64 سال پيش درچنين روزهايي و در پي مبارزات گسترده اقشار وگروههاي مختلف جامعه ايران، دولت دكتر محمد مصدق استقرار يافت تاخواستههاي استقلال طلبانه ملت از شعار به عمل درآيد. دراينكه شخص مصدق ودولت وي تاچه حد توانستند به تحقق اين آرمان كمك كنند، سخن بسيار گفته شده است. مقالي كه پيش روي داريد، تلاش كرده است تا گزارشي از كاركرد اين دولت را به دست دهد. اميد آنكه مقبول افتد.
شايد سخن آغازين درباره چندوچون نخست وزيري دكتر محمد مصدق اين باشد كه پس از قانوني شدن ملي شدن صنعت نفت، پيشنهاد نخستوزيري به وي داده شد و او نيز پذيرفت. مجلس با 79 رأي موافق از 100 رأي، به وي اظهار تمايل و شاه بلافاصله حكم نخستوزيري مصدق را صادر كرد. مصدق با احراز نخستوزيري، از آنجا كه ميدانست آز و طمع انگليس تعديل و تعطيلبردار نيست، با علم به حقانيت ايران و به منظور در دست داشتن ابتكار عمل، در اولين فرصت اقدام به اعزام هيئت خلع يد از شركت نفت جنوب به رياست مهندس بازرگان كرد. خلع يد با موفقيت انجام شد و بعد از آن پرچم ايران بر فراز بزرگترين پالايشگاه نفت جهان (آبادان) ـ در آن زمان ـ به اهتزاز در آمد.
مصدق درپي كسب حمايت امريكا دربرابر انگليس
آقاي نخست وزير، ضمن برخورداري از حمايتهاي ملي، در صحنه بينالمللي نيز تلاش ميكرد تا تمايل امريكا را در حمايت از اقدام ايران عليه انگليس جلب كند. موضوع رفتن وي به واشنگتن، پس از طرح شكايت انگليس در شوراي امنيت، در راستاي مذاكره با سران امريكا و جلب رضايت ضمني آنها براي پذيرش واقعيتهاي موجود و شناساندن حقانيت و مظلوميت ايران بود. مصدق كه در مهر ماه سال 1330 ، در رأس هيئتي در در شوراي امنيت حضور يافته بود، به دفاع از عملكرد دولت ايران، مظالم شركت سابق نفت و مداخلات انگليسيها در تمام امور داخلي ايران پرداخت. در پايان دفاعيه مستدل و مفصل وي، شوراي امنيت رأي دادكه شكايت انگليس تا زمان طرح دعوي و رسيدگي به شكايات و ادعاهاي طرفين، در ديوان دادگستري بينالمللي لاهه مسكوت بماند و اين يك موفقيت و پيروزي بزرگ براي ملت ايران محسوب ميشد و حتي شاه عليرغم اينكه ميانه چندان خوبي با مصدق نداشت، پيام تشكرآميز و دلگرمكنندهاي براي وي فرستاد. دكتر مصدق بعد از ورود به فرودگاه مهرآباد، توسط عده زيادي از مردم و رجال سياسي استقبال شد. روز بعد گزارش مفصلي از سفر به امريكا، نتيجه مذاكراتش با امريكاييها، پيشنهادهاي مطرح شده و علت شكست آنها را كه عمدتاً حاصل انعطافپذيري و عدم درك صحيح انگليس از واقعيتهاي آن روز جامعه ايران بود، به اطلاع مجلس رساند. دكتر مصدق در نظر داشت با اتكا به حمايتهاي ملي و مردمي، دستور انتخابات دوره هفدهم مجلس شوراي ملي را صادر كند. وي امير كلاني، وزير كشور را كه مورد تأييد خودش بود، مأمور برگزاري انتخابات كرد. در همان زمان دكتر مصدق لايحهاي را تقديم مجلس كرد كه بيسوادان نيز از حق رأي برخوردار شوند كه به تصويب نرسيد. بعد از انتخابات مشخص شد هر چند در اكثر شهرهاي بزرگ، جبهه ملي بيشتر كرسيها را به دست آورده و حتي در شهر تهران همه دوازده كرسي را از آن خود كرده بود، اما در بسياري از حوزههاي ديگر استانها بهخصوص نواحي روستايي، مخالفان وي موفقتر بودند.
لورفتن اسناد جاسوسي داماد مصدق
بعد از كشف اسناد خانه سدان و لو رفتن اطلاعات مربوطه، دولت ايران يادداشت شديداللحني درباره مداخلات مأمورين انگليسي در امور داخلي ايران، تسليم سفارت انگليس در تهران كرد، اما سفارت انگليس به بهانه اينكه لحن اين يادداشت برخلاف نزاكت و اصول ديپلماسي است و متن آن نيز قبل از دادن به سفارت در جرايد منتشر شده است، آن را بدون جواب مسترد كرد! دولت ايران در پاسخ اين اقدام دولت انگليس، روز 21/10/1330 طي يادداشتي از دولت انگليس خواست به علت مداخلات مأموران انگليسي در امور داخلي ايران، كليه كنسولگري خود را در ايران تا تاريخ 30/10/1330 منحل كند. تقاضاي ملت ايران عملي شد و دولت انگلستان سفيركبير خود را از ايران احضار كرد. مشكلي كه براي مصدق پيش آمد و وجهه وي را نزد مردم تضعيف كرد، اسناد جاسوسي متيندفتري داماد و مشاور او بود، اما وضعيت سياسي چنان بود كه در حال بايد از موضع مصدق در مقابل انگليس حمايت ميشد. با شروع سال 1331 براي سومين بار حوادث خونيني توسط تودهايها براي دولت ايجاد و دولت مجبور شد در دهم فروردين در تهران و برخي شهرهاي بزرگ حكومت نظامي را به مدت يك ماه برقرار كند كه اين مسئله براي مخالفين مصدق برگ برنده تلقي ميشد، زيرا او را متهم ميكردند كه بهرغم ادعاي دموكراسي و آزادي بيان، حكومت نظامي اعلام كرده است. در مجلس هم سيد حسن امامي كه مورد اعتماد كامل دربار و از طرفي استاد تفرقهافكني و ضديت با اردوگاه مصدق بود، به رياست مجلس رسيد.
مصدق و چالش وزارت جنگ
طبق سنت پارلماني بعد از انتخابات مجلس هفدهم، دولت مصدق استعفا كرد. هر چند مجلس شوراي ملي با اكثريت ضعيف به كابينه مصدق رأي اعتماد داده بود، اما در سناريويي از پيش تعيينشده و هماهنگ و از آنجا كه اهداف هر دو مجلس در جهت همدلي با اونبود، مجلس سنا از دادن رأي اعتماد به كابينه مصدق خودداري كرد، با اين همه با ترس شاه از حاد شدن بيشتر اوضاع و دادن رأي اعتماد، موقتاً غائله خاتمه يافت. مصدق از شاه تقاضاي وزارت جنگ و از مجلس درخواست اختيارات ويژه قانونگذاري به مدت شش ماه را كرد، اما تصميم وي با مخالفت شاه در واگذاري وزارت جنگ مواجه شد، بنابراين وي بدون فوت وقت در 25 تير ماه 1331 استعفا داد! از طرفي دربار و عواملش كه از مدتها قبل به دنبال چنين فرصت طلايي بودند، از قبل شرايط را فراهم كردند تا فردي همچون قوامالسلطنه را براي جانشيني مصدق در آن موقعيت حساس به صحنه بكشانند.
مصدق پس از 30 تير
قيام سي تير يكي از رويدادهاي تاريخي در مبارزات ضد استعماري و استبدادي دوران معاصر ايران است كه دستاوردهايي چون رأي اعتماد مجلسين به مصدق، انتخاب آيتالله كاشاني به رياست مجلس، تصدي پست وزارت دفاع توسط مصدق، طرح آزادي خليل طهماسبي و واگذاري حق قانونگذاري شش ماهه به دكتر مصدق را به همراه داشت. با اين همه، عواملي چون تقاضاي اختيارات يك ساله از جانب دكتر مصدق، طرح تعطيلي مجلس، انتصابات غير منطقي، توليد و فروش مشروبات الكلي توسط دولت دكتر مصدق و... يقيناً نميتوانست با سكوت و ملاحظهكاري آيتالله كاشاني روبهرو شود، در نتيجه اختلافات بين دو رهبر علني و آشكارشد. هر چند مصدق با كسب اختيارات ويژه و پست وزارت دفاع در شش ماه اول، توانست عدهاي از عوامل بلندپايه رژيم شاه را در ارتش از جمله آريانا، شاهبختي، زاهدي، حجازي و گرزن را بازنشسته و حتي خواهر شاه، اشرف و مادر شاه را به خارج تبعيد كند، اما بازنشستگان بلافاصله از سوي شاه حمايت و هر كدام به كار گمارده ميشدند، از جمله زاهدي به عنوان سناتور انتخاب شد و مصونيت پارلماني پيدا كرد تا بهراحتي جبهه دربار تقويت شود و كانون افسران كه با اشاره شاه به رياست زاهدي تشكيل شده بود، عملاً به كانون توطئه عليه دولت تبديل شد. از سوي ديگر دولت مصدق نه تنها هيچ حمايت و كمكي از ناحيه شخص شاه نميشد، بلكه با دربار و برخي از نيروهاي انشعابي جبهه ملي از جمله مظفر بقايي وحسين مكي هم رودررو قرار گرفته بود. او بعد از اتمام دوره شش ماهه اختيارات ويژه، تقاضاي تمديد آن را براي يك سال ديگر كرد كه با مخالفت شديد آيتالله كاشاني و ديگر فراكسيونهاي مخالف دولت روبهرو شد، اما اين بار مصدق موفق شد، لايحه اختيارات ويژه را با اكثريت آرا به تصويب مجلس برساند و اين خود دليلي شد كه مخالفين وي را ديكتاتوري مانند كارگزاران سابق بدانند و عاملي در جهت تضعيف مصدق شد.
دولتي روبه زوال!
توطئههاي فراواني كه با شكل تظاهرات عليه دولت در زمان ورود هاريمن فرستاده ويژه امريكادر ماههاي نخست تشكيل دولت يا غائله اسفند سال 1331 و ربوده شدن و قتل سرلشكر افشارطوس ـ رئيس كل شهرباني دولت مصدق ـ در ارديبهشت 1332 همگي نشانههايي بود كه زنجيرهاي توطئه را يكي پس از ديگري براي نابودي دولت مصدق از سوي استعمار و عوامل داخليشان طراحي ميكرد، اما متأسفانه در رأس تمام عوامل و فاكتورهايي كه توان مقابله را از دولت مصدق ميگرفت و به ناتواني و فروپاشي آن كمك ميكرد، اوجگيري اختلاف بين دو ستون اصلي نهضت قرار داشت، زيرا اختلاف بين دكتر مصدق و آيتالله كاشاني از اواخر سال 1331 شروع شده بود كه به گفته حامد الگار مصدق تمايل به پذيرش دين خود نسبت به آيتالله كاشاني نشان نداد.
هماهنگي انگليس و امريكا در رقم زدن پايان نهضت ملي
پس از شدت يافتن اختلافات دروني و مخصوصاً انحلال مجلس، انگليس استعماري نيز موفق شد تا ايالات متحده را براي انجام كودتا با خود همراه سازد كه با مشخص شدن برنامههاي كودتا شاه طبق قرار قبلي به كلاردشت رفت و بعد از اطمينان از پيشرفت امور، فرمان عزل مصدق را امضا كرد و تحويل سرهنگ نصيري داد. سرهنگ نصيري نيز در شب 25 مرداد فرمان عزل دكتر مصدق را بعد از عبور از مراكز بازرسي نخستوزيري ابلاغ كرد. با اطلاعاتي كه قبلاً از طريق نظاميان ارشد طرفدار مصدق در باب تحركات عوامل ضد دولت به مصدق داده شده بود، بلافاصله مأموريت نصيري با دستگيري وي شكست خورد و تا صبح تعداد زيادي از عوامل كودتا شناسايي و دستگير شدند. خبر شكست كودتا بعد از مدت كوتاهي به كرميت روزولت داده شد. روزولت كه قبلاً توسط انگليسيها از قدرت و نفوذ تودهايها در ارتش مطلع بود، برملا شدن جريان كودتا از كانال اطلاعات ارتش را مرتبط با تودهايها ميدانست. شاه هم كه در جريان شكست كودتا قرار گرفت، به سرعت با يك فروند هواپيماي مخصوص با خلباني سرگرد خاتم به اتفاق همسرش ثريا به بغداد و از آنجا به رم رفت. سفراي ايران در بغداد و رم به سفارش دكتر فاطمي، وزير خارجه كابينه مصدق هيچگونه استقبالي از شاه نكردند، لذا متعاقب شكست طرح كودتا مردم و گروههاي منسجم حزب توده ضمن شادماني و جشن اقدام به سرنگوني مجسمههاي شاه كردند و شعار «مرگ بر شاه» در سراسر ايران به گوش ميرسيد. پس از شكست اوليه كودتا هندرسون ـ سفير امريكا كه نقش اساسي را در هدايت كودتا داشت و اين نقش پس از كودتا مشخص شد ـ بعد از ملاقات با مصدق و كسب نتايج مطلوب جمعبندي خود را از موضعگيريهاي رهبران نهضت كه بهشدت در مقابل هم بودند، چنين ارزيابي كرد كه با اوضاع ايران و شكاف عميقي كه در روابط رهبران نهضت ايران وجود دارد، ميتوان با ساماندهي اوضاع اين بار نه از طريق ارتش ـ كه امكان لو رفتن مجدد قضيه به دليل نفوذ تودهايها در آن زياد بود، بلكه از طريق بسيج عدهاي از عوامل و اراذل و اوباش اجيرشده تحت عنوان مردم كوچه و بازار كار كابينه مصدق را با توجه به محدوديتهاي حزب توده و فراهم كردن ساير زمينهها يكسره كرد.
سقوط و ديگر هيچ!
اوضاع همچنان به ضرر نهضت ملت ايران پيش ميرفت و حتي نامه آيتالله كاشاني به دكترمصدق در واپسين روزهاي عمر دولت او- كه همراه با گلايه و انتقاد از دولت و بهنوعي افشاگري درباره كودتايي در شرف انجام از سوي استعمار و عوامل دربار بود- نتوانست فضاي موجود را به نفع ملت تغيير دهد، زيرا موج بدبينيهاي واقعي و غير واقعي و مسموميتهاي فكري چنان وسيع و گسترده بود كه ديگر امكان برقراري و اعاده اعتماد بين استوانههاي اصلي مبارزه وجود نداشت. دكتر مصدق در پاسخ به نامه آيتالله كاشاني با ذكر جمله كوتاه «اينجانب مستظهر به پشتيباني ملت هستم» ظاهراً موضوع را خاتمه داد كه مجموعه عناوين و موضوعات فوق همگي به ضرر نهضت ملي و به نفع كودتاچيان بود. در چنين اوضاعي مصدق به نيروهاي تحت امر خود دستور داد از هر نوع تظاهرات و اغتشاشي جلوگيري كنند، البته اين دستور بيشتر شامل نيروهاي حزب توده ميشد. گروه و طراحان كودتا بعد از اين حوادث و انرژي مضاعفي كه از نقشه و برنامه هندرسون در آخرين ديدار عصر 27 مرداد 1332 با مصدق گرفتند، توانستند نقشههاي نهايي خود را با برنامه قبلي و اجير دستههايي از اراذل و اوباش شهر و تطميع و تجهيز كامل آنان در صبح روز 28 مرداد به اجرا بگذارند و نقطه شروع مسئوليت خود را از جنوب شهر قرار دادند. عليرغم دستور مقابله با اغتشاش كه قبلاً به نيروهاي تحت امر داده شده بود، آنها بدون هيچگونه مقاومتي خود را به مركز شهر رساندند و حزب توده كه از چند روز قبل از فعاليتهاي خياباني و تظاهرات منع شده بود، نميتوانست اقدامي براي مقابله انجام بدهد، زيرا در روز 28 مرداد اعضاي اين حزب توجيه شده بودند كه براي جلوگيري از تكرار مشكلات بعدي از منزل خارج نشوند! در نتيجه ميدان براي طرفداران شاه خالي شده بود. از طرفي ناتواني مصدق در كنترل بحران، سياست تسامح، سپردن شهرباني به عنصري سلطنتطلب مثل سرتيپ دفتري و برخوردهاي غيرمسئولانه مصدق با آيتالله كاشاني و نيروهاي مذهبي، كنترل اوضاع را به سرعت از دست كابينه مصدق خارج كرد. البته خيانت عوامل نظامي و انتظامي به ظاهر مطيع و طرفدار دولت، در عمل به وخامت بيشتر اوضاع و ضرر دولت تمام شد. اين ضربه تعيينكنندهاي براي كابينه مصدق بود كه رئيس شهرباني دولت وي، يعني سرتيپ دفتري، برادرزاده دكتر مصدق نيز به وي خيانت كرد !درواقع دفتري بيشتر رابط زاهدي با عوامل دربار بود تا نماينده مصدق! با اين اوصاف وعليرغم اصرار رياحي و كيانوري به مصدق مبني بر اينكه در صورت عدم برخورد جدي با كودتاگران، آنها كار را يكسره خواهند كرد، مصدق با اقدامات قاطع و نظامي موافقت نكرد و هيئت وزيران كه در منزل مصدق بودند، با آشفتگي از طريق راديو به اوضاع پايتخت گوش ميدادند، بدون اينكه كار مفيدي انجام بدهند. بالاخره در ساعات بعد از ظهر با تصرف ايستگاه راديو توسط مخالفين و پخش پيام سرلشكر زاهدي از راديو، سقوط دولت مصدق قطعي شد و زاهدي نيز باشگاه افسران را مركز عمليات خود قرار داد و خانه مصدق كه آخرين نقطه مقاومت بود، بعد از مدتي به تصرف درآمدو غارت و به آتش كشيده شد.
پس از28 مرداد
پس از اينكه منزل دكتر مصدق مورد اصابت گلوله تانك قرار گرفت، وي را به منزل يكي از دوستانش منتقل كردند. او روز بعد خود را تسليم نيروهاي انتظامي كرد و ابتدا در باشگاه افسران و سپس در لشكر 2 زرهي زنداني شد. خبرگزاريهاي دنيا اين كودتا را به عنوان پيروزي بزرگ و با تيتر درشت و شوق فراوان منتشر كردند. چرچيل و آيزنهاور به همديگر تبريك گفتند و خاندان سلطنت، عوامل دربار و ديگر سرسپردگان از فرط شادي سر از پا نميشناختند. متعاقب اين كودتا، مصدق در آبان 1332 در دادگاه نظامي محاكمه و به سه سال زندان انفرادي محكوم و بعد از آن به زادگاه خود، يعني احمدآباد تبعيد شد و تا پايان عمر زير نظر نيروهاي امنيتي قرار گرفت و سرانجام در 14 اسفند 1345 درگذشت.
پينوشتها:
(1)سلسله پهلوي و نيروهاي مذهبي به روايت تاريخ كمبريج، ترجمه عباس مخبر، طرح نو، تهران، 1371، ص 291
(2)همايون كاتوزيان، دولت و جامعه در ايران ص237
(3)جهت كسب اطلاع بيشتر ر. ك به: محمود تربتي، سنجابي، پيشين، نهضت ملي در آئينه اسنادص147
(4)ر. ك به: روحالله حسينيان، پيشين، صص 237 ـ 238