کد خبر: 762147
تاریخ انتشار: ۰۶ دی ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۹
«بازخواني فرازهايي از تاريخ انقلاب به بهانه سالروز شهادت آيت‌الله حسين غفاري» در گفت‌وشنود با سيد‌محمدصادق قاضي‌طباطبايي
علي احمدي فراهاني

سيدمحمد صادق قاضي طباطبايي فرزند عارف نامي آيت‌الله سيد‌حسين قاضي طباطبايي و از فعالان و مبارزان ديرين انقلاب اسلامي است. وي به دليل همين پيشينه، با بسياري از چهره‌هاي نامدار انقلاب از جمله شهيد آيت‌الله غفاري آشنايي داشته و از آنان خاطراتي شنيدني دارد. آنچه در اين گفت‌و‌شنود پيش‌روي داريد، شمه‌اي از خاطرات قاضي طباطبايي از شهيد غفاري است.

مبدأ آشنايي شما با شهيد آيت‌الله حاج شيخ حسين غفاري از چه دوره‌اي است؟ شخصيت ايشان را چگونه يافتيد؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. آشنايي بنده با ايشان، به سال‌هايي برمي‌گردد كه ايشان در قم ساكن بودند. بنده در قم به دنيا آمدم و همان‌جا هم به مدرسه رفتم. ايشان موقعي به قم آمدند كه هنوز آيت‌الله بروجردي نيامده و مرجع مطلق نشده بودند. كساني كه از آذربايجان مي‌آمدند، بيشتر گرايش داشتند نزد آيت‌الله حجت ـ كه آذري بودند ـ درس بخوانند. شهيد آيت‌الله غفاري هم طبعاً در درس ايشان و آيت‌الله سيد محمدتقي خوانساري شركت مي‌كرد. پدر بنده مرحوم آيت‌الله سيدحسين قاضي طباطبايي هم از نزديكان مرحوم آقاي حجت بود و به ايشان در تأمين جا و امكانات براي طلاب كمك مي‌كرد. همسر آقاي غفاري دختر مرحوم آقاي آذرشهري دهخوارقاني هم از بستگان ما بود و لذا ارتباط ما با شهيد غفاري بيشتر شد. ايشان به مرحوم پدر ما علاقه زيادي داشت. فكر مي‌كنم هنگامي كه زعامت حوزه به دست آيت‌الله بروجردي افتاد، مرحوم آقاي غفاري به تهران مهاجرت كرده بود. با روي كار آمدن رضاخان كه به حوزه‌ها و روحانيون بسيار سخت مي‌گرفت، شرايط براي همه از جمله مرحوم آقاي غفاري خيلي دشوار شده بود. در حوزه رسم است طلاب در سه ماه محرم، صفر و رمضان، براي تبليغ به نقاط مختلف كشور مي‌روند. آذري زبان‌ها را معمولاً به همان مناطق مي‌فرستادند، چون در آن نواحي مردم كمتر فارسي حرف مي‌زدند و لذا مرحوم آقاي غفاري را به مناطق حول و حوش تبريز و اروميه اعزام مي‌كردند. يادم است ايشان هر وقت از تبريز برمي‌گشت، به ديدار همه علما، از جمله پدر بنده هم مي‌آمد و هميشه هم سوغات خشكبار و آجيل تبريز مي‌آورد كه براي ما بچه‌ها بسيار جالب بود. آن روزها هنوز رسم سوغات بردن منسوخ نشده بود و همه براي هم سوغاتي مي‌بردند.

چه ويژگي‌هايي در منش و رفتار شهيد آيت‌الله غفاري براي شما جالب بود؟

ايشان خيلي خوش‌صحبت و خوش‌اخلاق بود. در اين باره خاطره‌اي دارم كه بيان مي‌كنم. يك بار به روستاي قرچه در نزديكي تبريز سفر كرده بودم تا به ديدار يكي از بستگان به نام مرحوم موسوي قرچه‌مندي بروم. ايشان در آن ده مغازه‌اي داشت كه از طريق آن امرار معاش مي‌كرد و در عين حال به امور مذهبي و مشكلات مردم هم مي‌پرداخت. وقتي رسيدم ايشان گفت: كاش ديروز آمده بودي، چون مهمان‌هاي باب دندان تو داشتم! فهميدم آقاي غفاري، مرحوم علامه جعفري، مرحوم شهريار و آيت‌الله مقدس آنجا بودند كه انصافاً جمع مطلوبم بود.

به وضعيت حوزه علميه قم در آن ايام هم اشاره‌اي كنيد. درآن دوره گرايشات سياسي حوزويان چگونه بود؟

مرحوم آيت‌الله بروجردي اعتقاد داشتند روحانيون نبايد چندان در سياست دخالت كنند تا حكومت دستاويزي براي كوبيدن حوزه پيدا نكند. ايشان معتقد بودند حوزه بايد گسترش پيدا كند و يك نهضت علمي قوي پا بگيرد. ايشان مرجع مطلق بودند و شاه با وجود ايشان قدرت نداشت هر كاري دلش مي‌خواهد انجام دهد. موقعي كه آيت‌الله بروجردي در سال 1340 رحلت كردند، شاه اين تصور كه ديگر در حوزه كسي نيست كه در مقابل منويات او بايستد، ابتدا براي آيت‌الله حكيم در نجف تلگراف تسليت فرستاد كه يعني ديگر در قم مرجع نداريم و مي‌توانيم نفس راحتي بكشيم و هر كاري كه دلمان مي‌خواهد بكنيم!بعد هم بلافاصله با راهنمايي امريكايي‌ها، شروع به انجام مقاصد خود كرد و لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي تدوين و منتشر شد. مراجع قم به‌شدت با اين لايحه مخالفت كردند. شاه قصد داشت كاري كند كه روحانيون قدرت پيدا نكنند و ديگر مرجعي چون آيت‌الله بروجردي زمام امور را در دست نگيرد. اغلب علما به‌نوعي با شاه مخالف بودند، اما تنها كسي كه صراحتاً به شخص شاه حمله كرد، حضرت امام بود.

شما در ماجراي حمله به مدرسه فيضيه قم شاهد عيني بوديد، از آن رويداد چه خاطراتي داريد؟

بله، در روز شهادت امام صادق(ع) در فروردين 1342، توسط مرحوم آيت‌الله گلپايگاني به رسم هر سال مجلس عزاداري در فيضيه برگزار شد. خود ايشان هم حضور داشتند وآقاي حاج انصاري قمي، از وعاظ معروف آن دوره منبر رفت. قبل از ايشان هم مرحوم آل‌طه منبر رفته بود. همين‌كه حاج انصاري شروع به صحبت كرد، عده‌اي كه ظاهرشان تناسبي با مجلس نداشت، صلواتِ بيجا فرستادند و يكي از آنها فرياد زد:«به سلامتي اعليحضرت صلوات!» فهميديم اوضاع عادي نيست. بعد هم متوجه شديم سرهنگ مولوي، رئيس ساواك تهران عده‌اي را آورده و بيرون مدرسه فيضيه مستقر كرده است!در هر حال آن افراد جلسه را به هم ريختند و زد و خورد شديدي شروع شد. ما آيت‌الله گلپايگاني را به حجره‌اي نزديك در ورودي برديم و از جان ايشان محافظت كرديم، طلابي كه حجره داشتند به حجره‌هايشان پناه بردند، ولي يكي از طلاب به نام سيد يونس رودباري را از بالاي بام به پايين پرت كردند و شهيد شد! رژيم تصور مي‌كرد با اين كارش از حوزه زهر چشم گرفته است، در حالي كه خود اين فاجعه آغاز حركت‌هاي انقلابي و مبارزات عليه رژيم شاه شد. مرحوم آقاي فلسفي در تهران منبر رفت و فرياد زد:«مگر شما مغول هستيد كه اين‌طور به مردم بي‌پناه حمله مي‌كنيد؟ تصور مي‌كنيد فتح خيبر كرده‌ايد؟ اين فاجعه براي شما ننگ است!» در روز 12 خرداد يعني عصر عاشورا، مرحوم امام در مدرسه فيضيه سخنراني و مستقيماً به شاه حمله كردند. صحن، راهروها و حجره‌ها پر از جمعيت بود. حتي از شهرستان‌ها هم افرادي براي شنيدن سخنان امام آمده بودند. شاه در آن روزها به روحانيت جسارت كرده و كمونيست‌ها را ارتجاع سرخ و روحانيت را ارتجاع سياه ناميده بود. امام فرمودند:«ما كه وقتي مرجع بزرگمان آيت‌الله بروجردي از دنيا مي‌رود، 600 هزار تومان قرض دارد مفت‌خور هستيم؟ مايي كه وقتي آيت‌الله حائري‌مان از دنيا مي‌رود، آقازاده‌هايشان شام نداشتند مفت‌خور هستيم يا شما كه بانك‌هاي دنيا را از پول‌هاي اين ملت بيچاره پر كرده‌ايد؟ دنيا و ملت بايد قضاوت كنند كه در اين ميان مفت‌خور كيست؟»

شاه كه سيل جمعيت و قاطعيت حضرت امام را ديد، وحشت كرد و دستور داد درشب 15 خرداد 1342 ايشان را بازداشت و روانه تهران كنند. چند ساعت هم جاده قم را بستند و اجازه ندادند كسي از قم بيرون برود! چون احتمال درگيري مردم با مأموران شاه زياد بود.

از مشاهدات خود از قيام 15 خرداد 1342 مطالبي را نقل كنيد. شهيد آيت‌الله غفاري ظاهراً در همين روز بازداشت شد؟

بله، در 15 خرداد 1342 عده زيادي كشته شدند. شهيد آيت‌الله غفاري هم در زمره افرادي بود كه بازداشت شد. قبل از 15 خرداد همه روحانيوني كه عليه رژيم شاه حرف زده بودند، شناسايي شده بودند و به همين دليل در آن روز عده زيادي از روحانيون دستگير و به زندان شهرباني برده شدند. شهيد غفاري در ساخت مسجد شيخ فضل‌الله نوري در سنگلج كه در آن زمان مخروبه بود، بسيار فعاليت كرد. وزارت كشور آن موقع بدش نمي‌آمد آن مسجد را تخريب و تبديل به پاركينگ كند! شهيد غفاري انصافاً بسيار مقاومت و مبارزه كرد كه اين اتفاق نيفتد و به همين دليل هم ساواك براي او حسابي خط و نشان كشيد.

به هر حال امام كه بازداشت شدند، علماي بلاد سراسر ايران به تهران آمدند تا براي آزادي ايشان اقدام كنند و بالاخره در فروردين 1343 ساواك در روزنامه‌ها اعلام كرد: آقاي خميني تعهد داده‌اند در سياست دخالت نكنند و به همين دليل آزاد مي‌شوند! امام به محض اينكه به قم رسيدند، يك تكذيب‌نامه نوشتند و گفتند: ببريد بدهيد به آقاي مسعودي، مدير روزنامه اطلاعات تا چاپ كند، ولي آقاي مسعودي گفته بود: اجازه چاپ ندارد، چون ساواك ممنوع كرده است! اين موضوع گذشت تا قضيه كاپيتولاسيون پيش آمد. امام در روز 4 آبان كه تولد شاه بود، طي سخنراني تندي به شاه و امريكا حمله كردند. اين بار شاه دستور داد امام را مجدداً بازداشت و سريعاً به تركيه تبعيد كنند. دراين نوبت، سرهنگ اسدي رئيس ساواك تهران، شخصاً امام را تا تركيه همراهي كرد! چند روزي امام را در هتلي در استانبول نگه داشتند و بعد به شهر بورسا بردند. در آن موقع مرحوم آقا مصطفي در ايران بود و در اعتراض به بازداشت امام فعاليت‌هايي كرد تا بالاخره او را هم بازداشت كردند و به زندان قزل‌قلعه در تهران بردند. مدتي زنداني بود و بعد به تركيه تبعيد شد. هر كشوري امام را قبول نمي‌كرد و تبعيد ايشان به تركيه با صلاحديد امريكا و با هماهنگي رژيم شاه و تركيه صورت گرفت. در تركيه به اين كار دولت اعتراض شد و افكار عمومي چه در تركيه و چه در ايران، فشار سنگيني را به حكومت‌هايشان آوردند. بالاخره رژيم شاه تصميم گرفت امام را از تركيه به نجف تبعيد كند.

مرحوم آيت‌الله غفاري به همين مناسبت، تلگراف تبريكي به امام زده بود. البته تلگراف‌هايي كه از ايران براي امام مخابره مي‌شد، به دست ايشان نمي‌رسيد و مي‌گفتند: تلگراف يا نامه‌‌اي دريافت نكرده‌اند! به خاطر همين تلگراف، شهيدغفاري دو‌باره بازداشت و زنداني شد. اين بار زندان ايشان حدود سه ماه طول كشيد.

آيت‌الله غفاري پس از آزادي از زندان و در آن جو سنگين اختناق، به چه صورت به مبارزات خود ادامه داد؟اين مبارزات چگونه به شهادت ايشان منجر شد؟

ايشان و آن عده از علما كه جذب حكومت نشدند و سكوت نكردند، انصافاً شجاعت و شهامت به خرج دادند و علناً يا به‌طور مخفي به مبارزه پرداختند. ايشان در سال 1353 كه مبارزات مسلحانه به اوج خود رسيد، بار ديگر بازداشت شد. حالا ديگر بين نيروهاي انقلابي و رژيم شاه آشكارا مبارزه وجود داشت و شاه در اين شرايط تصميم گرفت با برگزاري جشن‌هاي 2500 ساله شاهنشاهي، به دنيا وانمود كند ايران واقعاً جزيره ثبات است، به همين دليل اگر در آن مقطع از جايي صداي اعتراضي بلند مي‌شد، بسيار براي رژيم شاه سنگين تمام مي‌شد. به همين دليل در زندان‌هاي سياسي فشار و شكنجه زيادي اعمال مي‌شد. كميته مشترك ضد خرابكاري هم تازه تأسيس شده بود و هر كسي را كه به عنوان معترض سياسي مي‌گرفتند، به‌نوعي از اين شكنجه‌ها بي‌نصيب نمي‌ماند. در سال 1353، براي آخرين بار آيت‌الله غفاري را بازداشت و زنداني كردند. احتمال دارد ايشان با ضربه‌اي كه به سرش وارد شده بود، به شهادت رسيده باشد. اطلاع دقيقي از نحوه شهادت ايشان ندارم و شايد بهتر باشد از كساني كه در آن مقطع با ايشان زندان بودند، سؤال شود. در هر حال، موقعي كه جنازه ايشان را به قم آوردند، براي تشييع جنازه به قم رفتم، اما خودم شخصاً جنازه را نديدم. آيت‌الله شريعتمداري بر جنازه ايشان نماز خواند و در آنجا يكي از طلاب ايشان به من گفت: به خاطر ضربه شديدي كه به سر آيت‌الله غفاري خورده، دچار خونريزي شده و شهيد شده است! آقاي هادي غفاري مي‌گفت: در سر ايشان سوراخي را مشاهده كرده و ضربات ديگري هم به سرشان وارد شده بود!

حال و هواي مراسم تشييع ايشان چگونه بود؟ درآن مراسم چه اتفاقاتي افتاد؟

جنازه را به قم آوردند و در قبرستاني در نزديكي خيابان «خاك فرج» دفن كردند. در آن روز تظاهرات شد و مردم براي نخستين بار پس از سال‌ها، شعار «مرگ بر شاه» دادند كه واقعاً بي‌سابقه بود. علما هم مجالس فاتحه‌اي گرفتند، از جمله آيت‌الله مرعشي كه در حسينيه‌شان مجلس را برگزار كردند. آيت‌الله شريعتمداري هم در مسجد اعظم مجلس فاتحه‌اي را برگزار كردند كه در آن حضور داشتم و مرحوم آقا سعيد اشراقي منبر رفت. روحيه آيت‌الله شريعتمداري با كارهاي انقلابي سازگار نبود و هميشه همه را به آرامش دعوت مي‌كردند، به همين دليل اجازه ندادند واعظ حرف‌هاي ضد رژيم بزند و مجلس با آرامش برگزار شد.

بازتاب شهادت آيت‌الله غفاري در جامعه چه بود؟

شهادت ايشان و نيز شهادت آيت‌الله سعيدي چه در داخل و چه خارج از كشور، بازتاب گسترده‌اي داشت و گروه‌هاي مبارز با استفاده از اين فرصت، مبارزه خود را با رژيم آشكارتر كردند و مبارزات شكل گسترده‌تري به خود گرفتند، به‌طوري كه هنوز چهار سال از شهادت اين دو بزرگوار نگذشته بود كه به بركت خون آنها و ساير شهدا رژيم شاه ساقط شد. از آنجا كه شهيد غفاري با آيت‌الله شريعتمداري ارتباط نزديكي داشت و رژيم شاه هم مراعات آقاي شريعتمداري را مي‌كرد، احتمال اينكه كسي از نزديكان آيت‌الله غفاري شهيد شود، كم بود. يادم است دوستان آيت‌الله غفاري، از جمله آيت‌الله سيدابراهيم ميلاني، آيت‌الله شريعتمداري، آيت‌الله سيد اصغر خويي و. . . نوعاً با مبارزات كاري نداشتند، اما خود ايشان اهل مبارزه بود. هميشه از ايشان اين جمله حضرت علي(ع) را مي‌شنيدم: در درياي خون شنا كن تا به ساحل نجات برسي! همواره هم جمله «هيهات منا الذله» امام حسين(ع) را تكرار مي‌كرد. در هر حال شهادت ايشان در آن جو اختناق موج عظيمي را در جامعه ايجاد كرد.

از رابطه ايشان با حضرت امام بگوييد.

روي سنگ مزار ايشان نوشته شده است:«‌تنها كسي كه مي‌تواند ايران را نجات دهد خميني است!» همين جمله اوج ارادت و علاقه آيت‌الله غفاري نسبت به امام را نشان مي‌دهد. بنده بارها به جايگاه اين شهيد بزرگوار كه «عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»(1) است غبطه خورده‌ام. ايشان سربلند زيست و سربلند هم شهيد شد و براي خود و مردم خود سربلندي و سرافرازي را به ارمغان آورد. زندگي اين شهيد بزرگوار نشان مي‌دهد چقدر شجاع و بي‌باك بود و چه روحيه‌اي داشت. ايشان و آيت‌الله سعيدي در شرايطي لب به اعتراض عليه رژيم گشودند كه عده زيادي مهر سكوت بر لب زده بودند و سكوت مرگباري بر همه جا حاكم بود. رژيم هم مثل هر نظام ستمگري خيلي زود و خوب مخالفان خود را تشخيص مي‌داد و سركوب مي‌كرد. در آن سال‌ها حتي دادن شعارهاي تند در دستجات عزاداري هم ممنوع بود، بنابراين كساني كه دسته‌هايي را به راه مي‌انداختند و شعارهاي تند مي‌دادند، فوق‌العاده شجاع بودند. در آن سال‌ها كافي بود فرد مبارزي فقط اندكي كوتاه بيايد، آن‌وقت همه نوع امكاناتي در اختيارش قرار مي‌گرفت. در سال‌هايي كه حضرت امام در تبعيد بودند، امثال آيت‌الله طالقاني، شهيد آيت‌الله سعيدي، شهيد آيت‌الله غفاري و مبارزان ارجمند ديگري با نثار جان، مال و زندگي خود شعله نهضت امام را روشن نگه داشتند و در 22 بهمن حاصل مبارزات بزرگمردان اين سرزمين در نهضت مشروطه، نهضت ملي شدن صنعت نفت و بيرون راندن شاه تبلور پيدا كرد.

و سخن آخر؟

انقلاب اسلامي حاصل خون شهيدان بزرگواري چون آيت‌الله غفاري است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي غرب همواره در تلاش بود اين انقلاب را در نطفه خفه كند، يعني همان كاري كه با انقلاب مشروطه كردند و شهيد شيخ فضل‌الله را به دار آويختند و آيت‌الله بهبهاني را كشتند. اگر هوشياري حضرت امام نبود، هيچ بعيد نبود همان بلايي كه بر سر نهضت مشروطه و نهضت ملي شدن نفت آمد، بر سر انقلابي اسلامي هم مي‌آمد. غربزدگان و ليبرال‌ها قصد داشتند رخنه‌هاي نفوذ غرب را بار ديگر در بدنه انقلاب باز كنند، ولي حضرت امام قاطعانه در برابر هر حركت انحرافي ايستادند و فرمودند اگر امريكايي‌ها روزي از عملكرد شما احساس رضايت كردند بدانيد داريد راه را به اشتباه مي‌رويد و به عملكرد خودتان شك كنيد.

با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد.

پي‌نوشت‌:

1ـ سوره آل‌عمران، آيه 169

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار