ديدار رهبري در 9 مرداد 67 از دوكوهه و گفتوگو با رزمندگان. در قسمت قبلي به علل و چرايي اين حضور پرداختيم و در اين قسمت ميخواهيم به علل و چرايي انتخاب دوكوهه براي بازديد، آن هم بعد از چند سال دوري رهبري از مناطق عملياتي و علل مقبوليت شخصيت و سخنان رهبري در ميان رزمندگان بپردازيم.
چرا دو كوهه؟در آن مقطع دو كوهه مركز جمعآوري و سازماندهي نيروهاي دو لشكر مهم سپاه پاسداران يعني لشكر 27 حضرت رسول تهران و لشكر 10 سيدالشهدا(ع) تهران بود. لشكر 27 كه پادگانش بود و لشكر 10 با وجود اينكه پادگان كلهر را داشت اما هنوز عقبه لجستيكياش در دوكوهه بود. دكتر حسيني از رزمندگان لشكر 10 سيدالشهدا اينگونه توضيح ميدهد: توجيه اين دو لشكر اهدافي را دنبال ميكرد كه با بيان آنها ميتوان تا حدودي علت حضور مقام معظم رهبري را در آن مقطع در دوكوهه متوجه شد. چون سوالي پيش ميآيد كه چرا دوكوهه؟ چرا جاي ديگري يا قرارگاه و پادگان ديگري نرفتند. زيرا از لحاظ جمعيت يكي از پرجمعيتترين پادگانها محسوب ميشد. چون دو لشكر را در خود جاي داده بود. از طرفي بچههاي اين دو لشكر چون اهل تهران بودند و به قولي پايتختنشين محسوب ميشدند، تقريباً كمي بيشتر از نيروهاي ساير استانها سياسي بوده و در معرض مسائل و شبهات و... سياسي مطرح شده بودند. از سوي ديگر اگر اينها را توجيه ميكردند، پتانسيل بزرگي به عنوان نيروي توجيه شده در اختيار داشتند كه ميتوانستند از طرفي با فرستادن و آگاه كردن آنها به ديگر يگانها، در مناطق عملياتي تقريباً همه را توجيه كنند و از طرف ديگر فكر و ذهن ملت انقلابي پايتخت را از هرگونه شبهه و ترفند و مسائل ديگر ايزوله كنند. اگر پايتخت كشور دچار مشكل ميشد ديگر شهرها به مراتب اذيتكنندهتر بود و در نهايت با اين كار هم جبهه اسلام و هم پايتخت ايران و هم ساير استانها را ميتوانستيم از اينگونه خطرات بيمه كنيم.
علل مقبوليت آيتالله خامنهاي در نزد رزمندگاناينكه چرا رهبري از مقبوليت و محبوبيت بالايي نزد رزمندگان به خصوص رزمندگان تهران برخوردار بود علل گوناگوني دارد كه مهمترينهاي آن سيادت و صداقت ايشان بود. از آنجايي كه ايشان از سلاله پاك رسولالله هستند، جايگاه ويژهاي در بين رزمندگان پيدا ميكنند. در كنار آن صداقت ايشان بود. به گفته رزمندگان حاضر، وقتي كه ايشان در دوكوهه صحبت ميكردند، هيچگاه قطعنامه را به گردن كس ديگري نينداختند، بلكه در صحبتها فرمودند كه ما ضعفها و كمكاريهايي داشتيم كه وقتي ميگويند ما، يعني خودشان هم جزو همين مسئولان امر بودند كه ضعف داشتند و رزمندگان اين صداقت را دوست داشتند. همچنين ايشان پيشتر نماينده مردم تهران در مجلس بود و مورد محبوبيت و لطف و محبت بچههاي تهران بودند. هنگامي كه فرزند ايشان به جبهه آمدند، وارد گردان حبيب شد. در آن مقطع گردان حبيب تقريباً از طلبهها تشكيل و سازماندهي شده بود . ايشان به حاج محمد كوثري كه فرماندهي لشكر را به عهده داشتند گفته بود كه پسر من نبايد اسير شود. اگر شهيد يا مجروح شد ايرادي ندارد، اما اسير نشود. اين حرف معنيهاي زيادي دارد، شايد بتوان با نگاهي اينگونه برداشت كرد كه اگر قرار شد اسير شود خودتان بزنيدش و يا...
به هر حال وقتي اين حرف در لشكر پيچيد، وقتي بچهها ديدند ايشان براي اينكه عاطفه پدري كار دستش ندهد و اسارت فرزندش باعث نشود خداي نكرده ايشان كاري بر خلاف ميلشان در روند انقلاب انجام دهند و وقتي ديدند كه ايشان براي اينكه در روند انقلاب خللي وارد نشود حاضر است بچه خود را اينگونه فدا كند در نهايت احساس ديگري به ايشان به حرفشان و... داشتند. در كنار اين مسائل رهبري از اولين روزهاي جنگ خودشان در كنار شهيد چمران آر.پي.جي به دست گرفته و در بستان، خرمشهر و آبادان جنگيده بود. همه اينها براي رزمندگان ارزش بود و به همين خاطر وقتي ايشان به منطقه آمدند گويي آبي روي آتش ريخته شد. اين متن برگرفته از صحبتها و خاطرات و نظرات جمعي از رزمندگان تهراني دوران دفاع مقدس بود كه قسمتي از عمر خويش را در پادگان آسماني دوكوهه سپري كرده بودند و امروز نيز دلتنگ آن روزها هستند. كساني كه با سخنان و روشنگريهاي آيتالله خامنهاي در دوكوهه همچنان در خط انقلاب و ولايت ماندند و ايستادگي كردند.