کد خبر: 702710
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۸
توازن حزب‌الله - رژيم صهيونيستي بعد از انتقام شبعا در گفت‌و‌گو با سعد‌الله زارعي
صحبت آقاي سيد‌حسن نصرالله يك موضع جديد به حساب مي‌آيد و به عبارتي مي‌توان آن را يك استراتژي جديد دانست و البته به عملكرد رژيم صهيونيستي مربوط مي‌شود.

گفتگو: محمد بابايي نساز

 انتقام كم‌نظير حزب‌الله از عمليات رژيم صهيونيستي در قنيطره را بايد شروع فصل جديدي از موازنه حزب‌الله با تل‌آويو در مرزهاي شمالي سرزمين‌هاي اشغالي قلمداد كرد. سعد‌الله زارعي كارشناس مسائل منطقه معتقد است حزب‌الله ديگر نمي‌تواند در جنگ آينده با دشمن صهيونيستي خود، از تاكتيك‌ها و روش‌هاي مشابه با جنگ 33 روزه استفاده كند و به همين دليل قطعاً از شيوه‌ها و روش‌هاي جديدي بهره خواهد گرفت. وي در اين راستا احتمال‌هاي مختلفي مطرح كرد از جمله اينكه در نبرد بعدي جنبش مقاومت اسلامي لبنان از دريا، زمين و هوا به دشمن خود هجوم برد، جنگي كه بنابر گفته بعضي‌ها مي‌تواند به پايان موجوديت رژيم صهيونيستي منجر شود.

سيد‌حسن نصرالله دبيركل حزب‌الله در سخنراني پس از عمليات جنبش مقاومت اسلامي لبنان در مزارع شبعا گفت قواعد بازي براي حزب‌الله ديگر ارزشي ندارد. علت اين تصميم حزب‌الله كه كارشناسان آن را يك تحول استراتژيك مي‌دانند، چيست؟
 
صحبت آقاي سيد‌حسن نصرالله يك موضع جديد به حساب مي‌آيد و به عبارتي مي‌توان آن را يك استراتژي جديد دانست و البته به عملكرد رژيم صهيونيستي مربوط مي‌شود. يعني واكنشي بود كه دبيركل حزب‌الله در مقابل اقدام جديد صهيونيست‌ها نشان داد. صهيونيست‌ها قبل از عمليات قنيطره هيچ‌گاه ستون حزب‌الله را هدف حمله نظامي قرار نداده بودند و به جز موارد جنگ، ما شاهد چنين رخدادي نبوديم. هر چند درباره جهاد اسلامي و حماس شاهد بوديم كه اسرائيلي‌ها كاروان‌هاي انساني جهاد اسلامي و حماس را هدف قرار داده و ترور كرده بودند اما اين اتفاق براي حزب‌الله لبنان رخ نداده بود. اين در حالي بود كه طي سال‌هاي بعد از جنگ 33 روزه نيروهاي حزب‌الله لبنان به صورت دسته‌ جمعي در مناطق جنوبي رفت‌ و آمد مي‌كردند و اساسا حضور حزب‌الله در استان‌هاي صور و جبل يك حضور جدي، پرتردد و كاملاً محسوسي است ولي اسرائيلي‌ها هيچ وقت چنين حمله‌اي عليه نيروهاي حزب‌الله انجام نداده بودند و اينگونه تلقي مي‌شد كه حمله به كاروان حزب‌الله يك خط قرمزي بود كه اسرائيلي‌ها آن را رعايت مي‌كردند.
اما در جريان حمله موشكي اسرائيلي‌ها به مزرعه العمل در استان قنيطره، واقع در جنوب سوريه اين خط قرمز از سوي اسرائيلي‌ها زير پا گذاشته شد. بعد از اين بود كه آقاي سيد‌حسن نصرالله در مقابل اين استراتژي اعلام كرد ما ديگر هيچ قاعده‌اي براي جنگ با صهيونيست‌ها قائل نيستيم. به عبارت ديگر منظور ايشان اين بود كه ديگر هيچ محدوديتي در مواجهه با اسرائيل براي رزمندگان حزب‌الله را قبول نداريم.
 
با تحولات اخير، اينطور به نظر مي‌رسد كه جنگ سوم بين رژيم صهيونيستي و حزب‌الله اجتناب‌ناپذير به نظر مي‌رسد. بن كاسپيت روزنامه‌نگار اسرائيلي جمله‌اي دارد با اين مضمون كه «همه مي‌دانند جنگ سوم حزب‌الله و اسرائيل رخ مي‌دهد اما هيچ‌كس نمي‌داند اين اتفاق كي رخ خواهد داد». به نظر شما جنگ آينده بين دو طرف چگونه پيش خواهد رفت و داراي چه شاخص‌هايي خواهد بود؟
 
درباره جنگ سوم يا جنگ آينده گمانه‌زني‌ها و مباحث مختلفي هم از سوي اسرائيلي‌ها هم از سوي حزب‌الله لبنان و هم از سوي تعدادي ديگر از ناظران تحولات منطقه‌اي مطرح مي‌شود. اين سؤال اساسي در حال حاضر مطرح مي‌شود كه حزب‌الله لبنان در جنگ آينده چه استراتژي يا تاكتيك و روش جديدي به كار خواهد گرفت. به تعبير ديگر حرف تازه حزب‌الله كه بتواند در جنگ آتي بر اسرائيل غلبه كند، چيست؟
اين مسئله كاملاً قابل پيش‌بيني است كه اسرائيلي‌ها با شناسايي تاكتيك‌هاي حزب‌الله در جنگ 33  روزه تلاش كرده تا سازمان خود را متناسب با چنين وضعيتي تنظيم كنند و به عبارت ديگر آنها نقاط برتري حزب‌الله را كه منجر به شكست اسرائيل شد، به توانايي‌هاي معمولي تبديل كنند تا بتوانند آن را مديريت كنند و بر آن چيره شوند.
در چنين شرايطي اين سؤال به صورت طبيعي مطرح مي‌شود كه در مقابل حزب‌الله مي‌خواهد چه كار كند؟ با تاكتيك‌هاي قبلي كه نمي‌تواند در جنگ پيروز شود و حتماً بايد تاكتيك‌هاي جديد داشته باشد. سؤال كليدي كه اينجا مطرح مي‌شود اين است كه اين تاكتيك‌ها چه هستند؟ در پاسخ به اين سؤال نظرهاي مختلفي هم از سوي اسرائيلي‌ها و هم بعضي محافل مرتبط با حزب‌الله مطرح شده است و بعضي تحليلگران سياسي هم خارج از اين دو اردوگاه گمانه‌زني‌هاي خود را در اين خصوص مطرح كرده‌اند.
يك جمله‌ كليدي را آقاي سيد‌حسن نصرالله در جريان شهادت عماد مغنيه مطرح كرد. در آنجا آقاي سيد‌حسن نصرالله گفت خون آقاي راغب حرب كه اولين شهيد روحاني حزب‌الله است سبب شد كه اسرائيلي‌ها تا خط آبي يا به تعبيري تا نهر ليطاني عقب‌نشيني كنند. اين نهر استان صور را از استان صيدا جدا مي‌كند بدين ترتيب كه صيدا در شمال و صور در جنوب قرار مي‌گيرد.
اسرائيلي‌ها در مقطعي در سال 1996 تا پشت اين نهر عقب‌نشيني كردند يعني از صيدا گذشتند و اين استان آزاد شد اما صور همچنان در تصرف اسرائيلي‌ها باقي ماند. بعداً در جريان اقداماتي كه در نهايت منجر به شهادت سيد‌عباس موسوي دومين دبيركل حزب‌الله شد (كه به سيد مقاومت معروف است) اسرائيلي‌ها ناچار شدند لبنان را تخليه كنند و در واقع به مرزها برسند.
آقاي سيد‌حسن نصرالله در جريان شهادت عماد مغنيه اعلام كردند پس از اين، ما در‌صدد محو اسرائيل از عالم وجود هستيم و جنگ آينده براي اسرائيل جنگ وجودي خواهد بود.
اين در كلام سيد‌حسن نصرالله يك كليد رمزي است كه بعضي‌ها آن را بدين صورت تعبير كرد‌ه‌اند كه در جنگ آينده الزاماً موشك‌هاي حزب‌الله حرف اول را نخواهند زد بلكه اين نيروهاي انساني حزب‌الله هستند كه با عبور از مرزهاي لبنان و ورود به جليل شمالي و تصرف مناطق شمالي فلسطين و رسيدن به مرزهاي صفر عملا حيات را از رژيم صهيونيستي خواهند گرفت. اين مسئله‌اي است كه اسرائيلي‌ها در چند نوبت آن را مطرح كرده‌اند و حزب‌الله لبنان نيز چنين موضوعي را رد نكرده است. در عين حال بعضي گمانه‌زني‌ها حاكي از آن است كه جنگ آينده حزب‌الله لبنان برخلاف جنگ گذشته كه يك جنگ تك بعدي بود يعني حزب‌الله در دريا كار عمده‌اي انجام نداد- البته دو ناوچه اسرائيلي ساغر5 ساقط شدند- اما در عين حال بيش از اين در دريا كاري انجام نداد و  چنين در پدافند هوايي حزب‌الله لبنان كار عمده‌اي انجام نداد و فقط روي زمين با اسرائيلي‌ها مقابله كرد.
پاسخي كه بعضي‌ها به اين مسئله داده‌اند و معماي كليد نصرالله درباره اينكه اسرائيل در جنگ آينده از عالم وجود ساقط مي‌شود را اينگونه تعبير كرده‌اند كه اين بار جنگ حزب‌الله زميني، هوايي و دريايي خواهد بود اما ابعاد اين جنگ چيست و چگونه مي‌خواهد اجرايي شود موضوعي است كه در حد گمانه‌‌زني‌ها و بررسي‌هايي است كه كارشناسان معمولاً انجام مي‌د‌هند و بايد ان‌شاءالله باشيم و ببينيم كه صحنه آينده چگونه رقم خواهد خورد.
يكي از مواردي كه به نظر مي‌رسد حزب‌الله قبل از شروع جنگ سوم آن را عملي كند، راه‌اندازي جبهه جولان است و اگر اشتباه نكنم خود جنابعالي جز‌و اولين كساني بوديد كه درباره بازگشايي اين جبهه يادداشت نوشتيد. آيا اساساً اين مسئله امكانپذير است و مسئله‌اي به اين مهمي را تل‌آويو قبول خواهد كرد؟
 
 
اسرائيلي‌ها احساس مي‌كنند اتصال جولان به جنوب لبنان، حزب‌الله را در يك موقعيت فوق استراتژيك قرار مي‌دهد. شما اگر منطقه را مد‌نظر قرار دهيد يعني مناطق مارون‌الراس، مزارع شبعا و در كنارش روستاي قجر و بعد كمي آن طرف‌تر كه به سوريه متصل مي‌شود و شامل جبل‌الشيخ و بلندي‌هاي جولان و منطقه كفرشوباست، در مجموع يك منطقه استراتژيك تشكيل مي‌دهند كه مرتفع‌ترين نقطه‌اي هستند كه بر فلسطين اشراف دارند. حزب‌الله فعلاً بر نيمي از اين منطقه سيطره دارد كه همان منطقه جنوب لبنان است و نيمه حساس‌تر كه جولان است در حال حاضر در دست اسرائيلي‌هاست و به همين دليل صهيونيست‌ها يك پله موقعيت‌شان از منظر توازن استراتژيك بالاتر است چراكه جولان كه ارتفاعات آن بلندتر از ارتفاعات مارون راس و جبل‌الشيخ است در دست صهيونيست‌ها قرار دارد.
 
اگر حزب‌الله لبنان بتواند بر منطقه قنيطره سيطره پيدا كند چون جولان در منطقه قنيطره واقع است در اين صورت توازن استراتژيك بين حزب‌الله و رژيم صهيونيستي به نفع جنبش مقاومت اسلامي لبنان به هم مي‌خورد و در نتيجه كفه حزب‌الله سنگين مي‌شود و كفه اسرائيل سبك مي‌شود و اين براي اسرائيل به منزله اتفاق استراتژيكي است كه حيات آن را در معرض تهديد قرار مي‌دهد. يعني همان چيزي كه سيد‌حسن نصرالله در مصاحبه با الميادين گفت يا در جريان شهادت اقاي عماد مغنيه مطرح كرد يعني حيات اسرائيلي زير دست حزب‌الله قرار مي‌گيرد بنابراين اسرائيلي‌ها به اين سادگي تن به چنين شرايطي نخواهند داد.
 
اما آيا اسرائيلي‌ها قادر خواهند بود شرايط آينده را كه نمي‌دانند چيست و چه عناصري در اينجا رشد و نمو پيدا مي‌كنند كنترل كنند؟ واقعيت اين است كه اسرائيلي‌ها از چنين اطميناني برخوردار نيستند و گمان‌شان اين است كه آسيب‌پذير هستند و لذا اسرائيل با كوچك‌ترين فعل و انفعالي در اين منطقه با حساسيت برخورد مي‌كند. عملياتي كه روز يك‌شنبه در قنيطره عليه كاروان حزب‌الله در مزرعه العمل انجام دادند كه يك كار غيرمعمولي بود و خود را در معرض حمله متقابل حزب‌الله قرار دادند، نشان مي‌دهد صهيونيست‌ها به شدت روي اين منطقه حساس هستند.
البته حزب‌الله لبنان به صورت رسمي اعلام كرده است برنامه‌اي براي سيطره بر قنيطره ندارد و تنها با عوامل ناامني و تروريسم مبارزه مي‌كند. بر اين اساس، قنيطره تاكنون از اولويت عملياتي حزب‌الله برخوردار نبوده است. همانطور كه مي‌دانيد حزب‌الله طي دو سال گذشته در استان حمص و در منطقه قصير و در استان ريف از جمله در منطقه قلمون و يبرود جنگيده، حزب‌الله از استان دمشق دفاع كرده و در عمليات آزادسازي حلب حضور يافته و همينطور در دفاع از طرطوس نبرد مهمي داشته است اما اين جنبش هيچ‌وقت در منطقه قنيطره عمليات نكرده است.
 
اگر حزب‌الله در قنيطره عمليات نكرده پس چرا نيروهاي اين جنبش در اين منطقه حاضر بودند و هدف حمله رژيم صهيونيستي قرار گرفتند؟
 
درست است كه حزب‌الله در منطقه مزرعه العمل حضور پيدا كرده اما بايد بدانيم كه اين حضور براي انجام عمليات نظامي نبوده بلكه براي يك عمليات شناسايي بوده ولي همانطور كه گفتم اسرائيلي‌ها از آنجايي كه به شدت نگران حضور حزب‌الله در اين منطقه هستند به حضور غيرعملياتي حزب‌الله نيز در اين منطقه واكنش نشان دادند و همين مسئله نشان مي‌دهد چقدر در اين باره حساسيت دارند. بايد تأكيد كنم بر خلاف تبليغاتي كه صهيونيست‌ها به راه انداخته‌اند حزب‌الله اعلام كرده فعلاً برنامه‌‌اي براي تسلط بر استان قنيطره ندارد.
سيد‌حسن نصرالله در سخنراني اخير با اشاره به همكاري جبهه النصره با رژيم صهيونيستي، فعاليت و نقش اين گروه در جنوب سوريه را به «ارتش جنوب لبنان» به رهبري آنتوان لحد در سال‌هاي قبل از 2000 مقايسه كرد و خود جنابعالي هم در مقاله‌اي خاطر‌نشان كرده بوديد همكاري جبهه النصره و اسرائيل با گذشت زمان بيشتر خواهد شد، با اين وجود، چرا هنوز اين منطقه در اولويت عملياتي حزب‌الله قرار ندارد؟
 
حزب‌الله قبلاً نيز چند‌بار با جبهه النصره درگير شده و جنگيده است. در عمليات يبرود و قلمون طرف اصلي حزب‌الله جبهه النصره بود و در حومه دمشق نيز حزب‌الله با جبهه النصره در منطقه اطراف حرم حضرت زينب (ع) كه در جنوب شرقي دمشق واقع است درگير شده بنابراين حزب‌الله تجربه جنگ با جبهه النصره را دارد. مسلماً زماني كه اولويت عملياتي‌ حزب‌الله اقتضا كند بار ديگر با جبهه النصره درگير مي‌شود اما اين اولويت‌گذاري‌ها با خود حزب‌الله است كه تعيين ‌كند در چه زمان و در كدام جبهه وارد عمليات شود.
از سوي ديگر، جبهه النصره نيز مي‌داند در برابر حزب‌الله توان مقابله ندارد. ما نمونه‌هايي هم در اين مورد به ياد داريم. مثلاً جبهه النصره در همين منطقه جنوبي قلمون ادعا كرده ما براي درگيري با حزب‌الله آماده هستيم اما زماني كه نيروهاي اين جنبش به منطقه اعزام شدند و شبه‌نظاميان جبهه النصره فهميدند اين نيروهاي حزب‌الله هستند به سرعت فرار كردند. بايد در نظر بگيريم كه داعش خيلي قوي‌تر از جبهه النصره است و وقتي حزب‌الله در جنگ با داعش بر اين گروه پيروز مي‌شود، آن‌وقت تكليف جنگ با جبهه النصره كاملاً معلوم است لذا جبهه النصره‌ از اينكه با حزب‌الله رو‌در‌رو شود استقبال نمي‌كند.
اما اخيراً اين گروه پيشروي قابل‌ توجهي در اين منطقه داشته است آيا اين پيشروي‌ها ايجاب نمي‌كند كه حزب‌الله به صورت جدي عمليات در قنيطره را در اولويت قرار دهد؟
 
واقعيت اين است كه دست كم يك ماه است نيروهاي جبهه النصره در همان نقطه‌اي كه بودند، يعني منطقه شيخ مسكين حركت نكرد‌ه‌اند و اين نشان مي‌دهد ظرفيت نيروهاي جبهه النصره زياد نيست البته اين احتمال وجود دارد كه نيروهايي از جاهاي ديگر به جبهه النصره اضافه شوند و شرايط جديدي را ايجاد كنند اما در حال حاضر جبهه النصره از چنان توانايي در اين منطقه برخوردار نيست كه حزب‌الله احساس نگراني كند يا اولويت دفاعي حزب‌الله از مناطق ديگر به سمت استان قنيطره تغيير كند اما اگر جبهه النصره خطر جدي عليه دمشق ايجاد كند آن وقت اولويت حزب‌الله به اين منطقه نيز كشيده مي‌شود.
 
از مثلث لبنان، سوريه و فلسطين اشغالي كه بگذريم، ما همزمان شاهد تحول مهمي در نقطه‌ ديگر خاورميانه‌ بوديم. يعني همان روزي كه نيروهاي حزب‌الله در جنوب سوريه هدف قرار گرفتند يمن آبستن تحولات مهمي بود. نيروهاي انصارالله كاخ رياست جمهوري را محاصره كردند و دولت اين كشور استعفا داد، چه عواملي باعث شد تا انصارالله كه گفته مي‌شود از الگوي حزب‌الله پيروي مي‌كند دست به چنين اقدامي بزند؟
 
درباره يمن مهم‌ترين استراتژي انصارالله حفظ يكپارچگي يمن است و متأسفانه بزر‌گ‌ترين تهديدي كه هم اكنون اين كشور با آن مواجه است خطر از هم پاشيدن سياسي و سرزميني است. امروز يمن از سوي اتحاديه اروپا، عربستان سعودي، امريكا و عوامل داخلي به شدت تحت فشار است و همه تلاش‌ها و طرح‌ها ظاهراً و باطناً براي جداسازي بخش‌هاي مختلف يمن مطرح مي‌شوند. علتي كه انصار‌الله با منصور ربه هادي، رئيس‌جمهور يمن درگير شد طرحي بود كه وي ارائه كرد كه شامل تقسيم كشور به شش قسمت فدرالي مي‌شد. اساس اختلاف انصارالله با منصور هادي اين بود كه طرح هادي به تجزيه يمن منجر مي‌شد.
 
همچنين تلاشي كه جريان شبه‌ اخواني اصلاح در يمن دنبال مي‌كند. اين جريان تظاهراتي را در سه استان يمن با محوريت تعز سازماندهي كردند تا اين مراكز را در مقابل صعدا و صنعا قرار دهند. يا طرحي كه آقاي جمال عبد ربه منصور هادي پسر آقاي رئيس‌جمهور دنبال مي‌كرد. بر اساس اين طرح چهار استان از شش استان جنوبي يمن با محوريت بيضا از بقيه يمن جدا مي‌شدند. همانطور كه مشاهده مي‌شود تمامي اين طرح‌ها براي تجزيه يمن ارائه شدند بنابراين اين مسئله تهديد بزرگي براي يمن است و بزر‌گ‌ترين دغدغه ذهني انصارالله در شرايط حاضر اين است كه يكپارچگي يمن را در اين وضعيت بحراني و پرتلاطم حفظ كند. به همين خاطر در فعل و انفعال‌هاي سياسي انصارالله كم‌تر حساسيت نشان مي‌دهد، در همين راستا انصارالله مي‌گويد منصور هادي به مقام خود بازگردد و مخالفتي با ادامه كار نخست‌وزير نداريم منتها مشروط به اينكه طرح شش ماده‌اي كه مي‌تواند به تجزيه منجر شود كنار گذاشته شود.
 
همينطور انصارالله بحث شوراي رياست جمهوري را مطرح كرده و مي‌بينيم در اين طرح جايگاهي براي خودش تعريف نكرده و اساسا حضور ندارد. بدين معنا كه تأكيد دارد شمال و جنوب يك شوراي رياست جمهوري تشكيل دهند و يك نفر را نيز از بين خودشان به عنوان رئيس‌جمهور موقت انتخاب كنند و اين رئيس‌جمهور موقت طبق قانون در عرض 80 روز زمينه را براي برگزاري انتخابات رياست جمهوري آماده كند تا رئيس‌جمهور دائمي از دل انتخابات به قدرت برسد. انصارالله قول داده كه در انتخابات رياست جمهوري نامزدي معرفي نكند كه اين مسائل نشان مي‌دهد دغدغه‌هاي انصارالله در حوزه سياسي نيست بلكه بيشتر نگران مسائل اجتماعي، سرزميني و ملي است. اميدواريم انصارالله با كمك بعضي كشورهاي منطقه‌اي بر توطئه‌هايي كه عليه يمن صورت مي‌گيرد چيره شود.
 
يك مجموعه گزارش‌ها در رسانه‌هاي خارجي منتشر مي‌شود مبني بر همكاري انصارالله با علي عبدالله صالح. چقدر اين گزارش‌ها مي‌تواند واقعيت داشته باشد، به خصوص با توجه به اينكه در گذشته با هم دشمن بودند و حتي بنيانگذار جنبش حوثي‌ها توسط عبدالله به شهادت رسيد؟
 
اتفاقاً يكي از مهم‌ترين خطوط قرمزي كه انصارالله در يمن دارد عدم بازگشت رژيم سابق است كه يكي از مهم‌ترين و اصلي‌ترين نمادهاي رژيم سابق شخص علي عبدالله صالح است. يكي ديگر از شخصيت‌هاي رژيم سابق آقاي علي محسن‌ الاحمر، پسر عموي صالح است كه مدت‌ها فرمانده ارتش يمن بود و همين‌طور قدرت گرفتن صادق علي الاحمر كه وي نيز پسر عموي آقاي علي عبدالله صالح است. انصارالله نسبت به بازگشت آل الاحمر به قدرت حساسيت دارد و آن را نشانه بازگشت رژيم سابق به قدرت تلقي مي‌كند.
 
اما بعضي رسانه‌ها و منابع ديپلماتيك غربي و عربي گزارش داد‌ه‌اند اگر كمك علي عبدالله صالح نبود حوثي‌ها به اين راحتي نمي‌توانستند به قدرت برسند؟
 
قطعا اين مسئله درست نيست، انصارالله در دشمني با علي عبدالله صالح و آل‌ احمر در رتبه نخست قرار دارد. حوثي‌ها سازش‌ناپذيرترين جريان عليه خاندان صالح هستند. يكي از اشكالاتي كه انصارالله هميشه به منصور ربه هادي مي‌گرفت اين بود كه هنوز وي نتوانسته بود حكومت را از تأثير جدي آل الاحمر دور كند، پس چطور امكانپذير است با اين ديدگاه انصارالله با علي عبدالله صالح متحد شود و با وي همكاري كند.
 
يكي ديگر از مسائلي كه پس از قدرت گرفتن نيروهاي انصارالله در يمن در رسانه‌هاي غربي به آن پرداخته مي‌شود بحث ادامه عمليات پهپادهاي امريكا عليه القاعده در يمن است و حتي بعضي گزارش‌ها از احتمال همكاري انصارالله با امريكا خبر مي‌دهد، آيا اين مسئله محتمل است؟
 
واقعيت اين است كه القاعده در يمن آن قدري قوي و قدرتمند نيست كه امريكايي‌ها مي‌گويند و وانمود مي‌شود، دليل ادعاي من اين است كه هر جا درگيري بين انصارالله با القاعده رخ داد، انصارالله خيلي زود و در يك فاصله زماني بسيار كوتاه بر القاعده پيروز شد. از جمله درگيري انصارالله با القاعده در استان الحديده كه در يك دوره زماني كمتر از سه روز كل اين استان پهناور كه از مناطق جنوبي درياي سرخ شروع مي‌شود و تا اواسط اين دريا استمرار پيدا مي‌كند، از وجود القاعده پاكسازي شد يا همين‌طور درگيري كه انصارالله در استان الجوف با القاعده داشت، اين استان در شمال يمن بين استان صعده و حضرموت قرار دارد. القاعده در اين منطقه نفوذ كرده بود اما انصارالله با القاعده درگير شد و آنها را شكست داد و همينطور در اب، معارب، بيضا و در خود استان صنعا انصارالله به راحتي پيروز شد. بنابراين القاعده اساساً در يمن آن قدر قوي نيست كه انصارالله براي مواجهه با آن نياز به كمك خارجي داشته باشد.
مسئله ديگر اين است كه القاعده در يمن يك نيروي وهابي است و اساساً براي مقابله با انصارالله توليد شده و امريكايي‌ها در مواجهه بين انصارالله و القاعده بدون شك انصارالله را خطر اول خود ارزيابي كرده و قطعاً امريكايي‌ها با القاعده در يمن همكاري مي‌كنند و اسنادي نيز در اين زمينه وجود دارد. حتي بعضي ديپلمات‌هاي امريكايي تصريح كرده‌اند براي اينكه ايران در يمن چيره نشود، تضعيف القاعده را به صلاح نمي‌دانند.
 
براي همه آشكار است كه عربستان در يمن به القاعده كمك جدي مي‌كند چگونه ممكن است امريكا و انصارالله متحد باشند و اساساً يك سؤال بزر‌گ‌تر در كجا امريكايي‌ها با جبهه مقاومت در يك راستا قرار گرفته‌اند و عليه يك دشمن مشترك متحد شده‌اند؟ در عراق كه امريكايي‌ها جاهايي را بمباران مي‌كنند كه نيروهاي داعش حضور ندارند و بيشتر تلاشي است تا نقشه امنيتي منطقه را به‌هم بزنند و اين مسئله به ضرر عراقي‌ها و نيروهاي جبهه مقاومت است. به طور كلي نمي‌توان تصور كرد با توجه به اينكه امريكا بزر‌گ‌ترين دشمن خود را جبهه مقاومت علامتگذاري كرده، شاهد همكاري بين امريكا و با جريان‌ها و گروه‌هاي مقاومت باشيم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار