کد خبر: 669556
تاریخ انتشار: ۰۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۶:۴۵
روابط بين الملل در اسلام(1)
دين جاودان اسلام كه خصيصه كامل بودن و جامع بودن را به همراه دارد، همواره به ابعاد مختلف وجودي انسان پرداخته و از هيچ جنبه‏اي غافل نمانده است. از طرفي تعاملات اجتماعي با زندگي انسان گره خورده و از سرشت اجتماعي آدمي جدا نيست و همان‏گونه كه در حوزه مسائل اقتصادي در تمامي سطوح حتي بستن پيمان اقتصادي با كافر بابي عظيم به نام باب معاملات در دانش فقه گشوده شده، جايگاه روابط اجتماعي و مناسبات انساني نيز در علم فقه، حقوق و اخلاق مغفول نمانده است. لذا بر آن شديم طي چند شماره مباحثي از كتاب «روابط بين‌الملل» اثر ارزشمند آيت‌الله جوادي آملي را متناسب با ظرفيت اين ستون (فلسفتنا) به صورت خلاصه طرح نماييم. در اين شماره به بيان مسائلي مي‏پردازيم كه روي هم شناخت درستي از منبع حقوق، در نتيجه روابط بين‌الملل به دست دهند.
 
 

نيازمندي به «منبع» مشترك

همانگونه كه تدوين قوانين داخلي كشور بايد بر پايه قانون اساسي واحد انجام پذيرد، براي تدوين حقوق انسان‏ها نيز به قانون اساسي جهاني نيازمنديم كه در اين قانون اساسي، چارچوب و خطوط كلي براي وضع قوانين تعيين مي‏گردد؛ مثلاً هنگامي كه بخواهيم مباحثي همچون حقوق زن، كودك، حقوق كارگر و حقوق پناهندگان را تنظيم كنيم، ناچاريم كه نخست اصول اساسي حاكم بر حقوق انسان‏ها را تدوين سازيم. اين اصول كلي كه در قاموس حقوقي «مبنا» ناميده مي‏شوند، هنگامي مي‏توانند زيربناي تنظيم آن حقوق گردند كه نزد همه مردم جهان، با صرف نظر از اختلافشان در آداب و رسوم و نژاد و رنگ و... پذيرفته شده باشند. از طرفي استنباط مبناي مشترك فقط از منبع مشترك ممكن است، در غير اين صورت، اگر مباني حقوقي را از منابع خاص استنباط نماييم، اصول و مواد حقوقي مستند به آنها به راستي تضمين كننده آرمان‏ها و نيازهاي همه بشر نيستند و تنها پاسخگوي نيازهاي همان گروهي‏اند كه بدان منابع مخصوص اعتقاد دارند.

منبع مشترك نبودن آداب و عُرف و همانند آنها

اكنون بايد ديد كه آيا آنچه را بسياري از حقوقدانان غيراسلامي، به نام منبع حقوق برگزيده‏اند يعني عُرف و آداب و سنت‏هاي بشري مي‏توانند منبع مباني حقوق باشند يا خير. منبع حقوق بشر بايد مشترك ميان نوع انسان و نيز حق باشد يعني اَمري پايدار. بديهي است كه منبع حق نيز بايد اَمري پايدار و ثابت باشد. عرف و عادت‏ها و سنت‏ها و رسوم بشري، هيچ يك از اين دو ويژگي را ندارند، زيرا نه مشترك بين همگان‏اند و نه پايدار. مردم هر نقطه‏اي از زمين داراي فرهنگ و عرف ويژه خودند و گاهي ميان عرف‏هاي جوامع گوناگون، تفاوت نفي تا اثبات است. ويژگي‏هاي جغرافيايي و اقليمي بر سنن بشري تأثير فراوان دارند؛ چه رسد به خصوصيات فكري و اعتقادي.

ناتواني انسان از شناخت منبع مشترك و وضع حقوق

اكنون نوبت پاسخگويي به اين پرسش است كه آيا انسان مي‏تواند آن مبنا و اين منبع مشترك را بشناسد و بر اساس آن، مواد و تبصره‌هاي حقوق بشر را تعيين نمايد؟ نخستين گام در تبيين پاسخ اين پرسش، عنايت به وضع كنوني جهان مادي است، زيرا انسان‏هاي معاصر با يكديگر اتحاد و هماهنگي ندارند. آنچه اكنون سبب اشتراك ميان انسان‏هاي جهان شمرده مي‏شود، اسباب و ابزارهاي مادي است و روشن است كه ماده، محور تنازع و مايه كثرت و اختلاف است؛ نه وحدت و اتحاد؛ حتي اگر بانيان حقوق بشر توفيق يابند كه همه منابع مادي جهان را ميان همگان به تساوي قسمت كنند، باز ميان آنها وحدت حاصل نمي‏شود، زيرا توزيع همين منابع، خود، سبب اختلاف و كثرت است.

تا زماني كه انسان يعني همين مجموعه گرفتار در بند كثرت به وحدت نرسد، نمي‏تواند به آن منبع مشترك براي حقوق انسان‏ها دست پيدا كند، چراكه هرگز از كثرت، فيض وحدت برنمي‏خيزد. تنها عامل دستيابي انسان به وحدت، آن است كه از بند طبيعت و ماده برهد. اين ناشدني است كه انسان‏ها با همين تعلقات مادي بتوانند در منبع حقوق با يكديگر به تفاهم و وحدت دست يابند. انسان‏ها هرچه به دنيا نزديك‌تر شوند، بيشتر به اختلاف مي‏گرايند چنانچه هر چه رنگ خدايي‏شان افزون گردد، بيشتر به وحدت رو مي‏كنند. از سوي ديگر، مي‏دانيم كه انسان جز در پرتو وحي از كثرت ماده رها نمي‏شود و به وحدت و هماهنگي نمي‏رسد، پس انسان در بستر اختلاف‏ها و كثرت‏هاي مادي، توانايي شناخت و تنظيم حقوق واحد و مشترك براي بشر را ندارد.

در گام دوم، بايد عنايت كرد كه هيچ‏كس بدون شناخت يك موضوع نمي‏تواند پيرامون آن به بحث و گفت‏وگو بنشيند. سخن گفتن از حقوق بشر نيز بدون شناخت موضوع آن، يعني انسان، خردمندانه نيست. بدون معرفت به انسان، نمي‏توان درباره او تصميم گرفت كه به احكامي تن دهد و نيز نمي‏توان براي وي حقوقي را ترسيم ساخت. تعيين حكم و حق، هر دو، براي آن است كه انسان با پيمودن طريقي كه از اين ميان مي‏گذرد، به مقصد برسد. اكنون بايد پرسيد كه بدون شناخت انسان، آيا مقصد او را مي‏توان فهميد تا طريق وصول بدان را معين ساخت، يعني بدون معرفت سرشت وي تعيين سرنوشت او ميسور است؟

كساني كه به تدوين حقوق بشر دست زده‏اند، هرگز حقيقت خود را نشناخته‏اند. اگر از اين افراد بپرسيد كه بشر چه گذشته‏اي داشته است و آينده‏اش چيست و در چه راهي بايد گام بردارد، هرگز پاسخ مناسبي به شما نخواهند داد. شيوه زندگي اينان، خود، بهترين دليل جهل آنان به پاسخ اين پرسش‏هاست. با اين حال، ايشان چگونه مي‏توانند براي همه انسان‏ها با اين تنوع و پراكندگي همه جانبه‏شان قانون تنظيم كنند؟! در شماره آينده اثبات مي‌كنيم كه تنها دين است كه مي‌تواند منبع استنباط قوانين و احكام حقوقي قرار گيرد. ان‌شاء‌الله...

تنظيم‌كننده: محمد زند

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر