گروه بينالملل
بحران اوكراين و تشديد تنشها بين اروپا، روسيه و همچنين روي كار آمدن احزاب چپگرا در يونان در كنار نگراني از سرايت اين سناريو در كشورهاي ديگر اروپايي، نگراني مقامات اروپايي را در پي داشته است و آنها سعي ميكنند تا از امنيتي شدن بيشتر اين قاره جلوگيري كنند. ادامه اين بحرانها ميتواند اتحاديه اروپا را از درون تضعيف كرده و روند واگرايي را براي اين منطقه در پي داشته باشد. دكتر سيدرضا ميرطاهر، كارشناس مسائل اروپا ميگويد ادامه جنگ داخلي در اوكراين احتمالاً زمينه رويارويي نظامي روسيه و ناتو را در برخواهد داشت و رزمايشهاي گسترده نيروهاي روسي و غربي در ماههاي اخير نيز احتمال درگيري نظامي بين دو طرف را تقويت ميكند. وي معتقد است خروج احتمالي يونان از اتحاديه اروپا به منزله ضربه بزرگي براي آن خواهد بود و زمينه واگرايي در اتحاديه اروپا را فراهم خواهد كرد و در صورتي كه كشورهاي اروپايي بخواهند يونان در حوزه اقتصادي يورو باقي بماند، بايد امتيازات زيادي را به اين كشور بدهند.
همانطوري كه ميدانيد الان مهمترين دغدغه كشورهاي اروپايي، بحران شرق اوكراين است و آنگلا مركل، صدراعظم آلمان و فرانسوا اولاند رئيسجمهور فرانسه سعي ميكنند از طريق مذاكره با رهبران روسيه اين بحران را حل كنند، اما باتوجه به شواهد و قرائن موجود به نظر نميآيد آتشبس و صلح پايداري در اين مناطق ايجاد شود. به نظرتان در صورتي كه مذاكرات صلح اوكراين به نتيجه نرسد، كشورهاي اروپايي چه اقداماتي را عليه روسيه اتخاذ خواهند كرد؟
بحران اوكراين در يكسال گذشته سبب شده روابط روسيه و غرب در دوره پس از جنگ سرد كه روابط نسبتاً مسالمتآميزي بود، با تنشهاي بيسابقهاي روبهرو شود. اين تنشها نه تنها در روابط سياسي، اقتصادي و مالي بلكه در عرصههاي امنيتي و نظامي نيز دچار تنش شده است. پس از آنكه روسيه در 18 مارس 2014 رسما شبه جزيره كريمه را به روسيه ملحق كرد و پس از آن به كمك استقلال طلبان شرق اوكراين شتافت، معلوم بود كه غربيها سياست اعمال تحريمهاي اقتصادي را كه سياست سنتي در قبال كشورهاي مخالف و دشمن آنهاست، در مقابل روسيه نيز اتخاذ كنند. تاكنون چند دور تحريم را در مورد روسيه به اجرا گذاشتهاند. غرب با پيشبرد سياست تحريمي، سعي كرده روسيه را وادار كند خطمشي خود را در قبال اوكراين تغيير دهد و از حمايت استقلال طلبان روسگرا دست بردارد اما روسيه به دليل اينكه منافع حياتي خود در اوكراين را در خطر ميبيند تاكنون در مقابل اين فشارها مقاومت كرده است. در واقع، روسيه تلاش كرده با اتخاذ سياست تهاجمي اقدامات غرب را خنثي كند تا دست برتر را در شرق اوكراين به دست آورد. طبيعي است در شرايط كنوني، اروپا و امريكا تلاش خواهند كرد فشارهاي مستمر را عليه روسيه اعمال كنند تا در يك مقطع مناسب مسكو در مقابل اين فشارها سر خم فرود بياورد و تسليم غرب شود. نكته مهم اين است كه اساساً از زماني كه بحران اوكراين در نوامبر 2013 با خودداري ويكتور يانووكويچ، رئيسجمهور بركنار شده اوكراين از امضاي پيمان اقتصادي با اروپا امتناع كرد آغاز شد. اين غربيها بودند كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم به پشتيباني از غربگرايان پرداختند و به اين ترتيب زمينههاي براندازي دولت يانووكويچ كه روسگرا بود را فراهم كردند. در مقطع كنوني تقابلي كه روسيه و غرب در صحنه اوكراين دارند، تقابلي است كه مخاطرات بزرگي را در پي دارد. منافع حياتي روسيه در اوكراين عبارتند از اينكه روسيه مانع از حضور پيمانهاي نظامي غرب در اوكراين شود. غربيها تلاش ميكنند با پيوستن اوكراين در ناتو حضور نظامي مستمر در اين كشور داشته باشند و پايگاه نظامي در خاك اين كشور ايجاد كنند و اين به معني به خطر افتادن منافع روسيه است. حداقل خواستهاي كه روسها دارند اين است كه اوكراين به عنوان كشوري فدرالي درآيد و مناطق فدرال در عرصههاي سياست خارجي و دفاعي اظهارنظر كنند و از اين طريق مانع از همگرايي كامل اوكراين با غرب شوند. روسها به دنبال اين هستند كه اگر نتوانند اوكراين را به صورت فدرالي دربياورند حداقل بتوانند مناطق شرقي لوهانسك و دونتسك را كه به منطقه دونباس معروف است و عملاً مخالفان دولت كي يف، قدرت را در دست دارند همچون وضعيت اوستياي جنوبي و آبخازيا در گرجستان، مخالفان در اين مناطق حاكم شده و استقلال خود را به دست آورند و ضمن استقلال به برقراري روابط با روسيه بپردازند و مسكو نيز به عنوان همپيمان استراتژيك آنها مطرح باشد. به اين ترتيب يك منطقه حائل در جنوب و شرق اوكراين ايجاد ميشود كه از ديدگاه روسها براي حفظ امنيت ملي آنها ضروري خواهد بود. اما در مورد سياست غرب در قبال اوكراين، به نظر ميآيد كه غربيها ضمن ادامه حمايت مالي و سياسي از دولت غربگراي اوكراين در نظر دارند بر حضور نظامي خود در شرق اروپا بيفزايند و در اين راستا برگزاري رزمايشهاي متعدد، ارسال انواع تجهيزات نظامي مثل تانك و خودروهاي زرهي به كشورهاي حوزه بالتيك و ايجاد مراكز فرماندهي ناتو در اروپاي شرقي از جمله اقداماتي است كه براي مقابله با روسيه انجام ميشود. سران ناتو در اجلاسي كه در انگليس داشتند، تصميم گرفتند نيروي واكنش سريع موسوم به سرنيزه را در كشورهاي شرق اروپا براي مقابله با اقدامات احتمالي روسيه تشكيل دهند كه نشان از جدي بودن كشورهاي غربي در مقابله با تهديدات احتمالي از سوي روسيه است.
تشديد تحريمهاي اتحاديه اروپا عليه روسيه كه روابط دو طرف را تيرهتر خواهد كرد به نظرتان چه تبعاتي براي حوزه يورو خواهد داشت؟
تحريمهاي اتحاديه اروپا عليه روسيه باعث شده اولاً كشورهايي كه مراودات تجاري و اقتصادي گسترده با روسيه داشتند دچار ضررهاي زيادي شوند. به گفته سرگئي لاوروف، وزير خارجه روسيه در سال 2014، خسارتي كه كشورهاي اروپايي از اين تحريمها متضرر شدهاند حدود 40 ميليارد دلار بوده و انتظار ميرود در صورت ادامه تحريمها تا پايان 2015 اين رقم به 50 ميليارد دلار برسد. ضمن اينكه ادامه تحريمها عليه روسيه سبب شده برخي كشورهاي صادرات محور اروپا مثل آلمان كه مراودات زيادي با روسيه داشت، دچار ضرر و زيان بيشتري شود و سرمايهگذاران در كشورهايي مثل آلمان تقاضاي ادامه روابط با روسيه را دارند. همچنين ديگر كشورهاي اروپايي كه به صادرات محصولات كشاورزي و غذايي به روسيه ميپرداختند، مثل لهستان، يونان و اسپانيا هم دچار ضرر زيادي شدند. لذا ادامه سياست تحريمي غرب عليه مسكو مطمئناً با مخالفت گروههاي نفوذ و برخي احزاب در اروپا مواجه خواهد شد. همين الان نيز برخي كشورها مثل بلغارستان، قبرس، يونان و اتريش مخالفت خود را با ادامه سياست تحريمي عليه روسيه اعلام كردهاند و نخست وزير مجارستان هم خواهان ادامه روابط اقتصادي با روسيه شده است. اخيراً شاهد امضاي توافقنامههاي تجاري بين مجارستان و روسيه براي احداث نيروگاه اتمي در مجارستان از جانب روسيه بوديم كه به مثابه مخالفت كشورهاي اروپايي با ادامه تحريمهاي ضد روسي است.
همانطور كه ميدانيد اخيراً رئيس كميسيون اروپا خواهان ايجاد ارتش اروپايي شده و آلمان نيز از اين طرح حمايت كرده است، به نظرتان در صورت عملي شدن اين طرح، نقش ناتو در اروپا كاهش پيدا ميكند؟
مسئله تشكيل ارتش اروپايي چيز تازهاي نيست و قبلاً آلمان و فرانسه يك تيپ مشترك تشكيل داده بودند كه تاحدي وظيفه آن در قالب يك نيروي واكنش سريع خلاصه ميشد اما آن چيزي كه كميسيون اروپا را به عنوان ركن اجرايي اتحاديه اروپا بر آن داشته تا پيشنهاد تشكيل ارتش اروپايي را بدهد، اين است كه به تصور غربيها تهديدات جديدي در صحنه عملياتي، بروز كرده و نيازمند اين است كه خود اروپاييها ساز و كار جديدي را براي مقابله با اين تهديدات ايجاد كنند. هرچند ناتو به عنوان حافظ اصلي امنيت اروپا شناخته ميشود اما گرايش غالب در اتحاديه اروپا اين است كه علاوه بر ساز و كار ناتو كشورهاي اروپايي خود ساز و كار و تشكيلات مستقلي براي دفاع از خود به وجود بياورند كه اين ارتش اروپايي است اما در اين باره ما شاهد ديدگاههاي مخالف و موافق بودهايم. به عنوان مثال ناتو اعلام كرده كه تشكيل ارتش اروپايي به مثابه كار موازي در كنار ناتو خواهد بود. برخي كشورها مثل انگليس كه اساساً روند واگرايي با اروپا دارد مخالفت خود را با تشكيل اين ارتش اعلام كرده است اما كشورهاي بزرگ اروپا كماكان هوادار نيروي مستقل اروپايي هستند تا به عنوان نيروي واكنش سريع در مقابل حوادث غيرمترقبه واكنش نشان دهد. اگرچه بسياري از اعضاي ناتو را كشورهاي اروپايي تشكيل ميدهند اما نبايد فراموش كنيم كه ناتو سازمان فراآتلانتيكي است و امريكا و كانادا نيز در آن عضويت دارند و طبيعتاً ناتو در چارچوب محدوديتهاي خاص خودش عمل ميكند و اين مسئله باعث شده تا اروپاييها احساس كنند در بسياري از موارد دست آنها براي اقدام نظامي بسته است. به عنوان مثال بر اساس ماده 5 اساسنامه ناتو چون اوكراين عضويت ناتو را ندارد اين كشورها نميتوانند براي كمك به آن وارد اقدام نظامي عليه روسيه شوند. اگر خود اتحاديه اروپا تشكيلات مستقلي براي خودش داشته باشد، ميتواند در موارد مختلف كه مورد اجماع سران اتحاديه اروپاست، متوسل به اقدام نظامي در حوزه جغرافياي اروپا شود.
با تشكيل ارتش اروپايي تعهدات امريكا در قبال اروپا كاهش پيدا ميكند يا همچنان به تعهداتش در محافظت از اين كشورها ادامه ميدهد؟
مسئله مهم اين است كه اساساً تشكيل اين ارتش مورد ترديد است. به دليل اينكه كشورهايي مانند انگليس و امريكا با آن مخالفند و در كنار آن، ناتو نيز به عنوان نهاد نظامي غرب با تشكيل اين ارتش مخالف است. لذا اگرچه پيشبيني ميشود در اجلاس آتي سران اتحاديه اروپا اين موضوع مطرح شود اما تصويب تشكيل ارتش اروپايي ابهامات زيادي دارد و حتي در صورت قبول تشكيل اين ارتش باتوجه به كمبودهاي بودجهاي كشورهاي اروپايي كه به دليل فشارهاي اقتصادي وجود دارد تشكيل آن با چالشهاي مالي و لجستيكي، نيروي انساني و از همه مهمتر چالشها در زمينه تعريف حوزه فعاليت آن مواجه خواهد بود.
الان مهمترين چالش اقتصادي كشورهاي اروپايي، روي كار آمدن احزاب چپ در يونان است كه مخالف سياستهاي رياضتي تحميلي از سوي آلمان هستند همچنانكه آلكسيس سيپراس نخستوزير يونان گفته است در صورتي كه بخشي از بدهيهاي اين كشور بخشيده نشود از حوزه يورو خارج ميشود، به نظرتان چقدر احتمال دارد كه يونان از اتحاديه اروپا خارج شود؟
از زماني كه بحران اقتصادي از سال 2008 در اروپا شكل گرفت، شاهد اين بوديم كه در داخل اتحاديه اروپا، كشورهاي منطقه يورو كه شامل 18 كشور از 28 كشور عضو ميشدند در معرض سختيها و ناملايمات مالي بيشتري قرار گرفتند و در اين ميان وضعيت يونان بدتر از همه بود. اساساً اين نابسامانيها سبب شد تا احزاب افراطي راستگرا امكان ظهور پيدا كنند و در كشورهاي فرانسه، انگليس و آلمان به قدرت برسند. ما شاهد بوديم كه حزب جبهه ملي در فرانسه، حزب استقلال در انگليس و حزب راست در آلمان توانستند جايگاه خود را در عرصه سياسي و پارلماني اين كشورها و همچنين در پارلمان اروپا ارتقا دهند. اما در يونان به جاي راستگرايان افراطي عملا چپ گرايان راديكال بودند كه در چارچوب حزب سي ريزا توانستند در انتخابات پارلماني اكثريت را به دست آورند و بدين ترتيب توانستند با ائتلاف ساير احزاب دولت چپ گرايي در يونان را تشكيل دهند. آلكسيس سيپراس قبل از روي كار آمدن وعده داده بود در صورت پيروزي در انتخابات اقداماتي انجام ميدهد. اول اينكه سياست رياضت اقتصادي را كنار خواهد گذاشت و در اين چارچوب اقداماتي را كه دولتهاي غربگراي يونان انجام داده بودند را ملغي اعلام و تلاش كرد تا وضعيت رفاهي يونانيها را بهبود دهد. وعده دوم بدهي بزرگ يونان بود كه به دليل چند مرحله وام كه يونان از اتحاديه اروپا و صندوق بينالمللي پول دريافت كرده بود حدود 240 ميليارد دلار است و بزرگترين مشكل يونان به شمار ميرود. مسئله بازپرداخت اين بدهيها و بهرهاي كه بر آن مترتب است همواره دغدغه دولتمردان يونان بوده است. لذا سيپراس هشدار داد كه در اين مورد خواهان بازنگري در جدول بدهيهاي يونان خواهد شد و تهديد كرد در واقع اين بدهيها را پرداخت نميكند و گفت در نهايت از اتحاديه اروپا خارج ميشود. به هر حال، اين مسئله با ناخرسندي مقامات اروپا به ويژه آلمان مواجه شده است. الان يونانيها آلمان را دشمن اصلي خود تلقي ميكنند كه تلاش ميكند از طريق اعمال سياستهاي رياضتي يونان را وادار كند تا در مسيري كه در چارچوب اتحاديه اروپا ترسيم شده، حركت كند و ناچار شود بدهيهاي خود را مطابق جدول زمانبندي قبلي پرداخت كند. اين مسئله مورد توجه مقامات ارشد يونان نيست و به همين خاطر، ما شاهد اين بوديم كه بعد از جلسات متعددي كه بين وزراي مالي اتحاديه اروپا و يونان برگزار شد، قرار شد كه مهلت چهارماهه به يونان داده شود اما يونانيها به اين مسئله اعتراض دارند و در مرحله اول، خواهان بخشش ميزان زيادي از اين بدهيها هستند و در مرحله بعدي خواهان جدول بندي مجدد بدهيها هستند. يونانيها به اين مسئله اعتراض دارند كه تنها در سال 2015 چيزي نزديك به 7 ميليارد دلار بايد براي بهره بدهيها پرداخت كنند و اين براي دولت جديد يونان كه با فشارهاي مالي زيادي مواجه است، قابل قبول نيست. اما ميتوان انتظار داشت كه كشاكش بين اتحاديه اروپا و يونان همچنان ادامه داشته باشد. يونانيها الان از ابزارهايي كه در اختيار دارند مثل تهديد به خروج از اتحاديه اروپا و منطقه يورو، تهديد به بازكردن درهاي يونان و اجازه خروج مهاجران غير قانوني از يونان به ساير كشورهاي اروپا و نزديكي هرچه بيشتر به روسيه استفاده ميكنند اما در مقابل اتحاديه اروپا سعي ميكند تاحد ممكن از طريق برخورد مسالمتآميز با يونان دولتمردان آتن را وادار كند در چارچوب خواستههاي اتحاديه اروپا حركت كند اما واقعيت اين است كه در اين مورد چشماندازها مبهم است و پيشبيني ميشود كه تنشها و اختلافات بين يونان و اتحاديه اروپا همچنان روبه فزوني خواهد گذاشت.
خروج احتمالي يونان از اتحاديه اروپا چه تبعاتي براي منطقه يورو در پي خواهد داشت؟
مسلماً خروج يونان از اتحاديه اروپا به منزله ضربه بزرگي براي آن خواهد بود و زمينه واگرايي را فراهم خواهد كرد. اكنون بسياري از كشورهاي جديدالورود به اتحاديه اروپا از وضعيت خودشان ناراضي هستند و اين احتمال وجود دارد كه خروج يونان از اتحاديه اروپا، زمينه تدريجي خروج آنها را نيز فراهم كند و بدين ترتيب شبح فروپاشي اروپا مطرح شود. اين مسئله مطابق ميل كشورهاي بزرگ اروپا مثل آلمان، فرانسه و ايتاليا نخواهد بود و سعي بر اين است كه به هر نحو ممكن با يونان به توافقي برسند و اين امكان فراهم شود كه اين كشور در منطقه يورو باقي بماند. باقي ماندن يونان در اتحاديه نيز بايد با دادن امتيازات زياد به اين كشور همراه باشد.
باتوجه به اينكه نخست وزير يونان مخالفت خود را با اعمال تحريمهاي جديد عليه روسيه اعلام كرده و مسكو نيز از حزب سي ريزا حمايت كرده است، در شرايط كنوني كه روسيه و اتحاديه اروپا بر سر بحران اوكراين با يكديگر تنش دارند، به نظرتان نگاه مسكو به دولت جديد يونان چيست؟
در واقع، نگراني اروپا از روي كار آمدن دولت چپگرا در يونان محدود به مسائل اقتصادي و مالي نميشود بلكه بُعد ديگر نگراني اروپا از دولت جديد يونان به گرايشهاي سياسي اين حزب چپگرا بر ميگردد. از زماني كه حزب سي ريزا روي كار آمده، اعلام كرده كه مخالف اعمال تحريم ضد روسي است. مقامات روسي نيز ضمن خوشامدگويي و ابراز خرسندي از روي كار آمدن حزب چپ در يونان از سيپراس براي ديدار از روسيه دعوت كردند و مشخص است كه در آينده روابط روسيه و يونان افزايش قابل توجهي پيدا خواهد كرد. هرچند اين روابط از سابقه ديرينهاي برخوردار است و به دليل اشتراكات مذهبي و فرهنگي، مراودات اقتصادي و نظامي بين دو طرف طبيعي است كه در دولت چپگراي يونان كماكان اين روابط ادامه خواهد يافت. روسيه از امتياز جهتگيري يونان به سمت مسكو استفاده ميكند و تلاش دارد با استفاده از نفوذ يونان زمينههاي تضعيف ادامه تحريمهاي اتحاديه اروپا عليه روسيه را فراهم كند. در واقع، ساز مخالف يونان باعث شده است تا برخي كشورها مثل بلغارستان، فنلاند، مجارستان و قبرس كه روابط گسترده مالي، اقتصادي، تجاري و انرژي با روسيه دارند به تدريج با يونان همصدا شده و خواهان تقليل تحريمها عليه مسكو شوند.
با پيروزي حزب چپ سي ريزا در يونان و استقبال احزاب چپ در كشورهاي پرتغال و اسپانيا از روي كار آمدن حزب چپ در يونان به نظر ميرسد اين كشورها نيز مستعد چنين تحولاتي هستند و احتمال پيروزي احزاب چپ در اين كشورها وجود دارد. به نظرتان سرايت سناريوي يونان به اين كشورها را چقدر محتمل ميدانيد؟
واقعيت اين است كه روي كار آمدن حزب چپ در يونان باعث شده است تا تحركات چپگرايانه در كشورهاي پرتغال، ايرلند و اسپانيا تشديد شود و اكنون در اسپانيا حزب چپگراي پوداموس به دنبال كسب قدرت در اين كشور است. اين حزب توسط پابلو اگلسياس تشكيل شده و در ماههاي گذشته شاهد قدرتنمايي اين حزب در مادريد بوديم كه با كمك طرفداران خود راهپيمايي چند ده هزار نفري به راه انداخت و حتي پيشبيني ميشود اين حزب در انتخابات پارلماني اسپانيا بتواند كرسيهاي قابل توجهي را كسب كند. به اين ترتيب آرايش سنتي احزاب اسپانيايي كه بيشتر شاهد روي كار آمدن حكومتهاي راست ميانه و چپميانه بود، به هم ميريزد و نيروي سومي در صحنه سياسي اين كشور ظهور خواهد كرد و اگر اين حزب به قدرت برسد يا اكثريتي را در پارلمان به دست آورد مسلماً عملكردي شبيه حزب سي ريزا در يونان خواهد داشت و سياستهاي مشابه آن را دنبال خواهد كرد و اين مسئله نگراني سران اتحاديه اروپا را به همراه داشته است.
در پايان ارزيابي شما از تحولات اروپا چيست؟
به نظر ميرسد، در سال 2015 روند تحولات در اروپا از چند منظر قابل توجه است. از منظر امنيتي دفاعي، ميتوان گفت كه به دليل مناقشه در اوكراين و رويارويي روسيه و ناتو در صحنه اروپاي شرقي، كه بعد از جنگ سرد بيسابقه بود، بايد منتظر به وجود آمدن دورهاي جديد باشيم.
مهمترين مشخصه اين دوره جديد، وجود بيثباتي، ناآرامي و درگيري نظامي هم در صحنه داخلي كشورها و هم در بين كشورهاي اروپايي خواهد بود. در اين زمينه ميتوان به ادامه جنگ داخلي در داخل اوكراين اشاره كرد و در صحنه منطقهاي نيز امكان رويارويي نظامي بين نيروهاي روسيه و نيروهاي ناتو محتمل خواهد بود. به ويژه اينكه روسيه و ناتو در ماههاي اخير انواع رزمايشهاي دريايي، زميني و هوايي برگزار كرده و امكان برخورد نظامي بين دو طرف وجود دارد.
در عرصه اقتصادي همچنان نابساماني اقتصادي در اتحاديه اروپا ادامه پيدا خواهد كرد به دليل اينكه سياستهايي كه از سوي اتحاديه اروپا براي كاهش شدت بحران اقتصادي اتخاذ شده ناموفق بوده است و ما شاهد اين هستيم كه فرانسه و ايتاليا با كسري بودجه، بدهيهاي زياد و بيكاري گسترده مواجه هستند و بهرغم فشارهاي آلمان، هنوز نتوانستهاند ميزان كسري بودجه خودشان را به ميزان اتحاديه اروپا كاهش دهند.