جانكري وزير خارجه امريكا در لندن تاييد كرد كه پايتختهاي غربي از هيچگونه اقدام نظامي عليه بشار اسد و متحدانش در سوريه حمايت نميكنند و گزينهاي جز ديپلماسي در چنته ندارند؛ به نظر ميرسد اين مواضع مقامات غربي در اين مقطع از جنگ سوريه نشان ميدهد آنها پس از پنج سال با واقعيتهاي روي زمين كنار آمدهاند و بنابراين چارهاي جز عقب نشيني در سطح سياسي ندارند و اولين گام جدي اين عقب نشيني به نظر ميرسد با كنفرانس لوزان شروع شده است.
اظهارات شب يكشنبه جانكري در كنار بوريس جانسون، همتاي انگليسي خود پس از نشستي با نمايندگان 11 كشور مخالف دولت سوريه مطرح شد؛ نشستي كه به نوبه خود يك روز پس از نشست لوزان صورت گرفت كه در آن نمايندگان 9 كشور مخالف و موافق دولت بشار اسد حضور داشتند. برخلاف بدبيني اوليه و همچنين بي ميلي مقامات كشورمان براي حضور در نشست لوزان به دليل بدعهدي امريكاييها نسبت به توافق قبلي خود با روسها، به نظر ميرسد نتيجه اين نشست براي محور مقاومت خوشايند بوده است. سعد الله زارعي از ناظران نزديك به محور مقاومت طي مطلبي در سايت الوقت نوشته است: «برخلاف امريكا، جبهه مقاومت از آنچه در لوزان گذشت ناخشنود نيست. جبهه مقاومت ميز سياسي و مذاكرات را به گونهاي مديريت كرد تا طرف مقابل دريابد واقعيت سياسي از واقعيت ميداني فاصله ندارد و پشتيبانان بينالمللي تروريسم و تكفير هم مانند تكفيريها در شرق و مركز حلب به محاصره افتادهاند و بايد به اراده جبهه مقاومت تمكين نمايند.»
حلب دومين شهر بزرگ سوريه محسوب ميشود و قبل از بحران به پايتخت اقتصادي اين كشور معروف بود. نبرد بر سر اين شهر در صحنه شطرنج جنگ سوريه از اهميت زيادي برخوردار است چرا كه هر كسي بر اين شهر به صورت كامل مسلط شود ميتواند خود را پيروز نهايي جنگ اعلام كند. در طول پنج سال گذشته نبرد حلب معروف به «مادر جنگها» فراز و نشيبهاي زيادي را پشت سر گذاشته است؛ پس از دست به دست شدنهاي پي در پي مناطق در دو سال اول بحران، نوعي بن بست بين طرفين درگيري تا زمان ورود مستقيم روسها ايجاد شد؛ بدين طريق كه اكثر مناطق غربي در كنترل دولت و مناطق شرقي در كنترل شورشيان قرار گرفت.
پس از ورود مستقيم روسيه به جنگ سوريه در مهر ماه 1394 موازنه درگيري به صورت تدريجي با دو تحول ميداني مهم به نفع دولت سوريه تغيير يافت؛ در بهمن همان سال نيروهاي مقاومت با پشتيباني جنگندههاي روسي به شهركهاي معروف « نبل و الزهرا» رسيدند و علاوه براي شكست حصر اين شهركها، مناطق باقي مانده در كنترل گروههاي مسلح در غرب حلب را به محاصره درآوردند. پس از اين دستاورد كه ناظران آن را نقطه عطفي در جنگ سوريه عنوان كردند، متحدان دمشق ترجيح دادند از طريق ديپلماسي كشورهاي غربي و منطقهاي را براي پايان دادن به بحران متقاعد كنند.
اما گروههاي مسلح به رهبري جبهه النصره هنوز مناطق شرقي و شمال شرقي حلب را كه به مرز تركيه وصل ميشود در كنترل خود داشتند و در همين حال، حاميان خارجي آنها همچنان از طريق ديپلماسي متقاعد نشده بودند كه بايد به حمايت خود از اين گروهها پايان دهند بنابراين ارتش سوريه و متحدانش محاصره مناطق شرقي را در دستور كار خود قرار دادند و در تير ماه 1395، يعني تقريباً پنجماه پس از آزادسازي نبل و الزهرا، موفق شدند به يك جاده معروف به نام «كاستيلو» مسلط شوند و مناطق تحت كنترل تروريستها را در شرق حلب به صورت كامل در محاصره قرار دهند. تلاشهاي گروههاي مسلح براي شكست محاصره نه تنها به بن بست خورد، بلكه پس از بدعهدي امريكا به توافق آخر خود براي برقراري آتش بس هفت روزه، ارتش سوريه و متحدانش حملات خود را به صورت بي سابقهاي براي درهم كوبيدن مواضع گروههاي ترويستي تشديد كردند.
براساس گزارشها و گفتههاي ناظران و حتي مقامات امريكايي، سقوط مناطق شرقي حلب حتمي است و احتمالاً چند هفته بيشتر طول نخواهد كشيد؛ تحولي كه به معناي تير خلاصي بر پروژه براندازي دولت سوريه خواهد بود و پذيرش آن براي دولتهاي غربي سخت خواهد بود و به همين دليل طي دو، سه هفته گذشته تلاشهاي ديپلماتيك و رسانهاي گستردهاي براي تحت فشار قرار دادن روسيه و مقاومت جهت توقف حملات به كار گرفتند و زماني كه ديدند متحدان دمشق بدون توجه به اين فشارها همچنان در حال پيشروي عليه القاعده در حلب هستند، قهر كرده و هشدار دادند گزينه نظامي را به صورت جدي عليه ارتش سوريه در دستور كار خود قرار دادهاند.
اين تهديدها و اقدامات امريكاييها براي آنها نتيجه معكوس داشت، روسها بلافاصله با استقرار سامانههاي دفاعي جديد و پيشرفته در سوريه، نسبت به هرگونه ماجراجويي جديد به امريكاييها هشدار دادند و همزمان حملات خود عليه گروههاي مسلح تحت حمايت غرب را تشديد كردند تا نشان دهند در حمايت از خود دولت سوريه و درهم كوبيدن تروريسم مصمم هستند.
كمتر از سه ماه ديگر باراك اوباما رياست جمهوري امريكا را ترك ميكند و بنابر گزارش رسانههاي امريكايي او هيچ علاقهاي ندارد كه در اين سه ماه سنت خود را بشكند و عليه دولتي در منطقه به صورت مستقيم وارد جنگ شود، اما حتي اگر اوباما بخواهد اقدام نظامي در سوريه انجام دهد ناظران ترديد دارند اين اقدام بتواند نتيجه موثري در پي داشته باشد، مگر اينكه به يك جنگ جهاني ديگر منجر شود.
اگر سامانههاي دفاعي پيشرفته روسي مستقر در سوريه را كنار بگذاريم، امريكا با چالشهاي زيادي در پرونده سوريه مواجه است. از يك طرف نيروهاي تحت حمايت اين كشور يعني كردها و تركها در شمال سوريه با يكديگر وارد جنگ شدهاند و از طرف ديگر گروههايي كه آنها را «ميانهرو» ميخواند و سرمايه واشنگتن روي زمين محسوب ميشوند با القاعده متحد شدهاند، گروهي كه نام آن در ليست سازمان تروريستي سازمان ملل و حتي خود امريكا قرار دارد. در همين حال حملات تروريستي در كشورهاي اروپايي و بحران آوارگان پايتختهاي اروپايي را نگران ادامه بحران سوريه كرده است و همانطور كه جانكري يكشنبه گفت، پايتختهاي اروپايي حمايت ضعيفي از گزينه نظامي در سوريه نشان دادهاند.
همه اين عوامل در كنار چرخشهاي قابل توجهي كه بعضي قدرتهاي منطقه از جمله مصر و تركيه به نفع محور مقاومت در طول چند هفته اخير از خود نشان دادهاند باعث شده واشنگتن احساس كند نه تنها توان تأثيرگذاري خود را روي زمين از دست داده بلكه از نظر سياسي نيز در انزوا قرار ميگيرد. قبولاندن اين واقعيت به مقامات امريكايي از طرف ايران و روسيه ظاهراً هدفي بوده كه در نشست لوزان محقق شده است.
جانكري به همراه بوريس جانسون همتاي انگليسي خود، يك روز پس از نشست لوزان، به صورت مفصل و البته نااميدانه خطرهاي استفاده از گزينه نظامي را براي خبرنگاران در لندن توجيه كردند و به صورت ضمني گفتند گزينه نظامي در سوريه از دستور كار غرب خارج شده است. كري با رد موثر بودن گزينه نظامي در آن كشور به خبرنگاران گفت: «بنابراين ما بايد با ابزارهايي كه داريم كار كنيم. اين ابزارهايي كه ما داريم ديپلماتيك هستند.»
مقامات امريكايي در حالي اعلام ميكنند گزينهاي جز ديپلماسي ندارند كه سوريه و متحدانش بدون توجه به فشارهاي رسانهاي و ديپلماتيك غرب، به نحو احسن در حال استفاده از گزينه نظامي براي بيرون راندن القاعده از حلب هستند و تاكيد دارند مبارزه با تروريسم مثل هر جاي ديگري فقط راهحل نظامي دارد. در اين ميان به نظر ميرسد غرب چارهاي جز كنار آمدن با اين واقعيت و قبول شكست پروژههاي خود در سوريه ندارد.