایش ميدهند. اما در كل تصور ميكنم اگر اعتدال رعايت شود مردم دوباره به رسانه ملي علاقه پيدا ميكنند. وقتي مردم بدانند اين تلويزيون و رسانه دارد واقعيات و حقايق اخبار روز كشور و جهان را به شكل واقعي و بدون اينكه ديدگاه غربي و سياسي در آن دخيل باشد به آنها انتقال ميدهد و تفريح و سرگرمي و دانش بهروزشان را تأمين ميكند و به اعتقادات مذهبي آنها احترام ميگذارد و آن را ارتقا ميدهد فكر نميكنم هيچ وقت بخواهند به هيچ ماهوارهاي توجه كنند.

با توجه به اينكه جزو بازيگران بيحاشيه هستيد بفرماييد بازيگران ما چه ميزان در چرخه اخلاقي جامعه سهيم هستند؟

اين نظر لطف شما و مردم است. ولي من اين مسئله را در همه اركان جامعه مؤثر ميدانم حال بازيگر به خاطر آنكه شناخته شده است در همه موارد ممكن است بيشتر مورد توجه باشد، چه از نظر پوشش و برخورد اجتماعي چه از نظر روابطش، اما ما نميتوانيم بگوييم مثلاً يك پليس از اين موضوع مستثني نيست براي اينكه اگر خداي ناكرده يك پليس هم برخورد نامناسب با مردم داشته باشد و خطايي عمداً يا سهواً انجام بدهد مردم تمام نيروي پليس را ممكن است مورد قضاوت قرار بدهند. يك وكيل يا يك ورزشكار هم همينطور و حتي كارمند يك اداره هم اگر برخورد نامناسب داشته باشد امكان دارد مراجعهكننده به كل آن اداره يا وزارتخانه بدبين شود. اين مسئله در همه مشاغل كليت دارد ولي در مشاغلي مسئوليت اخلاقي آدمها بيشتر مي‌‌شود. اين مسئله در مورد بازيگران، سياستمداران، ورزشكاران يا قضات صدق ميكند.

همه ما بايد به اخلاق پايبند باشيم. صرف نظر از حريم كاملاً خصوصي هر آدمي كه متعلق به خود و خانوادهاش است ما بيرون از حريم خصوصي خانوادهمان موظف به پايبندي به اخلاقيات اجتماعي و انساني و ايدئولوژيمان هستيم. حتي اگر فردي كمي هم به اين اخلاقيات تظاهر بكند باز من تحسينش ميكنم چون حداقل به يك چيز خوب تظاهر ميكند. در كل اخلاقگرايي را جزو موارد زيربنايي هر حرفهاي ميدانم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار