کد خبر: 615308
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۹۲ - ۱۶:۱۱
نگاهي به دشمنان جديد امريكا در آثار هاليوودي
با پايان اكران تابستانه هاليوود در سينماهاي امريكا و جهان تكليف بعضي از فيلم‌هاي مهم سال 2013 نيز روشن شد و فقط اهداي جوايز آكادمي باقي مانده تا پرونده اين فيلم‌ها بسته شود.

محمد مهدي شيخ صراف | در ميان اين آثار، رد پاي جالبي از سينماي سياسي امريكا و روايت اكشن خطراتي كه اين كشور را تهديد مي‌كند قرار داشت. آثاري كه بررسي آنها در روزهايي كه بحث رابطه ايران و امريكا به سوژه اول همه رسانه‌هاي دنيا تبديل شده است واقعيات جالبي را نمايان مي‌كند. واقعيت‌هايي كه نشان از ادامه سياست‌گذاري بلندمدت فرهنگي اين كشور در عرصه سينما دارد. اين سياست‌ها فارغ از تحولات كوتاه‌مدت طراحي شده و بعيد است با يك تماس تلفني 15 دقيقه‌اي روحاني ـ اوباما و لبخندهاي ديپلماتيك وزراي خارجه تغيير خاصي در آنها ديده شود، اما افكار عمومي جهان را هدف گرفته است و اين بار دست روي سوژه‌اي جديد گذاشته است؛ حمله به كاخ سفيد!

به ياد 11 سپتامبر

درست بعد از 11 سپتامبر و حمله به برج‌هاي دوقلوي تجارت جهاني در منهتن نيويورك بود كه دشمنان امريكا شمايل تازه‌اي از تروريسم پيدا كردند و هويت تازه‌اي براي آنها تعريف شد. دشمن ايالات متحده در زمان وقايع 11 سپتامبر ثابت كرد كه قدرت و جرئت نفوذ به مرزهاي اين كشور را دارد از اين رو چهره‌اي كه امروز هاليوود از دشمن واقعي براي مخاطب خود به نمايش مي‌گذارد دشمني است كه اگر زود به سراغ او نرويم او به سراغ ما خواهد آمد. اين تصوير تا پيش از آن در آثار هاليوود صرفا به داستان‌هاي تخيلي شباهت داشت، اما با اين اتفاق همه اين تخيلات رنگ عينيت يافت و در تمام سال‌هاي بعد از آن نيز توسط كمپاني‌هاي هاليوودي تقويت شد. هرچند اين شمايل تنها متوجه مسلمانان نيست، اما پرداختن به مسلمانان در هاليوود و پروژه‌هاي اسلام‌هراسي در تمام اين سال‌ها غيرقابل انكار است. اين چرخش نرم در توليدات سينمايي، از پايان جنگ سرد و فروپاشي شوروي به عنوان دشمن درجه يك امريكا آغاز شد و اينك سلاحش را كاملاً به سمت جامعه مسلمين نشانه رفته است. البته از دشمنان تازه اي چون كره‌شمالي نيز غافل نمانده است. پرداختن اينگونه به مخاطراتي كه اين دشمني ممكن است براي امريكا و متحدان آن به همراه بياورد در ساده‌ترين حالت آن به توجيهي تبديل مي‌شود بر سياست‌هاي سلطه‌جويانه و جنگ‌طلبانه اين كشور.

آنچه موجب ادامه چنين بازي بزرگي در عرصه افكار عمومي مي‌شود مخالفت‌هايي است كه در داخل امريكا عليه سلطه‌گري و جنگ افروزي اين كشور وجود دارد. مخالفاني كه بيش از هرچيز با جنگ‌افروزي مخالفند و ريشه آن را در حاكميت ايالات متحده مي‌بينند. شاهد اين امر نيزمخالفت‌هاي بسياري بود كه با برنامه اخير امريكا براي جنگ با سوريه انجام شد.

از اين رو طبيعي است هر عاملي كه بتواند راي بيشتر شهروندان و نمايندگان در كنگره به سوي سياست سلطه‌طلبي مسئولان حكومتي متمايل سازد مطلوب‌تر است. يكي از رسانه‌هايي كه در اين عرصه پيشتاز بوده و برنامه‌هاي آن نيز در اذهان مخاطبان جهاني تاثير عميق دارد هاليوود است.

اين رسانه توانست در جريان حمله امريكا به عراق و افغانستان در مقابل تمام انتقادات و مخالفت‌هاي داخلي و خارجي وفاداري خود را به حاكميت امريكا به نمايش بگذارد و تاثير اين امر را نيز بر تفكر غالب به اثبات رساند. مخاطب هاليوود امروز با دشمني مواجه است كه خطر آن تنها مربوط به خارج از مرزهاي امريكا نيست. اين بار و در تازه‌ترين روايت‌هاي سينمايي، اين دشمن حتي اين توانايي را دارد تا كاخ سفيد را تصرف كند، رئيس‌جمهور و معاونانش را به گروگان بگيرد و به دنبال نابودي دنيا باشد. دو فيلم پرفروش سال ۲۰۱۳ كه هر دو داستان واحد حمله به كاخ سفيد به عنوان قلب تپنده حكومت اين كشور را روايت مي‌كنند در ادامه مرور مي‌كنيم.

كماندوهاي كره شمالي در المپيوس سقوط كرده است

مايك بنينگ رئيس محافظان رئيس‌جمهور است. طي سانحه‌اي در يك شب زمستاني او موفق مي‌شود جان رئيس‌جمهور امريكا را نجات دهد، اما همسر رئيس‌جمهور مي‌ميرد. مايك از مسئوليت بركنار و به يك كارمند اداري تبديل مي‌شود. پس از چند سال در حالي كه كره شمالي و جنوبي در آستانه جنگي تازه هستند، گروهي از مسئولان حكومتي كره جنوبي به كاخ سفيد مي‌آيند. در ادامه مشخص مي‌شود اين گروه مزدوران كره شمالي هستند. كاخ سفيد تسخير مي‌شود و رئيس‌جمهور نيز به گروگان گرفته مي‌شود. در اين بين مايك به ساختمان كاخ سفيد راه مي‌يابد و در شرايطي كه با نقشه متجاوزين كاخ سفيد، جهان در شرف جنگي هسته‌اي قرار دارد چشم اميد همه به مايك دوخته شده تا امريكا را از اين مخمصه نجات دهد. . .

«المپيوس سقوط كرده»ساخته آنتوني فوكوا كارگردان امريكايي است. از او فيلم‌هايي چون روز تمرين (۲۰۰۱) يا تك‌تيرانداز (۲۰۰۷) را به خاطر داريم. مايك بنينگ محافظ (جرالد باتلر)، رئيس‌جمهور بنجامين آشر (آرون اكهارت) و فرزند رئيس‌جمهور يعني كانر، سه شخصيت اصلي فيلم هستند كه بازي‌هاي خوبي ارائه مي‌دهند. اما با بالاگرفتن اكشن فيلم، با وجود ادامه اين بازي‌ها، فيلم دچار افت كلي مي‌شود. شيوه ابرقهرمانانه مايك براي ورود به كاخ و هلاكت يكي پس از ديگري تروريست‌ها، تصوير فانتزي ايجاد مي‌كند كه مانع ايجاد ارتباط مستقيم ميان مخاطب و قهرمان داستان شده است. شخصيت درخور توجه ديگر فوربز است. اين شخص در زمان مسئوليت مايك نيز در گروه محافظان رئيس‌جمهور حاضر بوده و اكنون همدست نيروهاي متجاوز است و البته به درستي مورد پرداخت قرار نمي‌گيرد.

سقوط كاخ سفيد، حمله اتفاقي به ايران!

كيل مي‌خواهد به كادر تيم حفاظت رئيس‌جمهور امريكا بپيوندد. او با آگاهي از علاقه دختر كوچكش به مسائل سياسي و به طور مشخص به رئيس‌جمهور سوير در روز مصاحبه اميلي را به همراه خود به كاخ سفيد مي‌آورد. در شرايطي كه رسانه‌ها از تفاهمات اخير رئيس‌جمهور امريكا با مسئولان حكومت ايران مي‌گويند، اشخاصي مسلح با ترتيب انفجاري كاخ سفيد را به تسخير خود در مي‌آورند. كيل كه تصادفا در اين مخمصه گرفتار شده ابتدا با نگراني از وضعيت دخترش با تروريست‌ها وارد درگيري شده اما در ادامه و در برخورد با رئيس‌جمهور تلاش مي‌كند تا جان فرد مهم‌تر را نجات دهد. رئيس نيروهاي متجاوز نيز كسي نيست جز فرمانده كادر حفاظت رئيس‌جمهور. او كه پسر خود را در راه كشور و در جنگ از دست داده حالا قصد دارد با دستيابي به تسليحات موشكي كشور خود كاري را كه رئيس‌جمهور و حكومت نيمه تمام گذاشته‌اند به اتمام برساند. او هدف تسليحات موشكي را تأسيسات هسته‌اي ايران قرار مي‌دهد. . . در تمام طول فيلم تصور بر اين است كه واكر يك خائن است و براي تلافي كشته شدن پسرش يا به خاطر پول دست به اين اقدام زده اما به ناگاه ورق بر مي‌گردد و معلوم مي‌شود كه او هدفي والاتر دارد. رولند امريك كارگردان فيلم است كه آثار روز استقلال (۱۹۹۶) و گودزيلا (۱۹۹۸) را در كارنامه دارد. از جذابيت‌هاي ايده داستان نبايد غافل بود اما رنگ و بوي سفارشي بودن از سر و روي فيلم مي‌بارد. صحنه‌هاي پرخرج و چشمگير اكشن اغلب تناسب چنداني با خط اصلي داستان ندارند. بازيگران نامدار به نوبت تنها دقايقي در فيلم حضور مي‌يابند و علت عمده شكست فيلم نيز همين است. ايراد اصلي متوجه شخصيت‌هايي است كه اغلب توخالي هستند. به همين خاطر تلاش بازيگران بيشتر صرف سرپوش گذاشتن بر خلأهاي منطق داستان مي‌شود و به هدر مي‌رود.

خطري كه همچنان هست. . .

نگاهي به آمار فروش نشان مي‌دهد فيلم «المپيوس » موفق‌تر بوده است. اين فيلم با ۷۰ ميليون دلار ساخته شده و حدود ۹۸ ميليون دلار فروش كرده است. اين در حالي است كه بودجه فيلم «سقوط كاخ سفيد» رقمي حدود ۱۵۰ ميليون دلار و فروش آن ۷۳ ميليون دلار بوده است. تنها با بررسي اين ارقام مي‌توان دريافت مهم‌تر از فروش بليت براي سرمايه‌گذاران اين فيلم مسائلي وجود داشته است كه در ابتداي متن به آنها اشاره شد. خطر وجود دشمني اينچنين براي هر جامعه‌اي هراس آور است و تقريباً هر روشي براي مهار تأثير مخرب آن از سوي حكومت مسئول را توجيه مي‌سازد.

جداي از تمام شباهت‌هاي مضموني و داستاني «المپيوس...» از جهات ديگر فيلم موفق تري است. شخصيت‌هايي چون واكر و معاون رئيس‌جمهور در فيلم سقوط كاخ سفيد بيشتر از اينكه شمايل فردي خائن را داشته باشند چهره قرباني را دارند كه فشارهايي از سوي بيگانه آنها را به ايستادن در مقابل حكومت كشور خود واداشته است. دشمن واقعي جايي خارج از مرزها به توطئه مشغول است. دشمني كه قبل از اينكه او بخواهد به سراغ شما بيايد دير يا زود بايد به سراغ او رفت. در جايي از فيلم «سقوط كاخ سفيد»رئيس‌جمهور امريكا در آخرين تلاش‌هاي خود براي بازداشتن واكر از مقصود شومش اعلام مي‌دارد كه «ايران بمب اتمي ندارد» و واكر با تأييد حرف او مي‌گويد كه «. . . اما خواهد داشت!»

اگر 11 سپتامبر را به عنوان حقيقتي كه به وقوع پيوست بپذيريم بنابر اين حاكميت امريكا براي جلوگيري از فراموشي آن نياز دارد علاوه بر بازسازي وقايعي اينچنين به وقايع احتمالي كه از قابليت‌هاي دشمنان حقيقي ملت مي‌گويند نيزپرداخته شود. وقايعي كه با عنوان سرگرمي و به كمك جلوه‌هاي بصري بر پرده سينما نقش مي‌بندند، اما به مرور زمان معاني تازه‌اي به خود خواهند گرفت. به خصوص وقتي در كنار ايران، امريكا سوريه را نيز به حمله نظامي تهديد كند و خبر تعطيلي دولت فدرال امريكا به خاطر بحران اقتصادي در همه رسانه‌هاي دنيا پيچيده باشد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار