کد خبر: 737088
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۶:۴۰
گفت‌وگو با «محسن كيايي» به بهانه بازي در «پپروني براي ديكتاتور» و «عصريخبندان»:
سپيده ‌آماده
محسن كيايي كه مخاطبان رسانه ملي او را با سريال پرده‌نشين و اهالي سينما او را با فيلم‌هاي سينمايي خط ويژه و عصر يخبندان مي‌شناسند، اين روزها علاوه بر حضور بر پرده نقره‌اي سينماها با فيلم سينمايي عصر يخبندان، در صحنه تئاتر هم با نمايش «پپروني براي ديكتاتور» حضور پيدا كرده است. به بهانه حضور او پس از ساليان دراز بر صحنه تئاتر و همچنين اكران عصر يخبندان گفت‌وگويي با وي داشته‌ايم.
    
آقاي كيايي! چه شد كه در روزهاي شلوغي پروژه‌هاي سينمايي و تلويزيوني، سر از تئاتر در آورديد؟
راستش شروع كار من در مقوله بازيگري از صحنه تئاتر بوده است، از همان دهه 70 و چند سالي در اين عرصه حضور داشتم،‌اما بعد از آن شرايط مهيا نشد. در يكي دو سال اخير هم چند پيشنهاد تئاتري داشتم‌ اما به دليل همزماني با پروژه‌هاي سينمايي و تلويزيوني از يكسو و نبود متن‌هاي مناسب از سوي ديگر در آنها حضور پيدا نكردم تا اول ‌امسال كه خوشبختانه متن «پپروني براي ديكتاتور» به من پيشنهاد شد، متن را خيلي دوست داشتم، در نهايت كار را آغاز كرديم و اين روزها چند هفته‌اي از اجراي عموم‌مان در سالن استاد ناظرزاده كرماني ايرانشهر گذشته است و خوشبختانه با استقبال خوبي از سوي مخاطبان روبه‌رو شده‌ايم و ركورد‌هاي خوبي را هم ثبت كرديم.

از كاراكتر «ونسان» پپروني براي ديكتاتور بگوييد.
«پپروني براي ديكتاتور» قصه يك مهماني خانوادگي در قشر متوسط فرانسه را روايت مي‌كند كه قابل تعميم به مردم كشور‌هاي مختلف هم است. اين مهماني به افتخار فرزند آينده ونسان است. مهماني در منزل خواهر ونسان با بازي ژاله صامتي برگزار مي‌شود و نقش همسر خواهر من هم بر عهده خسرو احمدي است. ما يك دوست خانوادگي داريم كه از سال‌هاي كودكي با او همبازي بوديم با بازي پژمان جمشيدي كه در مهماني حضور دارد. اين مهماني با شوخي‌هاي ونسان آغاز مي‌شود. ونسان آدم شوخي است كه دوست دارد همه را دست بيندازد و به سخره بگيرد. مهم‌ترين گره داستان نام بچه است، اينكه ونسان مدعي است مي‌خواهد نام فرزندش را آدولف بگذارد، بر گرفته از نام آدولف هيتلر كه آن بلاها را بر سر كشور فرانسه آورده است، در صورتي كه اين يك شوخي بزرگ است. كاراكتر شوهر خواهر ونسان در برابر اين تصميم موضع مي‌گيرد و داستان از اينجا آغاز مي‌شود و درگيري‌ها بالا مي‌گيرد و مسائلي در اين خانواده رو مي‌شود كه هيچ كس از آن خبر نداشته و در واقع مهماني از يك شوخي آغاز و به يك فاجعه ختم مي‌شود.

تأثير طبقه اجتماعي در مراودات جامعه مدرن چقدر در ارتباطات ميان كاراكترهاي نمايش دخيل بود؟
متن اين نمايش چهار سال پيش در فرانسه نگاشته شده و در طول اين سال‌ها بارها اجرا شده است و فيلم سينمايي‌اش هم ساخته شده است كه نمايش برگرفته از آن فيلم سينمايي است. نمايش از جامعه ‌امروز فرانسه سخن مي‌گويد. درباره لايه زيرين روابط اجتماعي، مسائلي كه در ميان آدم‌ها مطرح نمي‌شود و مي‌ماند، مسائلي كه اگر رو شود اتفاق عجيب و غريب مي‌افتد، دروغ و نوع رفتاري كه در اجتماع وجود دارد و باعث مي‌شود كه روابط به سمت فروپاشي احتمالي خانواده پيش برود. اين نمايش روايتگر ديكتاتور دروني است كه در وجود همه آدم‌ها وجود دارد. ديكتاتوري كه باعث مي‌شود زير بار خيلي از مسائل نرويم و به دنبال منافع خودمان باشيم.

مسئله ديكتاتوري فردي كه مي‌فرماييد، زماني كه با فردگرايي جامعه مدرن هم همزماني پيدا مي‌كند، پر‌رنگ‌تر هم مي‌شود.
دقيقاً همين طور است.

استقبال مردم از نمايش چطور بوده و همچنين بازخوردهاي مردمي كه شايد پيش از اين شما را تنها در پروژه‌هاي سينمايي و تلويزيوني نديده‌اند.
خدا را شكر نمايش ما با استقبال خوبي روبه‌رو شده است و از همان روز اول تا به‌ ‌امروز روزي نبوده كه سالن ما با انبوه مخاطبان روبه‌رو نباشد. خيلي‌ها بازي من را پيش از اين در عرصه تئاتر نديده بودند و من را با بازي‌هايم در سينما و تلويزيون مي‌شناختند، خدا را شكر با بازي در اين نمايش بازخوردهاي مثبتي داشته‌ام. من هم تمام تلاشم را به كار گرفتم تا بتوانم از پس نقشم بر بيايم و ‌اميدوارم كه اين اتفاق افتاده باشد. خيلي دوست داشتم كه بار ديگر به صحنه تئاتر باز گردم و‌ اميدوارم اين نمايش فتح بابي باشد و بتوانم سالي يك يا دو تئاتر روي صحنه داشته باشم.

دقيقاً پيش از اجراي نمايش شما «ليلي رشيدي» همين متن را با نام «اسم» به روي صحنه برد، تفاوت‌هاي اين دو نمايش را در چه مي‌بينيد؟
من نمايش «اسم» خانم رشيدي را ديدم، خيلي‌ها گفتند چرا اين نمايشنامه را پشت سر هم در يك سالن اجرا رفته‌اند در صورتي كه تواتر در تمامي دنيا مانند برادوي و تئاترهاي فرانسه هم وجود دارد و شما مي‌بينيد كه چهار سالن كنار هم همزمان مثلاً نمايش هملت را اجرا مي‌روند. برداشتي كه ما از نمايشنامه داشتيم با برداشت خانم رشيدي متفاوت بود، آنها وجوهي از نمايشنامه را ديدند كه با وجوه مورد توجه ما متفاوت بود. مطمئناً جذابيت همين مقام مقايسه‌اي است كه ايجاد مي‌شود. يكسري از مخاطبان اجراي ما را دوست دارند و عده‌اي ديگر اجراي خانم رشيدي را و اين تحليل‌هاي متفاوت از يك نمايشنامه واحد است كه كار را جذاب مي‌كند.

«ونسان» ي كه شما بازي كرديد با «ونسان» آقاي معجوني چه تفاوتي داشت؟
«ونسان»ي كه من بازي كردم خيلي برونگراتر است و احساساتش را بيرون مي‌ريزد و كلاً نوع نگاه ما به نمايشنامه با نوع نگاه خانم رشيدي متفاوت بود. ما وجوه كمدي كار را بيشتر ديديم و پررنگش كرديم و در نتيجه نمايش ما كمدي‌تر است. من «ونسان» را اينگونه ديدم و بازي كردم و آقاي معجوني به آن گونه‌اي ديدند و بازي كردند. در صورتي كه من«ونسان»ي كه آقاي معجوني بازي كردند را هم خيلي دوست داشتم، يك ونسان آرام كه زير زيركي كارهايش را انجام مي‌دهد و اوضاع را به هم مي‌ريزد ‌اما «ونسان»ي كه من بازي كردم خيلي بيروني است و كارهايش را  انجام مي‌دهد و مسئول به هم ريختن مهماني‌هاست. اين دو در كنار هم دو «ونسان» متفاوتي را شكل داده‌اند.

برسيم به نقش آفريني‌تان در فيلم «عصر يخبندان». سعيد «عصر يخبندان» پسر جواني است كه مي‌خواهد حق خود را از برخي‌ها كه به زعم خودش حقش را خورده‌اند بگيرد و به همين دليل به قول خودش طرح فروشي مي‌كند.
ناراحتي سعيد از قانون‌هاي ناعادلانه است، مانند طرح ترافيك و خدمت سربازي. مثلاً مي‌گويد:«من نمي‌خواهم دو سال از عمرم را تباه كنم و خدمت بروم» يا درباره طرح مي‌گويد:«اگر قانون طرح ترافيك گذاشته‌اند چرا مي‌فروشند اگر به فروختن است، خب پس من هم طرح ترافيك مي‌فروشم و آن هم به روش خودم.» مشكل سعيد با افراد نيست، سعيد طبقه‌اي كه در آن زندگي مي‌كند را پذيرفته و بر اساس قواعد آن طبقه زندگي مي‌كند ‌اما بعضي از كاراكترهاي داستان مانند ‌اميرحسين طبقه‌شان را قبول نكرده‌اند و به همين دليل هم است كه به فنا مي‌روند. سعيد يكسري قواعد اخلاقي براي زندگي خودش دارد، كار خودش را خلاف نمي‌داند و در برابر افردي كه اعتياد دارند مي‌ايستد، دوستش را به كمپ مي‌برد و روي پل با معتادان درگير مي‌شود و در ديالوگي به دوستش مي‌گويد:«اين چه كاري است كه در عوضش به تو 20 ميليون پول مي‌دهند، اين كار، كار خلاف است.» سعيد آدم شريفي است و شايد شرايط جامعه باعث شده كه به اين راه كشيده شود ‌اما در مجموع آدمي است كه مي‌تواند گليم خود را از آب بيرون بكشد.

فيلم «عصر يخبندان» در عين تلخ بودن‌ اما لحظات شادي را هم براي مخاطبان رقم زد، مانند سكانس‌هايي كه خود شما در آن حضور داشتيد.
به نظرم اين مسئله به دليل لحن فيلم‌هاي مصطفي است، در «خط ويژه» و «ضد گلوله» هم همين اتفاق مي‌افتد. لحن فيلم‌هاي مصطفي مثل زندگي است، در عين حال كه دريك سكانس شما را غمگين مي‌كند در سكانسي ديگر مي‌تواند بخنداند، دقيقاً مانند خود زندگي كه ما صبح ممكن است ناراحت باشيم‌ اما شب به دليل اتفاقي بخنديم. به همين دليل فيلم‌هاي مصطفي در لبه‌اي راه مي‌رود كه نه جدي است نه كمدي يا هم جدي است هم كمدي. اين موضوع در بازي من هم نمود پيدا مي‌كند. در يك سكانس از فيلم مي‌بينيم كه سعيد به نوع در كردن مردم از طرح مي‌خندد، ‌اما دو سكانس بعدش مي‌بينيم كه روي پل آن درگيري‌ها اتفاق مي‌افتد.

خودتان نقش‌هاي كمدي را بيشتر دوست داريد يا جدي؟
براي من تفاوتي ندارد و دوست دارم كاراكتري كه بازي مي‌كنم كاراكتر درستي باشد. به نظر من كاراكتر درست كاراكتري است كه در عين حال هم بتواند مخاطب را بخنداند و هم متأثرش كند. شايد شرايط به گونه‌اي بوده كه غالب نقش‌هاي من تا به ‌امروز كمدي و طناز بوده اما هر دو گونه را دوست دارم.
ريتم تند يكي از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي «عصر يخبندان» بود، مؤلفه‌اي كه در جزء به جزء اثر مشهود است و از نكات تحسين برانگيز آن هم است، اين ريتم چه تأثيري در نحوه بازي بازيگران داشت؟
ريتم تند فيلم از فيلمنامه كار آغاز شد و پس از آن در زمان دكوپاژ ادامه پيدا كرد، در انتها پس از پايان فيلمبرداري و هنگام تدوين هم بايد اين ريتم ادامه پيدا مي‌كرد. سيستم زندگي ما در اين دوره به سمت ريتم تند حركت كرده و ما ديگر آدم‌هاي گذشته نيستيم و مي‌بينيم كه مخاطبانمان هم ريتم كند را دوست ندارند. به همين دليل ما دوست داريم با ريتمي متناسب با زندگي آدم‌هاي اين روزها قصه را روايت كنيم.

بازيگرداني و كارگرداني كار چطور بود؟
 ما از «بعد از ظهرسگي سگي» يك تيم هستيم كه در همه كارها اكثرمان حضور داريم. به نظر من مصطفي فيلم به فيلم بهتر مي‌شود، مصطفي بازي را خوب مي‌شناسند و خيلي خوب مي‌تواند بازيگرانش را هدايت كند و به فيلمنامه‌اي كه مي‌نويسد اعتقاد دارد و به همين دليل در اجرا موفق است.‌اميدوارم اين روند موفقيت‌آميز ادامه‌دار باشد.

حضور اين همه ستاره چه پشت صحنه‌اي را براي «عصريخبندان» رقم زده بود؟
عموماً پشت صحنه‌هاي پروژه‌هاي ما، پشت صحنه‌هاي خوبي هستند و فضاي كاري عاري از هرگونه تشنج است و ‌اميدوارم اين اتفاق ادامه پيدا كند و اين باز‌مي‌گردد به يكدستي افراد پشت صحنه.

از عالم نويسندگي چه خبر آقاي كيايي؟
يكي دو تا طرح دارم كه براي نويسندگي داده‌ام و يك فيلم سينمايي هم نوشتم كه در مرحله بازنويسي قرار دارد ‌اما اين مدت خيلي درگير بازي شدم و سه چهار روزي است كه فيلم سينمايي بيست و سه روز هم تمام شده است، زمان چنداني براي نوشتن نداشتم ‌اما اگر طرح‌هايم تصويب شود، تصميم به نوشتن‌شان دارم.

از نقشتان در فيلم «بيست و سه روز» مهدي گلستانه بگوييد.
«بيست و سه روز» يك فيلم ملودارم اجتماعي است كه دو تا بازيگر مرد دارد، آقاي فروتن و من كه برادر هستيم. داستان فيلم در يك مهماني اتفاق مي‌افتد. آقاي فروتن 23 روز در عسلويه كار مي‌كند و يك هفته به تهران مي‌آيد و در طول داستان يك هفته‌اي كه در تهران است با به دنيا آمدن فرزندش متقارن مي‌شود و در جريان اين تولد اتفاقاتي مي‌افتد و يكسري مسائل رو مي‌شود كه زندگي آنها را با چالش روبه‌رو مي‌كند. كار، فيلمنامه رواني دارد و اين مسائل من را ترغيب كرد كه در كار حضور داشته باشم.

برنامه‌هاي بعدي‌تان چيست؟
در حال حاضر تا 20 شهريور در ايرانشهر اجرا دارم و پس از دريافت مجوز ساخت پاراتزيت مصطفي كيايي، سر اين كار مي‌روم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار