اثر تاريخي «عزاداري از ديدگاه مرجعيت شيعه» از جمله آن دسته از آثار تاريخي است كه در آغازين ماههاي پيروزي انقلاب اسلامي نشر يافت. در آن روزها برخي از به اصطلاح روشنفكران، عزاداري اهل بيت(ع) را دور از شأن خود ميانگاشتند! و انتشار اين دست از آثار، پاسخي به اين رويكرد به شمار ميرفت. مؤلف كتاب حجتالاسلام علي رباني خلخالي در معرفي اين اثر آورده است: «ترجمه كتاب فتاوي العلماء الاعلام في التشجيع الشعائر الحسينيه است. البته با اضافات لازمي كه درباره عزاداري سيدالشهدا(ع) بوده است آوردهايم. چاپ اول اين كتاب در عيد قربان سال 1399ق منتشر شد. تشويق مراجع تقليد شيعه و اساتيد حوزه علميه قم ما را بر آن داشت اقدام به چاپ دوم آن كنيم.»
مؤلف در ادامه به شرايط اقامه عزاي حسيني در دوران طاغوت اشاره دارد و ميگويد: «طاغوت زمان و پدرش نيز حكومت در ايران و به ملت شريف ايران ظلمها و ستمها ميكردند. حقگويان را چه آخوند جماعت، چه دانشگاهي و چه مجاهدين دين قرآن از تمام قشرها ميگرفتند، شكنجه و زنداني ميكردند و آنان را زير شكنجه ميكشتند. اين پدر و پسر قلدر يعني رضاخان و پسرش در اين 50 و چند سال چه بلايي به سر آزادمردان آوردند. رضاخان بود كه عمامه را از سر علما برميداشت و با علما مخالفت و مجالس عزا را منع ميكرد. مردم پنهاني مجالس عزاداري برپا ميكردند و آشكارا نميتوانستند انجام وظيفه و اظهار محبت نسبت به اهل بيت(ع) كنند و عزاداري مسخره ميشد. پدرش در سال 1314ش حرم مطهر امام رضا(ع) را به توپ بست و در مسجد گوهرشاد زنان و مردان را به خاك و خون كشيد و خودش هم كه ظاهراً عوامفريبي ميكرد، به زيارت ميرفت، حرم را جارو ميكرد و يك عده آخوندنماهاي بيحيا نيز از آن خبيث تجليل ميكردند، ولي خدا خواست عوامالناس نيز بفهمند و در بين همه اقشار ملت آبرويش ريخته شود. او نيز مثل پدر بيدينش در تاريخ 30 آبان ماه سال 1357 حرم اباالحسن امام رضا(ع) را به توپ بست و در حرم مطهر امام رضا(ع) زائرينش را به خاك و خون كشيد. مجالس عزاداري سبب ميشود خطبا و سخنوران مردم را از ظلمهاي حكومتها آگاهي دهند. اين مجالس عزاداري است كه مسائل اقتصادي، مرزداري و مرزباني كشورهاي اسلامي در آن مطرح ميشود. اگرچه استعمارگران به عناوين مختلف خواستهاند روحانيت مترقي و مبارز را از دانشگاهي مسئول و متعهد جدا كنند، ولي موفق نشدهاند و نخواهند شد. استعمارگران چون اين دو قدرت مهم (روحاني و دانشگاهي) را در مقابل خود سدي محكم ميبينند و خود را نيز در معرض خطر و سقوط مييابند چارهاي جز تفرقه و اختلافاندازي ندارند. هر زمان شيوه دشمنان دين اسلام اينچنين بوده است. آري! نمونه مكتب امام حسين(ع) كه با تمام ظالمين مبارزه و همه اقشار را به هم نزديك ميكند و موجب وحدت ملتها ميشود، راهپيمايي تاسوعا و عاشوراي سال 1399ق در تهران و تمام شهرستانهاي ايران است كه ميتوان گفت اولين راهپيمايي در تاريخ بشريت و جهان اسلام به رهبري حضرت امام خميني(ره) بوده كه او نيز فرزند حسين(ع) عزيز است». نگارنده درادامه برخي بيانات امام خميني در ماههاي آغازين انقلاب را شاهدي بر رويكرد خود گرفته است: «حضرت باقر(ع) هنگام مرگ وصيت كردند ـ ظاهراً در منا ـ 10 سال عدهاي را اجير كنند كه برايم گريه كنند. اين چه مبارزهاي است؟ آيا حضرت امام محمدباقر(ع) احتياج به گريه داشت؟ حالا چرا در منا؟ آن هم در ايام حج؟ همين نكته اساسي سياسي ـ رواني است، چون وقتي 10 سال در آنجا گريه كنند مردم ميپرسند مگر چه خبر است؟ در اين صورت نفوس مردم را به اين مكتب توجه ميدهد و ظالم را منهدم و مظلوم را قوي ميكند. كربلا جوانها داده است و بايد اين را حفظ كنيم. اين نميشود كه خيال كنيد صرفاً گريه است. نه، اينطور نيست. گريه نيست. يك مسئله سياسي، رواني و اجتماعي است. اصلاً حضرت سيدالشهدا(ع) چه احتياجي به گريه داشت. ائمه اينقدر اصرار كردند به اينكه مجمع داشته باشيد و گريه كنيد، براي اينكه اين جمعها شيعيان مذهب ما را حفظ ميكند. دستجاتي كه در ايام عاشورا راه ميافتد خيال نكنند اين را تبديل به راهپيمايي كنيم. خود همين دستجات راهپيمايي هستند، اما راهپيمايي با محتواي سياسي. همانطور كه سابق بود، بلكه بالاتر. همان سينهزني و نوحهخواني. مجلس روضه باشد و هم روضه بخوانند و هم گريه كنند. از اين هماهنگتر چيست؟»