کد خبر: 669866
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۰
بهمن ۵۷ بود و انقلاب شد. خرداد ۵۸ بود و جهاد سازندگي به فرمان امام خميني تشكيل شد.
زينب فتحي

جهاد سازندگي آمده بود تا هدف انقلاب را عملي كند تا فاصله زياد و عقب ماندگي تاريخي ملت را رفع كند. شهريور ۵۸ بود و جنگ شروع شد. مرداد ۶۷ بود و جنگ به پايان رسيد اما همت جهاد سازندگي‌ها به پايان نرسيد. همچنان كشور را مي‌ساختند و خود را. جهاد سازندگي «عرصه خدمت را به نقاطي برد كه تشنه خدمت بودند؛ راه‌هاي دور، روستا‌ها، استان‌هاي محروم، مردمي كه اصلاً اسمي از آباداني نشنيده بودند... مهم‌ترين كار جهاد اين بود كه چشم‌ها، نگاه‌ها و توجهات را به اعماق معطوف كرد» به صاحبان اصلي اين انقلاب...

ارديبهشت ماه ۷۹ بود كه رهبر انقلاب پيام تشكيل «بسيج سازندگي» را دادند. اين حركت عظيم «اول از خود جوان‌ها شروع شد؛ خود جوان‌هاي دانشجو و دانش‌آموز در بخش‌هاي مختلف، اين حركت را شروع كردند؛ اين يك حركت خودجوش مردمي است، درست مثل جهاد سازندگي در آغاز انقلاب. جهاد سازندگي هم همين جور بود؛ اول، خود جوان‌ها شروع كردند، خودشان رفتند در روستا‌ها مشغول خدمتگزاري شدند در آن اوضاع بسيار دشوار و پيچيده. اين حركت، امام بزرگوار را به فرمان جهاد سازندگي تشويق كرد. كار مردم، الهام‌بخش اقدام مديران و مسئولان است.» نسل سوم انقلاب شده بود الهام‌بخش و پيشرو. نسل سومي كه اگر «از جوانان نسل اول ايمانشان قوي‌تر نباشد، پرشور‌تر نباشد، بصيرتشان روشن‌تر نباشد، يقينا عقب‌تر نيستند.»

جوانان، جلودار حركت‌هاي بسيج سازندگي بودند و هستند. در طول سال تحصيلي درس مي‌خوانند و كسب علم مي‌كنند و در ايام فراغت‌شان خدمت مي‌كنند. رسول خدا فرموده‌اند:«إنما سياحَهُ اُمتي الجَهادُ في السبيل الله» جوانان ما، سياحت‌شان را هم از اين راه تأمين مي‌كنند، سياحت‌شان در ضمن كار براي مردم است.»

جوانان به پيروي از رهبرشان، نام اين حركت را گذاشتند جهادي. كار خود را جهاد مي‌دانند. جهاد در مقابل بي‌عدالتي، در مقابل فقر، در مقابل ضعف، در مقابل بيكارگي و بي‌عاري. شايد پسوند‌ها متفاوت باشد؛ دانشجو، طلبه، دانش‌آموز و... اما هدف‌ها يكي است؛ اعتلاي انقلاب اسلامي، پرورش استعدادهاي خفته و عمل به وصيت امام راحل كه «به همه در كوشش براي رفاه طبقات محروم وصيت مي‌كنم كه خير دنيا و آخرت شما‌ در رسيدگي به حال محرومان جامعه است.‌» جوان دانشجو كه حساس به جامعه و كشور است، درد مردم به اجبار به ضعف كشيده شده را درد خود مي‌داند. جوان دانشجو «كه ناظر به آينده و متعلق به آينده است و آينده هم متعلق به اوست» رفع استضعاف را وظيفه خود مي‌داند.

نكته ظريف و اساسي در باب جهاد هست كه نبايد مغفول بماند و اينكه «جهاد يعني مبارزه، جهاد فقط به معني تلاش نيست... آني كه يك تلاشي دارد مي‌كند اين تلاش در مقابل خصومت دشمنان نيست، اين را نمي‌شود گفت مبارزه، اين را نمي‌شود گفت جهاد، جهاد به آن تلاشي گفته مي‌شود كه جنبه مبارزه تويش است، مقابله با دشمن تويش هست.» بنابراين در خدمت رساني هم روح مبارزه هست «در مناطق مثلاً محروم سيستان، بلوچستان، كردستان، مناطق مرزي جنوب كشور، وقتي شما‌ها مي‌رويد، وقتي آباد مي‌كنيد، وقتي قنات راه مي‌اندازيد، وقتي جاده را مي‌سازيد، وقتي به كشاورز كمك مي‌كنيد، وقتي زندگي را براي روستانشين شيرين مي‌كنيد، وقتي نگراني‌هاي او، غم‌هاي 20 ساله او، 30 ساله او، 40 ساله او را از دلش بر‌مي‌داريد؛ او به انقلاب خوشبين مي‌شود، به انقلاب پيوسته مي‌شود، امكان نفوذ ضد انقلاب ديگر باقي نمي‌ماند.‌‌» پس صرف بُعد مبارزه و مقابله با دشمن، اين حركت‌ها، في نفسه يك كار فرهنگي هم هست؛ پيوست مردم به انقلاب و حضور جوان به عنوان يك الگو. «جهاد حضورش در سراسر روستاهاي كشور خودش يك كار فرهنگي است. كار فرهنگي همه‌اش كه باز كردن كتاب و خط بردن و الفبا ياد دادن نيست؛ كار فرهنگي يعني اينكه كسي بتواند به مخاطبين خودش و به انسان‌هايي كه در مقابل او هستند اخلاق اسلامي را نشان بدهد.»

حركت‌هاي جهادي بركات زيادي براي جوان دغدغه‌مند انقلاب اسلامي دارد. اولين بركت آن، خدمت‌رساني است؛ هم خدمت‌رساني مادي و هم معنوي. با حضورشان در يك مجموعه روستايي هم كار و تلاش مي‌كنند و هم روستاييان را «به دين، به انقلاب، به معنويت سوق مي‌دهند. «كونوا دَعاه الناس بغَير ألسنَتكم» مردم را به غير از زبانتان دعوت به دين كنيد. مردم را با زبان هم مي‌شود دعوت كرد، اما دعوت قوي‌تر و بهتر، با عمل است.»

دومين بركت آن، خدمتي است كه به خود انسان مي‌شود. شما با خدمت رساني «استعدادهاي دروني خودتان را فعال مي‌كنيد. با زندگي مردم آشنا مي‌شويد، اين حصارهاي طبقاتي شكسته مي‌شود. واقعيت‌هاي زندگي را لمس مي‌كنيد و در خودتان، شعف و بهجت خدمت‌رساني را احساس مي‌كنيد.»

سومين بركت آن الهام‌بخشي است. با حضور در روستا، شما «سفيران كار و تلاش خواهيد شد. وقتي شما در يك محيطي حاضر مي‌شويد، در ميان مردم محروم مشغول كار مي‌شويد، جواني كه در آنجاست از شما الهام مي‌گيرد؛ «مَن أحيا‌ها فَكأنما أحيا الناسَ جميعا» شما دل‌ها را زنده مي‌كنيد.»

حضور مستقيم يك جوان دانشجو چنان انگيزه‌اي را در مجموعه روستايي تزريق مي‌كند كه هيچ كار خيرخواهانه‌اي توان پيشي گرفتن از آن را ندارد. جوان دانشجو مي‌شود سفير «ما مي‌توانيم». وقتي به آن بخش جدا افتاده از شهر مي‌روي، تويي و مردم از چشمه زلال‌تر و سرزميني كه مي‌توان به يقين بگويي نزديك‌ترين مكان است به آسمان. ميانبر‌ترين راه خدايي شدن است؛ مي‌شكني و مي‌سازي. عرق مي‌ريزي و زهر عُجب و غرور را از تنت بيرون مي‌كشي. آنجاست كه مي‌فهمي اين ما هستيم كه به اين ولي نعمتان نياز داريم، نه آنها به ما. بعد از طول مدت حضورت در بين مردم روستا، بيشتر از آنكه دادي، مي‌گيري...

جهادگران در حركت‌هاي جهادي دو هدف عمده مدنظرشان است؛ خدمت‌رساني و تهذيب نفس. اينكه كدام مقدم بر ديگري است در بين گروه‌هاي جهادي ممكن است متفاوت باشد و محل اختلاف. عده‌اي مي‌گويند در خدمت به خلق اول بايد نفس خود را تزكيه و تهذيب كرد. نفس رفتن به اين مناطق، سركوب نفس سركش‌مان است. عده ديگر مي‌گويند. اولويت خدمت‌رساني است. اين مناطق، محل آزمون و خطاي ما نيستند، نفس در اعتكاف هم مي‌توان تزكيه شد، بايد برنامه‌ريزي شده خدمت كرد. آيا پرداختن به هر كدام، منوط به‌‌ رها شدن ديگري است؟

نمي‌شود اين دو هدف را بدون ديگري تصور كرد. هر كدام از اين دو بعد را كنار هم نداشت، مي‌شود نگاه تك بعدي. جواني كه فقط هدفش خدمت‌رساني است، بعد از سفر، حس ماشيني را دارد كه فقط خروجي داشته. اين جوان تربيت نشده و هيچ نفعي به خود نرسانده. وقتي نمي‌تواني به خود نفع معنوي برساني، براي ديگران هم سودمند نخواهي بود. جواني هم كه فقط هدفش تهذيب نفس است، حضورش نه تنها براي مردم سودمند نيست، بلكه ممكن است آسيب‌زا هم باشد؛ چراكه شايد با عمل نسنجيده و بدون فكر، دل‌ها را از انقلاب دور كند. وقتي خود را مسئول بداني و موظف، بدون برنامه‌ريزي عمل نمي‌كني و تمام دغدغه‌ات مي‌شود خدمت به خلق و وقتي همه تعلقات دنيايي و زندگي مادي خوب را كنار بگذاري و بيايي و سر خم كني در مقابل اين مردم، پا به پاي كودكي، كودكي كني و براي حل مشكلات‌شان بيل و آجر دست بگيري، نفست را تزكيه و تربيت كردي. جهادگر هم نفس را تربيت مي‌كند و هم خدمت مي‌كند. جوان مؤمن، تمام قدم‌هاي بندگي را يك شب طي مي‌كند. پس اين دو از هم جدا نيستند؛ بلكه دو هدف موازي در كنار هم هستند.

همچنان در مسير هستيم و «به پيروي از اسلام بزرگ، از جميع مستضعفين حمايت مي‌كنيم» تا عدالت اجتماعي محقق شود و «فاصله‏ ژرف ميان طبقات و برخورداري‌هاى نا‌ب‌حق و محروميت‌ها از ميان برود.»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار