عليرضا قزوه، شاعر روزگار ماست كه فعاليتهاي فرهنگي زيادي داشته است. از قزوه حدود 40 كتاب شعر، نقد، سفرنامه، نثر و تحقيق به چاپ رسيده است. كتابهاي از نخلستان تا خيابان، شبلي در آتش، اين همه يوسف، عشق عليه السلام، قطار انديمشك، با كاروان نيزه، سوره انگور و انگشتري سوم خاتم از مجموعههاي اشعار اوست. قزوه در زمينه سفرنامهنويسي نيز دو اثر پرستو در قاف (سفرنامه حج) و قونيه در قطار(سفرنامه قونيه) را چاپ كرده است. تصحيح نسخه خطي بيدل به انتخاب بيدل به همراه پروفسور شريف حسين قاسمي، چاپ ديوان دوجلدي بيدل نسخه رامپور(قديميترين و معتبرترين نسخه بيدل با 251 غزل به دستخط خود وي ) و تصحيح تذكره كلمات الشعراي سرخوش و كتاب خورشيدهاي گمشده (معرفي شعر تاجيكستان در يكصد سال اخير) از ديگر كارهاي پژوهشي وي ميباشد. آثار شعر و نثر اين شاعر در كتابهاي درسي نيز به چاپ رسيده است. ضمن آنكه اشعاري از اين شاعر در دفترهاي مستقل و جمعي به بيش از 10 زبان زنده دنيا ترجمه شده است.
با اين شاعر كشورمان در آستانه روزهاي هفته كتاب گفتوگويي انجام دادهايم كه در ادامه آمده است:
جناب قزوه بگذاريد صريح بپرسم به نظر شما افزايش قيمت كتاب باعث استقبال كمتر مردم در مقوله مطالعه نشده است؟
بايد بدانيم قيمت كتاب در كشور پا به پاي ديگر اجناس بالا رفته است. همانطور كه تهيه يك بسته كاغذ يا مواد غذايي هم با همان شيبي كه قيمت كتاب افزايش يافته رو به فزوني گذاشتهاند. به اعتقاد من بايد بتوان فرهنگ كتابخواني را به معناي واقعي كلمه در جامعه جا انداخت.
با اين تعبير خلأيي كه عنوان كرديد از كجا سرچشمه ميگيرد؟
نميدانم در آموزش و پرورش تا چه حد راجع به اين موضوع كار انجام دادهاند اما به عنوان يك پيشنهاد عرض ميكنم گذاشتن درس ثابتي در مقاطع راهنمايي و دبيرستان و حتي دانشگاه كه در رابطه مستقيم با كتاب باشد، كار مهمي است كه هنوز به آن پرداخته نشده است. به عبارت ديگر فرهنگ كتابخواني در كشور ايجاد نشده و بنابراين بايد هم انتظار داشت سرانه مطالعه بسيار پايين باشد. مردم هم ترجيح ميدهند اوقات فراغت روزانه را با تماشاي تلويزيون يا گوش كردن به راديو صرف كنند. عدهاي گمان ميكنند اين رسانهها ميتوانند جايگرين كتاب باشند در حالي كه اصلاً اينطور نيست.
پيشنهادي كه شما به عنوان يك شاعر و نويسنده به ناشران ميدهيد، چيست چون به نظرم نميشود تنها از مديران توقع داشت؟
در اينجا به نظرم مناسب ميآيد طرح يكي از ناشران درباره جا انداختن فرهنگ كتابخواني را عرض كنم. فرض كنيد با توجه به اينكه در ايام محرم هستيم و مردم نذوراتي دارند كه عموماً شامل مواد غذايي ميشود اگر بتوان نذر كتاب را هم در جامعه مد نظر قرار داد، اتفاقات خوبي از پس آن روي خواهد داد. اگر به عاشورا نگاه ژرف و درستي داشته باشيم، خواهيم ديد عاشورا يك تفكر است. چه وسيلهاي بهتر از كتاب ميتواند اين تفكر را در جامعه زنده نگه دارد. غذاي معنوي جوانها موضوعي است كه بايد به آن توجه ويژه داشت. هديه كتاب هم همين تأثيرگذاري را خواهد داشت.
فكر ميكنيد تا چه اندازه ميشود روي فرهنگ اهدا و نذر كتاب سرمايهگذاري كرد؟
اگر اعضاي خانواده به مناسبت جشن تولد فرزندشان به او هديه ميدهند چه ايرادي دارد كه يكي از هدايا كتاب باشد، البته مناسب با موقعيت سني آن فرزند. خلاصه اينكه راههاي زيادي وجود دارد كه بتوانيم كتابخواني را تبديل به يك فرهنگ در جامعه كنيم. در هند كه بودم من و آقاي دكتر خواجه سروي به مدت دو سال در عاشورا و تاسوعا به عنوان نذري كتاب به مردم داديم. كتاب شعر عاشورايي خود من نذري بود كه ما به مردم داديم. شنيدهام در حسينيه بزرگ شهر زنجان در محرم 10 هزار گوسفند نذري ميدهند. اگر اين تعداد بشود 8 هزار و در عوض به جاي هر گوسفند 200 جلد كتاب هم نذري داده شود، چه اتفاقي ميافتد؟ ميتوانيم براي جشن امام زمان(عج) در كنار نذريهاي خوراكي، كتابهايي در مورد شناساندن امام زمان(عج) به مردم بدهيم. مورد ديگر پرداختن به بحث كتابهاي دستدوم است. عدهاي گمان ميكنند وقتي كتابي دست دوم شد بايد آن را دور انداخت، در حالي كه ميتوان كتابهاي دست دوم را مبادله كرد. يادم هست روزهاي يكشنبه كه در هند روز تعطيلشان بود در اطراف مسجد جامع دهلي بساطهاي عريض و طويلي از سوي مردم تشكيل ميشد كه در آن كتابهاي ناياب و دست دوم را با هم مبادله ميكردند.
البته خيلي از مردم علاقه دارند كتابهاي خود را پس از خواندن، همچنان در كتابخانههاي شخصيشان نگه دارند. با اين مسئله چكار ميشود كرد؟
در صورتي كه مجدداً به كتابها نياز داشته باشند بله اما كتاب را نبايد زنداني كرد. خيلي از انديشمندان و شاعران و علما هستند كه كتابخانههاي چندهزار جلدي دارند و بعد از مرگشان اين مجموعه با ارزش دستنخورده ميماند و فقط خاك ميخورد. نبايد اين منابع مطالعاتي را از دست داد. بايد فرهنگي در كشور جا بيفتد كه بشود اين كتابها را در اختيار عموم و جوانان قرار داد تا بتوانند از آن استفاده كنند. خود من وقتي قرار شد به مدت پنج سال به هند سفر كنم، مجموعه كتابهايم را زنداني نكردم. آنها را در اختيار يك مؤسسه فرهنگي قرار دادم تا به جوانان بدهد و آنها اين كتابها را بخوانند. حالا هر كس ميتواند انتخاب خود را داشته باشد؛ يكي كتاب فروغ فرخزاد را ميخواند، يكي مثنوي را و ديگري رماني از رماننويسان بزرگ دنيا را. كتابها و نسخ خطي و سنگي نيز در بعضي از كتابخانههاي شخصي در حال پوسيدن هستند. بايد آنها را به صورت ديجيتال در اختيار عموم قرار داد و البته حق تأليف اينترنتي هم ميتوان براي مؤلفان در نظر گرفت. بايد روي همه اين موضوعات كار كارشناسي شود تا بتوانيم به فرهنگي كه در پي تحقق آن هستيم، برسيم.