شنيدم كه برخي كارهاي بنياد نخبگان به دانشگاهها سپرده ميشود؛ اين كار مصلحت نيست. دانشگاهها اگر ميتوانستند كار بنياد نخبگان را بكنند، اين بنياد را اصلاً ما راه نميانداختيم. بعضي از دانشگاههاي ما واقعاً برجستهاند، مركز نخبههايند امّا كار بنياد نخبگان را نميتوانند بكنند. كار دانشگاه چيز ديگر است، كار بنياد نخبگان چيز ديگر است. بنياد نخبگان را جدّي بگيريد؛ يك بنياد ملّي است، يك بنياد راهبردي است؛ هم مسئولان بنياد، هم مسئولان كشور، چه سازمان برنامه و بودجه، چه وزراي محترم مربوط، چه شوراهاي علمي و مانند اينها كه وجود دارند و چه شما جوانها. بنياد خيلي مهم است.
يك توصيه دوّمي دارم؛ برنامههاي بنياد نخبگان بايد جوري باشد كه نخبه جوان احساس كند كه وجودش مفيد است... بايد براي جوان نخبه، ميدان كار بهوجود بيايد؛ احساس كند مفيد است، احساس مفيد بودن بكند. اين آن چيزي است كه او را تشويق ميكند به ادامه راه؛ همچنانكه تشويق ميكند به ماندن در خانه خود و در كشور خود و كار كردن براي كشور خود. ميدان كار ايجاد كنيد؛ چهجوري ميدان كار [ايجاد كنيد]؟ يكي مسئله تكميل فرايند تحصيلي است. بتوانند جوانها اين فرايند تحصيلي خودشان را تكميل كنند؛ تسهيل بشود حضور آنها در مراتب بالاتر علمي؛ تحصيلاتشان را بالا ببرند. مقرّرات دستوپاگيري ممكن است وجود داشته باشد در اين مورد؛ اين مقررات، مانع نشود.
22 مهر 1394