با اوجگيري حركتهاي گسترده مردمي در سراسر كشور، رژيم شاهنشاهي مجبور به عقبنشينيهاي تاكتيكي پي در پي از قبيل آزادسازي زندانيان سياسي، ترميم حقوق و مرخصيهاي كارگري، ايجاد خيمهشببازي مخالفخواني برخي از نمايندگان در مجلس شوراي ملي و... براي پيشگيري از سقوط نظام شاهنشاهي و حفظ محمدرضا پهلوي در مقام سلطنت شد.
نهضت فرهنگيان در يزددر آن مقطع كه در سراسر يزد حركتهاي دانشجويي و دانشآموزي شتاب بيشتري يافته بود و اعتصابات اداري و كارگري به قوت خود ادامه داشت، دبيران و معلمان نيز كه برخي از آنها خود مشوق دانشآموزان براي تعطيلي مدارس و برپايي تظاهرات خياباني بودند، (1) در تشكلي قابل توجه در خانه معلم يزد اجتماع و قطعنامهاي را در 15 ماده صادر كردند. متعاقب همين اقدامات بود كه مديركل آموزش و پرورش استان يزد با آيتالله صدوقي تماس گرفت و ضمن تقاضاي رهنمود براي حل مشكل معلمين زرتشتي كه تدريس آنان به دانشآموزان مسلمان مورد اعتراض قرار گرفته بود، گفت: «ما هر مشكلي داريم با شما تماس ميگيريم. اين آموزش و پرورش متعلق به جنابعالي است.»(2)
در همين ايام بود كه در مراسم صبحگاهي برخي از مدارس استان سر صفهاي دانشآموزان بهجاي سرود شاهنشاهي آيات قرآن و اعلاميههاي امام خميني(ره) خوانده كه گزارش شد:«تعدادي از معلمين اردكان به دانشآموزان دستور دادهاند ظرف امروز لباس مشكي تهيه و براي 1357/8/4 در خيابانهاي اردكان تظاهرات كنند.»(3)
چهارم آبان روز به دنيا آمدن محمدرضا پهلوي بود و هر ساله به همين مناسبت مراسم جشنهاي دستوري با عنوان «مراسم سلام» در سراسر كشور برپا ميشد. در اين روز در شهر اردكان راهپيمايان لباس مشكي به تن كردند و مغازهداران نيز پرچم مشكي بر سردر مغازهها آويختند و مراسم چهارم آبان كه با عدم استقبال نيروهاي دولتي نيز مواجه شده بود، با سكوت برگزار شد. (4)
هنوز چند روزي از اين اقدام فرهنگيان نگذشته بود كه در چهاردهم آبان ماه يكي از بزرگترين راهپيماييهاي يزد توسط آنان سازماندهي شد:«در روز جاري از ساعت 00: 9 بهتدريج اكثريت فرهنگيان شهرستان يزد و تعدادي از فرهنگيان شهرستانهاي تابعه در خانه معلم شهرستان يزد اجتماع كردند و سپس بهتدريج در خيابانهاي شهر به حركت در آمدند و در بين راه ساير طبقات و روحانيون و دانشآموزان به آنان پيوستند. تظاهركنندگان پلاكاردهايي كه روي آن شعارهايي برله خميني و ضد ملي نوشته شده بود حمل ميكردند. در اين تظاهرات حدود 50 هزار نفر شركت داشتند.»(5)
تماس تلفني آيتالله خامنهاي با آيتالله صدوقي در روزهاي اوجگيري انقلاب در يزدهمزمان با اين اتفاقات بود كه آيتالله خامنهاي (مد ظلّه العالي) در تماسي كه با آيتالله صدوقي برقرار كرد، ضمن تبادل نظر با ايشان درباره هدايت اعتصابات شركت ملي نفت، در خصوص سازماندهي حركت فرهنگيان نيز معلمان استان يزد را براي سازمانيافتگي بيشتر و بهتر به مرحوم سيد علياكبر پرورش كه در اين زمان كانون معلمان اصفهان را راهاندازي كرده بود ارجاع داد. (6)فرهنگيان يزد كه از ابتداي حركتهاي مردمي در استان نقش تعيينكنندهاي داشتند، پس از واقعه بيست و سوم آبان ماه يزد كه تظاهرات مردم به خاك و خون كشيده شد، تحصن خود را در اداره آموزش و پرورش آغاز كردند و دو روز پس از آن نيز فرهنگيان تفت در اداره آموزش و پرورش اين شهرستان متحصن شدند. تحصني كه ديدار آيتالله صدوقي از آنان را در راستاي جهتدهي اين حركت به دنبال داشت. چند روز بعد نيز جامعه فرهنگيان يزد تعطيلي كليه مدارس و مراكز آموزشي را تا اطلاع ثانوي اعلام كرد. (7)
اقدام فرهنگيان به تحصن و تعطيلي مراكز آموزشي به ميزاني تأثيرگذار بود كه در روز هفتم دي ماه تظاهرات عظيمي در شهرهاي يزد، تفت، اردكان و بافق در پشتيباني از حركت آنان صورت گرفت. در گزارش ساواك تعداد شركتكنندگان در اين تظاهرات در شهر يزد 10 هزار نفر اعلام شد. (8) پس از آن محل تحصن فرهنگيان در اداره آموزش و پرورش به يكي از مقصدهاي راهپيمايي مردمي تبديل شد. درگزارش ساواك آمده است: «ساعت 15:30 روز 12/10/57 عدهاي حدود 2000 نفر ضمن دادن شعار اللهاكبر، خميني رهبر ماست، ما بختيار نميخواهيم، از خيابان شاه يزد تا اداره آموزش و پرورش مبادرت به راهپيمايي كردند و در آموزش و پرورش به متحصنين پيوستند.» چهار روز قبل از پيروزي انقلاب اسلامي فرهنگيان تفت در نامهاي به امام خميني(ره) كه رونوشت آن را براي آيتالله صدوقي ارسال كردند، نوشتند: «ما فرهنگيان تفت، ضمن عرض تبريك و تهنيت فراوان به پيشگاه آن قائد عظيمالشأن از پيروزيهاي حاصله بدينوسيله پشتيباني كامل خود را از انتصاب آقاي مهندس مهدي بازرگان به سمت رئيس دولت كه از طرف آن رهبري عاليقدر و مجاهد اكبر انتخاب و مأمور شدهاند ابراز و اعلام ميكنيم كه دولت بختيار و شوراي سلطنت و مجلسين غير قانوني هستند و خواهان استعفاي هر چه زودتر اعضاي آن و تشكيل فوري جمهوري اسلامي كه خواسته كليه افراد ملت است، هستيم. فرهنگيان تفت»(9)
اعتصابات عمومي در يزدتعطيلات عمومي كسبه و بازاريان استان يزد كه در مناسبتهاي مختلف و با دستور آيتالله صدوقي صورت ميگرفت، در ماههاي پاياني عمر رژيم شاهنشاهي به اعتصابات عمومي تبديل شد؛ اعتصاباتي كه فلج كردن ساختار حكومت طاغوت را هدف گرفته بود. اين هدف در اعلاميهاي كه با امضاي «اصناف و بازاريان يزد» انتشار يافت، بهخوبي تبيين شد:«كوبندهترين و خردكنندهترين ضربهاي كه بر اين عنصرهاي طاغي ميتوان وارد ساخت، زير بار نرفتن و بيتوجهي به هياهوهايشان، حتي از كار عادي و روزمره خويش در حد فلج كردن دست كشيدن است و خوشبختانه مردم بيدار و اصناف و كارمندان استان يزد كه با بيداردلي و هوشياري روحاني مجاهد و پاكباخته شهرستان حضرت آيتالله صدوقي (دامت بركاته) راه مبارزات اصيل خويش را خوب شناختهاند، از صبح روز چهارشنبه 17 آبان تا دوشنبه 29 آبان بهطور يكپارچه و سراسري به استثناي نانوايي، قصابي و داروخانه تمام روز و ميوهفروشي نصف روز و لبنيات به مدت دو ساعت و خدمات صد در صد ضروري از قبيل كادر درماني بيمارستانها و بهرهبرداري برق و آب و پمپ بنزين و كشيك تاكسي همگان دست از كار بكشند و استان را در يك سكوت محض كه گوياي تنفر و انزجاري عميق و قلبي است فرو برند.»(10)
طبيعي بود در راه اجراي اين هدف تبليغ و گاهي تهديد نيز صورت ميگرفت تا ادارات و افراد معدودي كه از ترس يا تحت فشار نيروهاي نظامي و امنيتي قصد انجام فعاليتهاي اداري يا باز كردن مغازههاي خود را داشتند، نيز در اين حركت شركت كنند.
نهضت كارگران در يزددر جريان اعتصابات عمومي در يزد، اعتصابات كارگري از حساسيت زيادي برخوردار بود. اين حركت در پوشش اعتراض صنفي «كاركنان شركت سهامي سنگ آهن مركزي بافق وابسته به شركت ملي ذوب آهن ايران» آغاز شد: «با توجه به خواستههاي كاركنان اين شركت به قرار اطلاع شركت ملي ذوبآهن با بعضي از خواستههاي كارمندان و كارگران موافقت كردند و خواستههاي موافقت شده به وسيله مديرعامل آقاي مهندس اقتصادي در حضور نمايندگان كاركنان قرائت شد.» سپس دامنه آن به كارخانجات متعدد نساجي نيز كشيده شد. (11) در جريان اعتصابات كارگري شركت سنگ آهن بافق به علت موقعيت و تعداد كاركنان از ويژگيهاي بيشتري برخوردار بود. به همين دليل براي شكستن اعتصاب آنان حدود 10 روز بعد از اين اعتصاب هيئتي از تهران براي رسيدگي به خواستههاي آنان راهي يزد شد و پس از برگزاري جلساتي با نمايندگان آنان قرار شد تا اين اعتصاب در روز 13/8/1357 شكسته شود، ولي اين اعتصابات كه با هدفي فراتر از اعتراضات صنفي و خواستههاي شخصي شكل گرفته بود، پس از اين توافق نيز ادامه يافت، تا ساواك يزد بنويسد: «اعتصاب كاركنان شركت سنگ آهن مركزي شهرستان بافق كماكان ادامه دارد.»(12)
شكستن اعتصابات كه به عنوان يكي از اساسيترين اقدامات عمومي نظام شاهنشاهي را با مخاطرات جدي روبهرو كرده بود، به يكي از اصليترين دغدغههاي دولت نظامي ازهاري تبديل شد تا ارتشبد قرهباغي كه در جايگاه وزير كشور قرار داشت، در فرماني به استانداران سراسر كشور بنويسد:«دولت كليه مشكلات كاركنان خود را مشخص كرده است و براي بيان مشكلات نيازي به اعتصاب يا كمكاري نيست. كليه مشكلات موجود در حال بررسي است و در رفع آنها به منظور فراهم ساختن رفاه كاركنان دولت و خانوادههاي آنان اقدامات لازم انجام خواهد گرفت... دقت و مراقبت شود مخالفين از اين اعتصابات بهرهبرداري نكنند و بهانهاي براي اقدامات مضر خود به دست نياورند.»(13)هنوز چند روزي از اين فرمان عمومي! سپري نشده بود كه ساواك يزد گزارش داد: «در روز جاري كارگران كارخانجات افشار يزد شامل 538 نفر، جنوب 559 نفر، آقا زريسكار 370 نفر، يزدباف 1300 نفر و شرق 104 نفر به علت وقايع اخير دانشگاه تهران تعطيل كردهاند.»متعاقب آن نيز بهجاي به كار بردن عبارت «تعطيلي» با صراحت به «اعتصاب» كارگران اين كارخانهها اشاره شد:«در روز جاري كارگران كارخانجات افشار يزد شامل 538 نفر، هراتي درخشان 600 نفر، جنوب 559 نفر، آقا زريسكار 370 نفر، يزدباف 1300 نفر و شرق 104 نفر به علت وقايع اخير اعتصاب كردهاند.»(14)
فرداي آن روز كارگران كارخانه سعادت نساجان نيز به جمع اعتصابيون پيوستند و يك روز بعد هم كارگران كارخانه اقبال و چندين واحد كوچك ديگر نساجي دست از كار كشيدند. در اين موقع بود كه پيروي از دستورات رهبري ديني جامعه علت واقعي اعتصابات بيان شد: «مضافاً بر اينكه تعدادي از اين كارگران به مناسبت داشتن تعصب مذهبي و عده ديگري به علت تهديد عناصر اخلالگر و آشوبطلب در سر كار حاضر نشدهاند.»(15)در اين زمان با اختلافاتي كه بين تعدادي از كاركنان شركت سنگ آهن مركزي بافق به وجود آمد، يكي دو روزي فعاليتهاي شركت به حال عادي بازگشت، ولي چند روز بعد حركتهاي انقلابي براي اعتصابات مجدد كارگري آغاز شد: «اخيراً شايعات و اعلاميههاي تهديدآميزي از طرف عناصر اخلالگر بين كاركنان شركت سنگ آهن مركزي بافق و بعضي از ادارههاي شهر مذكور پخش شده است و آنان را از روز دوشنبه 1357/8/29 از حضور در محل كار خود منع و عده زيادي از كاركنان مرخصي اخذ كردهاند و گويا مديرعامل شركت نيز در حال حاضر در بافق نيست و به نظر ميرسد مسئولان مربوطه بيشتر رعايت احتياط را ميكنند و تحت تأثير تهديدهاي دروغين قرار گرفتهاند و احتمال ميرود با روحيه موجود بين آنان از روز دوشنبه 1357/8/29 كارخانه تعطيل شود.»(15)پيوستن تعداد 40 نفر از كارگران كارخانه پروفيل يزد به اعتصابيون از تاريخ اول آذر ماه نيز نشانگر هماهنگيهاي قابل توجه در اين حركت بود.»(16)
«پهلويزدايي» در يزد در ماههاي پاياني عمر رژيم پهلوي محو آثار شاهنشاهي در خيابانها، ميادين و در و ديوار ادارات و مغازهها يكي از فعاليتهاي جدي اقشار مختلف مردم مسلمان و انقلابي استان يزد بود. از يك سو دانشآموزان دوره راهنمايي در شهرستان بافق عكسهاي صفحات اول كتابهاي خود را كه شامل شاه، فرح و وليعهد بود پاره ميكردند(17) و از سوي ديگر جوانان انقلابي براي پايين آوردن عكسهاي پهلوي از در و ديوار امامزاده عبدالله(ع) بافق نامه تهديدآميز مينوشتند: «سه باب از مغازههاي بازار امامزاده عبدالله را در اختيار اسناد و آمار پهلوي به شهرداري واگذار كردهاند و شهرداري بافق بيشرمانه عكسهايي از اين خاندان خائن. . . نصب كرده است... ما براي اينكه فردا اعلام نكنند مشتي خرابكار مغازههاي متعلق به امامزاده را به آتش كشيدند، اين نامه را نوشتيم و شما تا ساعت پنج بعد از ظهر روز چهارشنبه 57/7/19 مهلت داريد مغازهها را خالي كنيد و اين عكسهاي مفتضح را از ديوارها بكنيد. در غير اين صورت تصميمات بعدي گرفته ميشود.»(18)در شهر تفت گروه قابل توجهي از دانشآموزان با اجتماع در مقابل دبيرستان ششم بهمن تابلوي دبيرستان را پايين كشيدند و بهجاي آن تابلوي دبيرستان 15 خرداد را نصب كردند.
در شهر يزد تغيير تابلوي خيابانها از نام پهلوي به امام خميني در دستور كار قرار داشت(19) و دانشجويان دانشسراي عالي هم عكس امام خميني(ره) را در كلاسهاي درس نصب كردند و «حدود 500 نفر از دانشجويان و دانشآموزان يزد... هنرستان صنعتي را به نام خميني نامگذاري كردند.»(20)پهلويزدايي تا جايي پيش رفت كه در تماسي با آيتالله صدوقي سؤال شد: «يكسري 1000 توماني و 50 توماني كه عكس خميني روي آن بود امروز به كشتارگاه آوردند تا خرج كنند، آيا قابل خرج كردن است؟»آيتالله صدوقي پاسخ داد: «خير، اينها تشريفاتي است.»(21) پس از آن حضور در ادارات دولتي و برداشتن عكس شاه از ديوارها به يكي از فعاليتهاي گروهي از جوانان انقلابي تبديل شد:
«ظرف چند روز اخير توسط گروههاي 30-20 نفري از جوانان و عناصر اخلالگر به ادارات دولتي و بانكها حملاتي شد كه منظور از آن تعطيل كردن كار و پايين آوردن تمثالهاي مبارك ملوكانه و نصب عكس خميني بهجاي آن بود كه در هر مورد مأمورين انتظامي به ادارههاي مذكور مراجعه و مهاجمين را متفرق كردند. با اينكه قبل از رسيدن مأمورين آنان متواري شدند، ليكن موضوع قابل اهميت و قابل توجه اين است كه در هيچيك از ادارات مورد نظر با وجود اينكه اكثر كارمندان بومي هستند و در محيط شهر يزد يكديگر را ميشناسند، هر چه درباره شناسايي اخلالگران از آنان پرسش ميشود عدم شناسايي آنان را اظهار ميكنند. ضمناً تاكنون به هيچوجه از طرف كارمندان ادارات عكسالعملي به منظور دستگيري عاملين صورت نگرفته و يك حالت بيتفاوتي در آنان مشاهده شده است. بعيد نيست بين خود اين كارمندان عناصري وجود داشته باشند كه با اخلالگران پنهاني ارتباط داشته باشند و آنان را در انجام فعاليتهاي مخرب و ضد ملي ياري كنند يا اينكه تحت تأثير تهديدات آنان از ترس آسيب رسيدن به خود و خانواده يا اموالشان خودداري ميكنند.»(22)
در اين بين به زير كشيدن مجسمههايي از شاه و رضاخان كه در ميادين شهر خودنمايي ميكرد، يكي از اهداف نيروهاي انقلابي بود: «عوامل اخلالگر تخريب يا آتش زدن پيكره مبارك ملوكانه را هدف خود قرار دادهاند و تصميم دارند به هر ترتيب به اين كار مبادرت كنند و در مسجد حظيره نيز جمع جوانان در اين باره صحبت شد كه در فرصت مناسب در ميدان پهلوي اجتماع و هدف خود را عملي سازند.»(23)
سخنرانيهاي انقلابي روحانيون در يزددر اين دوره مبارزاتي سخنراني وعاظ و روحانيون در اطراف و اكناف استان يزد در شهر و روستا رنگ و بوي ديگري داشت و همه جا حرف از انقلاب و سرنگوني رژيم شاهنشاهي بود، تا جايي كه در برخي مناطق حتي نوار سخنرانان انقلابي از طريق بلندگو براي اهالي پخش ميشد. مانند آنچه در محله توده شهرستان تفت اتفاق افتاد. (24)يكي از اقدامات معمولي مردم در مجلس سخنراني و پس از آن كه به رسم غير قابل تغيير تبديل شده بود، برپايي تظاهرات و دادن شعارهاي انقلابي بود.
بيترديد رهبري خردمندانه شهيد آيتالله صدوقي در يزد و نيز حضور گسترده مردم در صحنه، موجب گشت كه انقلاب اسلامي دراين خطه با كمترين هزينه و بيشترين شكوه به نقطه پيروزي برسد.
پينوشتها در سرويس تاريخ «جوان» موجوداست.