کد خبر: 793663
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۴
نظري بر اثر نوانتشار «بهشتي از زبان بهشتي»
افتخارات يك كشور به مفاخر آن گره خورده است و مفاخر يك كشور از نگاه فرهنگي ملتش تعيين مي‌شود. البته زمان و زمانه زاويه اين نگاه را معين مي‌كند. در روزگاري كه كم و بيش تا عصر خود ما تركش‌هايش روح روزگار را زخمي كرده است...
سيد محمد حسيني
قرار بود قراري بگيري ‌اي دنيا
به بي‌قراري خود خو گرفته‌اي چه كنم؟
به عقل كاش گره‌ها گشوده مي‌گرديد
ظفر به ضربت بازو گرفته‌اي چه كنم؟
حريف را نه چو شيران به پنجه افكندي
به نيش كژدم ابرو گرفته‌اي چه كنم؟
به ذات چشمه خدا عطري از زلالي زد
چو باتلاق كنون بو گرفته‌اي چه كنم؟
گشاده‌روي نشيني كنار نامحرم
به پيش محرميان رو گرفته‌اي چه كنم؟
بنا نبود عشاق را بسوزاني
به سركشي و شرر خو گرفته‌اي چه كنم؟
عظمت هر ملتي به كثرت بزرگان و ميزان بزرگي آنان است. هر قدر مردان و زنان عالي‌قدر و بزرگوار در يك ملت بيشتر باشد و از آن مهم‌تر بلنداي روح آنان و ارتفاع همتشان و مناعت طبعشان رفيع‌تر باشد آن ملت و بالطبع به تبع آن كشورشان سرافرازتر، سربلندتر و ارجمندتر خواهد بود.
افتخارات يك كشور به مفاخر آن گره خورده است و مفاخر يك كشور از نگاه فرهنگي ملتش تعيين مي‌شود. البته زمان و زمانه زاويه اين نگاه را معين مي‌كند. در روزگاري كه كم و بيش تا عصر خود ما تركش‌هايش روح روزگار را زخمي كرده است، بزرگي انسان‌ها به ميزان زور، قلدري و بي‌رحمي بود. اسكندر را از آن بزرگ مي‌شمارند ـ تا آنجا كه تاريخ به او لقب كبير داده است ـ كه دنيايي را نابود كرد. ملاك بزرگي با كمال تأسف تا هنوز هم به همين خصومت تنه مي‌زند!از ناپلئون بناپارت كه نه تنها اروپا را به آتش كشيد، بلكه بخشي از آسيا را نيز دستخوش ناآرامي كرد، هنوز هم با احترام ياد مي‌كنند! دنيا هنوز تا مرز حقيقت فاصله‌اي بعيد دارد، تحمل سردمداران ابرقدرت غرب اندازه‌هاي اين بُعد را مشخص مي‌كند. دنيايي را كه در زمان حيات امام عزيزمان (ره) به صدام احترام مي‌گذاشت اگر به دنائت متهم نكنيم، آيا به پاكي خيانت نكرده‌ايم؟ چرا راه دور مي‌رويم؟ از خود و دين خود بگوييم. قرآن كريم نقش پيامبر را در به ثمر رساندن مأموريتش چنين بيان مي‌فرمايد: «فَبِمَا رَحْمَه مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»(1) «به بركت رحمت الهي در برابر مردم نرم شدي و اگر خشن و سنگدل بودي از اطرافت پراكنده مي‌شدند» و او را اينگونه توصيف فرموده است: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ»(2) «به يقين رسولي از خود شما به سويتان آمد كه رنج‌هاي شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و رحيم است.»
و ديري نمي‌پايد كه بزرگي آدم چونان خالد بن وليد به فتوحاتش باز‌مي‌گردد يا به سركوب مردمي هم‌كيش و چپاول قبيله‌اي همچون هوازن!
ديري نمي‌پايد اعتبار و جايگاه اجتماعي‌اش فتوحاتش مي‌شود و نه «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ»(3) همچون پدر ابن سعيد بن ابي وقاص!
روزگار مي‌گذرد، مردي از تبار ذوالفقار بر مدار ايثار سوار و محيط معرفت روزگار مي‌شود. در زمره شاگردانش و در عداد فرماندهانش مردي است كه مجمع صفات نيك است. خردمند، دورانديش، برنامه‌ريز، پرصلابت، شورانگيز، فقيه و دانش‌شكاف و خلاصه شمشيري بي‌غلاف، آنچه خوبان همه دارند به تنهايي داشت! خواب و راحت را نه فقط از دشمنان كه از دوستان بي‌حميت نيز ربوده بود. دشمنانش مي‌گفتند كلامي بي‌علت و بي‌حكمت از دهانش بيرون نيامد! بسيار هوشمند بود... نبريدش مگر به تيغ فريب! دشمن همه بضاعتش را در مقطعي براي تخريب او هزينه كرد تا آنجا كه امام دلسوخته بيش از همه براي مظلوميتش دل سوزاند. شيشه نزديك‌تر از سنگ ندارد خويشي! و‌اي دريغ و‌اي درد كه هر شكستي كه به انسان برسد از خويش است! و امام مي‌فرمود دشمن آن‌چنان چهره او را مشوّه نشان داده است كه دوستان نيز بدو بدگمان شده‌اند. هر كس به طريقي دل ما مي‌شكند.
آري، دكتر سيد محمد حسيني بهشتي و بهتر بگويم سيد مظلوم بهشتي از زبان ما وصفش شأني نمي‌آورد، آنجا كه رهبر كبير انقلاب در‌باره‌اش تعبيري اين‌چنين دارد: «بهشتي يك ملت بود!»
از زبان امام امت شنيدن اين عبارت بسيار جاي تعمق دارد، يك تن ملتي باشد براي ملتي. «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّه»(4) اينكه فرمود: «الاسماء تنزل من السماء» انصاف را كه بهشتي، بهشتي بود و بهشتي شد!
اگر رودكي گفت:
رفت آنچه رفت آمد آنچ آمد
بود آنچه بود خيره چه غم داريد؟
به عبرت بر اغتنام زمان كلام امير بيان را ضمان مي‌آورم كه فرمود:
ما فاتَ مَضي وَ ما سيأتيكَ فَاَينَ؟
قُمْ فَاغْتَنِم الفُرصَه بَينَ العَدَمَين
آنچه بر بهشتي روا داشتند به خون پاكش تطهير و اين بيت بر خواب رذيلانه دشمن تعبير شد:
ديدي كه خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد كه شب را سحر كند
آنچه گذشته است، گذشت. در فرصتي كه داريم واجب است به تنوير شخصيت مفاخرمان اهتمام ورزيم.
برادر عزيزم آقاي فرامرز شعاع‌حسيني از جمله دلسوزان است كه كمر همت به گردآوري و تدوين خاطراتي بسته است كه شايد محو مي‌شد اگر اين همت مردانه نبود! معناي خطر هم خطور است و هم مخاطره. خاطره شايد بي‌ارتباط با اين دو نباشد. هر چه هست رنگي از خطر دارد كه در خاطر مانده است. اميدوارم بدين كرشمه دو كار بر آيد: هم فريادي از مظلوميت آن زنده‌ياد باشد و هم عبرتي براي زندگان كه چون از اميرالمؤمنين(ع) پرسيدند دنيا بهتر است يا آخرت؟ مضمون پاسخ حضرتش چنين بود كه يك لحظه از دنيا بهتر از آخرت است، زيرا فرصت تأمين آخرتت را داري!
چه خوب است همه ما، خصوصاً مسئولان نظام بتوانيم به‌گونه‌اي عمل كنيم كه آيندگان پس از ما به تبيين اعمال و رفتارمان همت گمارند:
خوش‌تر آن باشد كه سرّ دلبران
گفته آيد در حديث ديگران
باور كنيم توشه‌اي غير از عمل نخواهي برد.
يا من بدنياه اشتغل
قد غرّه طول الامل
الموت يأتي بغته
و القبر صندوق العمل
خداوند بهشتي عزيز را با اجداد طاهرينش محشور فرمايد و ما را با پيروي از راهش در يوم «تُبلَي السَّرائِر» مسرور فرمايد. ان‌شاءالله
پي‌نوشت‌ها در سرويس تاريخ جوان موجوداست.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار