فيلم سينمايي «12 سال بردگي» يكي از نادر فيلمهايي است كه در سينماي امريكا درباره گذشته شرمآور اين كشور و بردگي ساخته شده است. هنري لوئيس گيت، مشاور تاريخي اين فيلم و استاد دانشگاه هاروارد امريكاست. او با دغدغه كشف گذشته به فراموشي سپردهشده امريكاييهاي آفريقايي تبار در سالهاي اخير به سلسلهشناسي و آزمايشهاي DNA روي آورده است. گيت فيلم «12 سال بردگي» را واضحترين و معتبرترين تصوير از بردهداري امريكا كه تاكنون بر صفحه نمايش نقش بسته است، توصيف ميكند. در گفتوگوي روزنامه «گاردين» با او، گيت درباره اين فيلم كه اثر قدرتمند استيو مك كوئين، كارگردان انگليسي است سخن ميگويد. گيت علاوه بر تدريس در دانشگاه هاروارد، مورخي برجسته و منتقدي ادبي است كه پيشتر مشاور فيلم «آمسيتاد، شورش بردگان» استيون اسپيلبرگ نيز بوده است.
چه شد كه وارد پروژه استيو مك كوئين و فيلم «12 سال بردگي» او شديد؟
در مدرسه درباره سليمان نورساپ خوانده بودم ( 12 سال بردگي داستان زندگي سليمان نورساپ، برده سياهپوست امريكايي آفريقايي است). قبلاً يكسري كتاب درباره سياهان را ويرايش كرده بودم كه يكي از آنها همين كتاب «12 سال بردگي» بود. بنابراين با كمال ميل مشاوره اين فيلم را قبول كردم. قبل از آن هم يك بار مشاوري يك فيلم را با پروژه «آمسيتاد» استيون اسپيلبرگ تجربه كرده بودم، بنابراين تا حدودي با اين كار آشنا بودم. وقتي فيلمنامه را خواندم به شدت تحت تأثير قرار گرفتم. محشر بود. بعد از آن بود كه اسمم به عنوان يك مشاور فعال وارد تيتراژ اين فيلم شد.
وقتي كتاب را خوانديد ميتوانستيد آن را در قالب فيلم تجسم كنيد؟
خب قبلاً از روي آن كتاب در سال 1984 ميلادي هم يك فيلم تلويزيوني ساخته شده بود اما تا آنجا كه به علم و معلومات من مربوط است اولين بار بود كه يك فيلم روايت گونه از زبان يك برده ساخته ميشد. در فاصله زماني سالهاي 1760 تا 1865 ميلادي، 101 روايتنامه بردهداري به نقل از بردههاي فراري نوشته شده است و بعد از سال 1865 نيز 101 روايتنامه ديگر نيز منتشر شد. بنابراين 202 اثر مكتوب و مستند درباره فاجعه بردهداري از زبان بردههاي سابق نوشته شده، اما تنها يكي از اين روايتها تبديل به فيلم بلند شده است.
در سالهاي اخير يكي «لينكلن» اسپيلبرگ حداقل به شكلي استدلالي به مقوله بردهداري پرداخته و ديگر «جانگوي از بند رها شده» كوئنتين تارانتينو كه اين يكي به شكلي صريحتر بردهداري را به نمايش ميگذارد و حالا هم فيلم «12 سال بردگي». به نظر شما چرا بردهداري ناگهان تبديل به يك سوژه سينمايي شده است؟
لينكلن در يك دستهبندي جدا از ژانر بردهداري ميگنجد. اين فيلم پرداختي غيرمستقيم به اين مقوله دارد. در واقع دهها فيلم درباره بردهداري ساخته شده است اما اكثر آنها دفاعيه سلطه سفيدپوستان براي بردهداري هستند. نمونهاش فيلم «تولد يك ملت» است كه سياهپوستان را مردماني درندهخو، رشوهخوار و فاسد نشان ميدهد؛ انسانهايي كه مگر به واسطه بردهداري كنترل شوند، اگر نه آنها به زنان سفيدپوست تجاوز ميكنند. مشخصاً اين يك توهم و فانتزي سفيد نژادپرستانه است. روش آنها در مواجهه با پديده بردهداري اين چنين است. من پيشتر در مقالهاي به سؤالاتي كه پس از تماشاي فيلم جانگوي تارانتينو در ذهن به وجود ميآيد. اشاره كردم. براي مثال اين سؤال هست كه آيا واقعاً بردهها آنطور كه در فيلم تارانتينو نمايش داده ميشود ميتوانستند اسب سواري كنند؟ به نظر ميرسد كه كوئنتين تارانتينو اولين و البته آخرين فيلم پست مدرن سبك وسترن را درباره بردهداري ساخته باشد اما به نظرم فيلمنامه فيلم «جانگو» ارزش كسب جايزه بهترين فيلمنامه اسكار را در سال گذشته داشت و حالا همين فكر را درباره فيلمنامه «12 سال بردگي» ميكنم و در عين حال انتظار دارم كه استيو مك كوئين بهترين كارگردان اسكار 2014 شود.
حالا بازگرديم به ميل و علاقه هاليوود به موضوع بردهداري! جالب است بدانيد كه امروزه در مقايسه با گذشته شمار محققان تاريخي تجارت برده بيشتر شده است. در عصر بردهداري بيش از 36 هزار سفر از آفريقا به جهان جديد گزارش شد. جزئيات اين آمار واقعاً خيرهكننده است. بنابراين تجارت برده موضوع مهمي است كه زمان رسيدگي به آن فرا رسيده است. استيو مك كوئين ميگويد كه اين رجوع دوباره تحت تأثير باراك اوباما بوده است. بسياري از مردم ميگويند رنسانس فيلمهاي سياهپوستي فرا رسيده است. من ميخواهم بگويم كه اين تا حدي معلول نسلي دغدغهمند نسبت به بحران بردهداري است. افرادي كه قادر شدند وارد برنامههاي مطالعاتي سفيدپوستان شوند و سپس برنامههاي مطالعاتي سياهپوستان را وارد دانشگاهها كنند؛ نسل من و نسل دانشجويان پس از من. اين موضوع در ديد ملي اهميت ويژهاي دارد. بايد يادتان باشد كه جمعيت طبقه متوسط سياهپوست جامعه چهاربرابر شده است، بنابراين شمار مصرفكنندگان اين قشر نيز رو به بالا رفته است.
به عنوان يك سياهپوست، ميراث بردهداري را در امريكاي امروز چگونه ميبينيد؟
سال 1860 بر اساس آخرين سرشماري دولت فدرال كه قبل از جنگ داخلي امريكا برگزار ميشد، چيزي حدود 4/4ميليون آفريقايي امريكايي در اين كشور زندگي ميكردند كه تنها 10 درصد آنها آزاد بودند. در حال حاضر درصد سياهان زير خط فقر به همان اندازه زماني است كه مارتين لوتر كينگ، رهبر مبارزه با بردهداري سياهان كشته شد. چندي پيش مجموعهاي تلويزيوني درباره تاريخ امريكاييهاي آفريقايي تبار تحت عنوان «رودخانههايي كه ميگذرند» ساختم. در قسمت آخر تصور ميكرديد كه سريال با نمايش پيروزي باراك اوباما در انتخابات رياست جمهوري به پايان ميرسد اما در صحنه آخر مرد سياهپوستي را به تصوير كشيدم كه ناحق به 11 سال حبس محكوم شده بود. اميدوارم كه اين فيلم نيز تمثيل خوبي از زندگي مردي باشد كه بايد آزاد ميبود اما دزديده و به اشتباه زنداني شده است.
يكي از ويژگيهاي بردهداري كه فيلم نيز آن را به نمايش ميگذارد، روشي است كه به واسطه آن خشونت امري طبيعي جلوه ميكند. در واقع همدلي در آن دوران خصيصه لوكس اخلاقي بود كه تعداد كمي از سفيدپوستان ترجيح ميدادند آن را لمس كنند. به نظر شما آيا اين بيرحمي و قساوت كماكان ادامه دارد و بر زندگي امريكاييهاي سياهپوست اثر ميگذارد؟
سكانسي در اين فيلم هست كه من به آن صحنه نوكپايي ميگويم. در اين سكانس سليمان را از ناحيه گردن بسته و آويزان كردهاند و او تلاش ميكند خود را روي نوك انگشتان پايش نگه دارد. در اين حالت تنها يك برده كه آن هم يك زن است به او آب ميدهد. تنها يك برده به كمكش ميآيد. نكته همين جاست. هميشه مردمي هستند كه مقهور سيستم شوند و در مقابل مردمي هم هستند كه فراتر از سيستم عمل كنند. هيچ فرمول جادويي هم در كار نيست. به نظر شما بايد از ادامه اثرات سيستمي كه در دهه 1690 ميلادي از مستعمرات انگليس پا گرفته و تا سال 1865 ميلادي خاتمه پيدا نكرده و به مدت يك قرن ديگر ادامه پيدا كرده است، متعجب شويم؟! پر واضح است كه جامعه سياهان هيچگاه به اندازه امروز صاحب قدرت نبوده است اما بخش بزرگي از جامعه سياهان امروزي از لحاظ اقتصادي محروم است.
معمولاً از تجارت بردههاي آفريقايي به عنوان مشكل منحصر به فرد ايالات متحده امريكا ياد ميشود. چگونه بردهداري در امريكا را با بردهداري در ديگر نقاط قاره امريكا مقايسه ميكنيد؟
بردهداران حدود 5/12 ميليون آفريقايي را سوار قايق كردند. از اين تعداد 7/10 ميليون برده از قايقها پياده شدند. باقي در شرايطي دشوار روي دريا كشته شدند. از شمار باقيمانده، 388 هزار برده به امريكا انتقال داده شد؛ يك ميليون به جامائيكا رفت و 6 ميليون نيز راهي برزيل شد ولي جنبش حقوق مدني در امريكا باعث شد كه توجهها معطوف اين كشور شود. اما بعد از اينكه در سال 1808 ميلادي واردات برده به امريكا ممنوع شد، بردهداران به صرافت پرورش برده افتادند. بيرحمي بزرگي بود. آنها بردهها را به تشكيل خانواده وا ميداشتند؛ سودشان در زنده نگه داشتن بردهها و تكثير آنها بود. در برخي نقاط، روشهاي به مراتب خشونتآميزتري دنبال ميشد. حتي نميتوانيد تصورش را بكنيد كه بردهداري چقدر از آنچه كه در «12 سال بردگي» به نمايش درآمده بيرحمانهتر بوده است.