تا جايي كه علماي دين، مراجع تقليد و از جمله مقام معظّم رهبري بر جلوگيري از كنترل جمعيّت تأكيد ميكنند. ايشان در سخناني جدّي علاوه بر تأكيد مجدّد بر اين امر و كوتاهي مسئولان، وظيفه اقشار تأثيرگذار به ويژه روحانيت دانست كه در ترويج و تبليغ افزايش جمعيّت كوشش نمايند. در اين نوشتار بر آن شديم تا به توصيه مقام معظم رهبري عمل كرده و قدم مثبتي در اين راه گذاشته باشيم. پيداست كه مقصود ما بحث كاملاً علمي و به دور از هر گونه گرايشات سياسي است.
بر خلاف كساني كه كوشيدهاند با برخي از پندارهاي خود كه گاهي نام ادله برون ديني يا درون ديني بر آن ميگذارند، به ضرورت كنترل جمعيت در همه شرايط حكم نمايند؛ منابع ديني، اعم از منابع دين مسيحيت، يهوديت و اسلام شديداً انسان را به ازدياد نسل و كثرت جمعيت تشويق ميكنند.
هدف ما در اين نوشتار صرف نظر از ديدگاههاي موافق يا مخالف، بررسي مباني نظري اين ديدگاه از منظر منابع دين اسلام يعني قرآن، سنت و عقل ميباشد. در اين نوشتار درصدد آن هستيم تا ديدگاه متفكران مسلمان را بررسي كرده و حقيقت امر در خصوص كنترل يا عدم كنترل جمعيت را از درون منابع دين اسلام كشف كنيم. طبيعتاً در بين آيات قرآن و روايات نيز به دو دسته دليل گوناگون برخورد ميكنيم. دستهاي از آيات و روايات كه مشوّق كنترل جمعيّت و كم بودن زاد و ولد هستند و دستهاي ديگر كه به زاد و ولد بيشتر تشويق نموده و با كنترل جمعيّت مخالف هستند. در ادامه اين نوشتار با جمع اين دو گروه از آيات و روايات نظريّه اسلام را كشف خواهيم كرد.
نظريات متفكران اسلامي
در بين متفكران مسلمان نيز بر اثر تبليغات شديد، تعدادي از انديشمندان معتقد به كنترل جمعيت هستند. لكن اين عقيده عمومي نيست و تعدادي ديگر به ويژه فقها و مراجع جهان اسلام با اين امر مخالف بوده يا لااقل براي آن چنان كه خواهد آمد شرايطي قائلند.
براي اينكه نظر اسلام را از آيات و روايات استخراج كنيم ابتدا بايد اصلي را بيان كنيم كه به طور آشكار از منابع دين به دست ميآيد و آن اينكه «توليد مثل و فرزند متعدد داشتن ذاتاً و بدون در نظر گرفتن موانع ديگر امري پسنديده و مطلوب شارع مقدس است». اين اصل از روايات اسلامي به طور جدّي قابل استفاده است، چنانكه صاحبنظران نيز بر اين نكته تأكيد كردهاند.
الف. روايات مخالف كنترل جمعيت
اين اصل از چند دسته روايات استفاده ميشود:
1. رواياتي كه بر اين امر دلالت ميكنند كه هنگام ازدواج زني را به همسري برگزينيد كه ولود باشد، يعني زياد فرزند به دنيا بياورد. برخي از اين روايات عبارتند از:
الف. قال رسول الله (ص): تَزَوَّجُوا بِكْراً وَلُوداً وَ لَا تَزَوَّجُوا حَسْنَاءَ جَمِيلَةً عَاقِراً (1). يعني با زن باكره ولود ازدواج كنيد و با زن زيباي عاقر (كسي كه فرزند به دنيا نميآورد) ازدواج نكنيد.
ب. قال رسول الله (ص): إِنَّ خَيْرَ نِسَائِكُمُ الْوَلُودُ الْوَدُود(2) يعني همانا بهترين همسران شما كساني هستند كه بچه زياد بزايند و با محبت باشند.
2. رواياتي كه به خاطر محبوب بودن اولاد زياد، مسلمانان را به ازدواج تشويق ميكنند. برخي از اين روايات عبارتند از:
الف. قال رسول الله(ص): تَزَوَّجُوا الْأَبْكَارَ فَإِنَّهُنَّ أَطْيَبُ شَيْءٍ أَفْوَاهاً وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ وَ أَنْشَفُهُ أَرْحَاماً وَ أَدَرُّ شَيْءٍ أَخْلَافاً وَ أَفْتَحُ شَيْءٍ أَرْحَاماً أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى بِالسِّقْطِ يَظَلُّ مُحْبَنْطِئاً عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ادْخُلِ الْجَنَّةَ فَيَقُولُ لَا أَدْخُلُ حَتَّى يَدْخُلَ أَبَوَايَ قَبْلِي فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ ائْتِنِي بِأَبَوَيْهِ فَيَأْمُرُ بِهِمَا إِلَى الْجَنَّةِ فَيَقُولُ هَذَا بِفَضْلِ رَحْمَتِي لَك؛(3) پيامبر اكرم (ص) فرمودند ازدواج كنيد. آيا نميدانيد من روز قيامت به شما، حتي به اولادي كه از شما سقط ميشوند، افتخار ميكنم. همانا [آن اولادي كه از شما سقط ميشوند] با حالت ايستاده [و طلبكارانه] بر دروازه بهشت ميايستد و خداوند به او ميفرمايد داخل بهشت شو، او ميگويد من وارد بهشت نميشوم مگر اينكه پدر و مادرم قبل از من داخل بهشت شوند سپس خداوند به يكي از فرشتگان ميفرمايد پدر و مادر او را بياوريد پس خداوند امر ميكند كه آن دو را به بهشت ببرند. سپس آن سقط ميگويد:همانا اين از عنايات پروردگار من است.
ب. پيامبر اكرم (ص)در روايت ديگري ميفرمايند:
... فَإِنِّي مُكَاثِرٌ بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَه. . (4)يعني من به زيادي شما امت افتخار ميكنم...
ج. امام زين العابدين(ع) در روايتي ميفرمايند:
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ وُلْدٌ يَسْتَعِينُ بِهِم؛(5) از جمله سعادتهاي انسان اين است كه اولاد[زيادي] داشته باشد كه از آنها [براي آموزش] كمك بگيرد.
3. رواياتي هستند كه مسلمين را به ازدواج تشويق ميكنند تا فرزندانشان لااله الا الله گو و تسبيح گوي خدا باشند. برخي از اين روايات عبارتند از:
الف. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَا يَمْنَعُ الْمُؤْمِنَ أَنْ يَتَّخِذَ أَهْلًا لَعَلَّ اللَّهُ أَنْ يَرْزُقَهُ نَسَمَةً تُثْقِلُ الْأَرْضَ بِلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ؛(6) چه چيزي مؤمن را از ازدواج باز ميدارد، بلكه خدا به او يك جاندار(ولد)ي را عطا كند كه زمين را با گفتن ذكر لاالهالاالله سنگين كند.
ب. شخصي خدمت پيامبر اكرم رسول الله(ص) رسيدند و گفتند اي رسول خدا همانا من دخترعمويي دارم كه متدين و زيباست اما عاقر(7) است، آيا با او ازدواج كنم؟ پيامبر(ص) در جواب فرمودند: با او ازدواج مكن. همانا زماني كه حضرت يوسف(ع) برادرش را ملاقات كرد به او فرمود چگونه توانستي بعد از من ازدواج كني؟ برادرش در جواب گفت پدرم يعقوب(ع) به من فرمودند: إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ لَكَ ذُرِّيَّةٌ تُثْقِلُ الْأَرْضَ بِالتَّسْبِيحِ فَافْعَل... (8)؛ اگر ميتواني داراي ذريهاي شوي كه زمين را با ذكر سبحان الله سنگين كنند ازدواج كن.
ب. آيات و روايات موافق كنترل جمعيت
در مقابل اين اصل كه البته روايات متعدد ديگري نيز بر آن دلالت ميكنند، ظاهر برخي از آيات و روايات دالّ بر جواز «كنترل و تحديد نسل» ميباشند. قبل از قضاوت و جمعبندي لازم است برخي از اين آيات و روايات نيز بيان شود:
- «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُكُمْ عَنْذِكْرِ اللهِ وَ مَنْيَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (منافقون/9)؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد اموال و اولادتان شما را از ياد خدا غافل نكند، و هركس از ياد خدا غافل شود از زيان كاران خواهد بود.
- «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِيالْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرَّاً ثُمَّ يَكُونُ حُطَامَاً وَ فِيالْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللهِ وَ رِضْوَانٌ وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ » (حديد/20)؛ بدانيد همانا زندگي دنيا لهو و لعب است و شما به دنيا و كثرت اموال و اولاد افتخار ميكنيد.
در برخي روايات نيز آمده است:
عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَنَّهُ قَالَ ثَلَاثٌ مِنْ أَعْظَمِ الْبَلَاءِ كَثْرَةُ الْعَائِلَةِ وَ غَلَبَةُ الدَّيْنِ وَ دَوَامُ الْمَرض... ؛(9) سه چيز از بزرگترين مصيبتها هستند: زيادي عيال، زياد بودن ديون (به گونهاي كه نتوان آن را ادا كرد)، و بيماري لاعلاج.
در روايتي از اميرالمومنين(ع) منقول است:
لَيْسَ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ يَعْظُمَ حِلْمُكَ... ؛ (10) خير اين نيست كه مال و فرزندان تو زياد شوند، بلكه خير و نيكي در اين است كه علم تو افزون شده و صبر و حلم تو بزرگ گردد...
در روايتي ديگر از پيامبر اكرم(ص) آمده است:
الْفَقْرُ هُوَ الْمَوْتُ الْأَكْبَرُ قِلَّةُ الْعِيَالِ أَحَدُ الْيَسَارَيْن؛(11) يعني همانا فقر موت بزرگ است و كم بودن عائله خود يكي از دو چيزي است كه زندگي به وسيله آنها آسان ميشود.
ج. جمعبندي اين دو دسته روايات:
با مقابله اين دو گروه كلّي از آيات و روايات چند نكته به دست ميآيد:
1- مطلوبيت فرزند زياد مقيد به صالح بودن است. در روايتي از رسول خدا(ص) آمده است:
مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ الْوَلَدُ الصَّالِح؛(12) يكي از سعادتهاي انسان اين است كه فرزند صالح داشته باشد.
با توجه به روايت فوق و روايات مانند آن اگر انسان درست تربيت نشود داراي كمال نميشود (13) و در نتيجه جزو سعادت انسان محسوب نميشود. البتّه انسان به صرف اينكه شايد فرزندان من صالح نشوند نميتواند بگويد پس اين تكليف بر دوش ما نيست و روايات، فقط كساني را تشويق به فرزند زياد ميكند كه بتوانند آنها را صالح تربيت كنند، بلكه امر در روايات اقتضا ميكند؛ انسان بايد علاوه بر فرزنددار شدن، در تربيت او هم كوشش نمايد.
2. از تعليل ذيل برخي از روايات به « أَنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ» يعني: من به شما افتخار ميكنم، به دست ميآيد كه اگر اولاد شما موجب مباهات و افتخار پيامبر اكرم(ص) شوند آنگاه مطلوبيت خواهند داشت. البته در اين صورت، هرچه اولاد زيادتر باشند مطلوبيتشان بيشتر است. بنابر اين نميتوان پذيرفت كه اسلام به جمعيت، فقط از ديدگاه كيفيت مينگرد و به كمّيّت جمعيت چندان اهميتي نميدهد چنان كه برخي از بزرگان اظهار كردهاند. (14) بلكه سخن صحيح اين است كه اسلام بر جمعيت زياد و با كيفيت بالا تأكيد ميكند. مخصوصاً با توجه به روايات دسته نخست، نميتوان كميّت جمعيت را ناديده گرفت.
3. از مفهوم آيه شريفه««لا تهلکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله»(منافقون، 9)
و امثال آن استفاده ميشود كه فرزند زياد در صورتيكه انسان را از ياد خدا غافل نكند و انسان بتواند به وظيفه و تكاليف دينياش هم نسبت به فرزندانش و هم نسبت به خود و ديگران عمل كند، بسيار مطلوب است. (15)
چنانكه پيداست اين تحليل از مفهوم آيه با صراحت قابل استفاده است. نكته قابل توجّه اينكه همانطور كه در تحليل فوق ميبينيم، به بهانه ظاهر آيه، از مفهوم صريح آيه نميتوان دست برداشت.
4. هرگاه ولي و سرپرست جامعه، اعم از پيامبر اكرم(ص)و معصومان(ع): يا جانشينان آنها تشخيص دهند كه اگر جمعيت زياد شود، نميتوان به تربيت و تعليم آنها برسيم و نيز قادر نخواهيم بود برايشان كار و وسائل ازدواج فراهم كنيم، آنگاه حاكم ميتواند بنا بر مصلحت و ضرورت، به تنظيم و تحديد نسل اقدام كند(16). شهيد بهشتي در اين باره ميگويد: اگر واقعاً مطالعات كارشناسان با ايمان، با بصيرت و همه جانبهنگر به اين نتيجه برسد كه اگر ميزان زاد و ولد از حد معيني تجاوز كند هستي و جان كل جامعه به خطر ميافتد آن وقت ميتوان فتوا داد كه بايد جمعيت كنترل شود. چون از روايات به دست ميآيد كه مصلحت جامعه فراتر از مصلحت فرد است.
5. تنظيم نسل غير از كنترل بيقيد و شرط جمعيت است. به گونهاي كه روح اميد و توكل بر خدا از جامعه رخت بربندد و نظريه مالتوس و امثال آن بر جامعه حاكم شود. زيرا از منابع دين مبين اسلام خلاف آن آشكار ميشود. امام صادق (ع) در روايتي ميفرمايند:
«مَنْ تَرَكَ التَّزْوِيجَ مَخَافَةَ الْعَيْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ بِاللَّهِ الظَّنَّ»؛(17) يعني كسي كه به خاطر تنگناهاي مالي و مشكلات اداره كردن عيال ازدواج نكند همانا به خداي متعال سوءظن دارد.
6. در مقابل غربيان و بسياري از مستشرقين كه كمبود امكانات مادي را دليل بر كنترل جدي جمعيت ميدانند، اسلام بر توكل بر خدا، وسعت رزق و روزي پيدا كردن در صورت ازدواج و داراي فرزند شدن و مطلوبيت اين امر تأكيد ميكند. و بالاتر اينكه از سخن يعقوب(ع) به فرزندش و توصيه او به ازدواج استفاده ميشود كه كثرت فرزندان صالح و تسبيحگوي خداوند نه تنها در اسلام، بلكه در همه آئينهاي آسماني امري پسنديده و مستحب و مورد تأكيد است. (18)
7. سيره عملي اهل بيت نيز اين حقيقت را نشان ميدهد كه آنان با كنترل جمعيّت موافق نبودهاند. به عنوان مثال حضرت فاطمه زهرا (س) كه در مجموع بر اساس مشهور روايات شيعه 9 سال زندگي مشترك داشتند، با احتساب فرزند 6 ماهه ايشان (حضرت محسن)(ع) در طول 9 سال زندگي مشترك با اميرالمؤمنين داراي پنج فرزند شدند. نيز حضرت موسي ابن جعفر(ع)هم بر اساس مشهور داراي حدود 37 فرزند بودند. اين حقيقت نشاندهنده آن است كه سيره عملي اهل بيت(ع) كه خود يكي از منابع دين اسلام محسوب ميشود، بر كاهش جمعيّت نبوده، بلكه بر كثرت جمعيّت و مطلوب بودن جمعيّت زياد بوده است.
خلاصه آنكه؛ ادلّه درونديني (آيات و روايات) ضرورت كنترل جمعيّت نيز، مطلق و بدون قيد و شرط نيستند. بلكه به واسطه آن دسته از آيات و رواياتي كه بر عدم ضرورت كنترل جمعيّت تأكيد ميكنند، مقيّد به شرايط و ضوابط خاصّي شده و ميتوان چنين نتيجه گرفت كه اسلام(آيات و روايات)، نه تنها با رويكرد كنترل جمعيّت موافق نيست، بلكه علاوه بر كيفيّت بالاي جمعيّت انساني، بر كمّيّت بالا نيز تأكيد ميكند.
* استاديار دانشگاه ملاير
پينوشتها:
1- الحر العاملي، وسائل الشيعة، موسسه آل البيت، جلد 20، ص 54 و محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج5، ص333
2- وسائل الشيعه، ج20، ص 28 والطوسي، التهذيب، ج7، ص 400 و محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، ج100، ص 235
3- وسائل الشيعه، ج 20، ص 55، كافي، ج 5، ص334، مكارم الاخلاق، ص 196 و صدوق، التوحيد، ص395
4- الكافي، ج 5، ص 333، الفقيه، ج3، ص383، وسائل الشيعه، ج20، ص14 و بحار الانوار، ج37، ص123
5- الكافي، ج 6، باب فضل الولد، ص 2 و وسائل الشيعه، ج21، ص356
6- وسائل الشيعه، ج 20، ص 14، الطوسي، من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 382 و عوالي اللئالي، ص 288
7- يعني بچه نميزايد.
8- الكافي، ج5، ص329، وسائل الشيعه، ج 20، ص 15، مستدرك الوسائل، ج14، ص177 و بحارالانوار، ج12، 266
9- غرر الحكم، ص 407 و مستدرك الوسائل، ج 13، ص 388
10- نهج البلاغه، چ دارالهجره، ص 485 و بحارالانوار، ج 1، ص 38
11- بحارالانوار، ج 10، ص 98، تحف العقول، ص 214 و خصال، ج 2، ص 62
12- الكافي، ج6، ص3 و وسائل الشيعه، ج21، ص359
13- محمد ولي عليئي، تأثير آموزهها و فتاواي شيعي در رشد و كنترل جمعيت، شيعه شناسي، ش 12
14- ناصر مكارم شيرازي، اسلام به جمعيت از ديدگاه كيفيت مينگرد نه كميت، تدبير، ش 34
15- حسين نوري همداني، كنترل جمعيت، فقه اهل بيت، ش 33
16- همان
17- الكافي، ج5، ص330، من لايحضره الفقيه، ج3، ص385، وسائل الشّيعه، ج20، ص42، مكارم الاخلاق، ص196 و عوالي اللئالي، ج 3، ص 282
18- محمد مومن قمي، سخني در تنظيم خانواده، فقه اهل بيت، ش 8