درآمد: تاريخچه مبارزات استقلال طلبانه درعراق،فصلي مهم ودر خور پژوهش درتاريخچه بيداري اسلامي درمنطقه است.اين حركت كه عمدتا توسط عالمان شاخص حوزه نجف ايجاد ورهبري شده،نقش مهمي در توسعه وتعميم «بيداري اسلامي»درمنطقه داشته است.درگفت وشنود حاضر استاد دکتر هادی انصاری قمی فرزند مرحوم شهید آیتالله حاج احمد انصاری قمی دراين باره سخن ميگويد.
در ابتدای بحث مناسب میبینیم مخاطب ما از زبان خودتان با سوابق و فعالیتهای شما آشنا شود.
بله. بنده فرزند مرحوم شهید آیتالله حاج احمد انصاری قمی هستم. ایشان از شهدا و علمای حوزه علمیه نجف بودند. مرحوم آیتالله انصاری قمی نقش محوری در مسائل حوزه علمیه نجف داشتند، به همین دلیل میتوان گفت دست راست حضرت آیتالله خوئی و سایر مراجع زمان خودشان به حساب میآمدند. بنده نیز علاوه بر پزشکی فعالیتهایی در مسائل اجتماعی، فرهنگی و بهداشتی عراق کردم. اکنون هم در بیمارستانی در نجف مشغولم.
لطفاً توضیحاتی در مورد تاریخچه مقاومت در 200 سال اخیر بیان فرمایید.
در طول تاریخ بعد از رحلت پیامبر(ص) از دیدگاه اهل تسنن این بود که همیشه هر قدرتی به نام حکومت اسلامی بر ایشان قرار میگرفت چه امویان و چه عباسیان اولیالامر آنها به حساب میآمد و از آن تبعیت میکردند.
ویژگی شیعه این بوده است که برخلاف اهل تسنن اولیالامر خود را افراد دیگری میدانستهاند. شیعه اولیالامر خود را اولیای خدا، معصومین و جانشینان آنها ـکه به اصطلاح ما همان ولایتفقیه یا مرجعیت استـ میدانست. این ویژگی همیشگی شیعه در تاریخ بوده و از آن بهره میبرده است. در طول تاریخ عراق هم این مقاومتها بوده و شاید قدرتمندترین و مهمترین مقاومتی که در عراق اتفاق افتاد، در سال 1920 با عنوان ثورهالعشرین یا قیام 1920 است که مردم عراق با همکاری و سردمداری علما و شیعیان آن را پیش بردند. با این نکته که در آن قیام نیز مانند دیگر قیامهای سده اخیر در عراق شیعه و سنی دست در دست هم داشتند. در انقلاب 1920 بسیاری از عشایر تسنن به شیعیان اعلام آمادگی و قیام کردند. من معتقدم اساس بیداری اسلامی در شیعه است و این طرز تفکر به سردمداری مراجع تقلید و بزرگان دین ما بوده است. در بیداری اسلامی نقش حوزه علمیه نجف مشهود است و در دوره اخیر شخصیت تأثیرگذار مرحوم امام(ره) بودند. واقعاً بعضیها الان متوجه میشوند، چرا وقتی حضرت امام در ابتدای انقلاب تشریف آوردند، این مسئله را طرح کردند که ما پرچمدار اسلام هستیم و روی شیعه تأکید خاص نمیکردند. یادم هست آن وقت زمزمههایی حتی از حوزهها شنیده میشد که چرا ما باید روز وحدت به وجود بیاوریم، اما ببینید حضرت امام دیدگاهی داشتند که سردمداری نهضت اسلامی را در جهان اسلام به وجود بیاورند و سنی و شیعه هم اصلاً در این مقوله برایشان مهم نبود. بنابراین ما معتقدیم بیداری اسلامی در نتیجه:
1. دیدگاه و تفکر اصیل شیعی بعد از رحلت پیامبر
2. وجود قدرتمند حوزههای علمیه، رهبران دینی و مراجع تقلید
به وجود آمده است.
در طول تاریخ ایران مواردی مانند نهضت مشروطیت، مرحوم میرزای نائینی و دیگران و تبعید آنها از عراق نشان از پویایی حوزههای علمیهای دارد که فقط مهد علم محض نبودند، بلکه دیانت عین سیاست و سیاست عین دیانتشان بود و در دوران معاصر ما هم تأثیرگذار بودند.
الازهر ـالبته الازهر وابسته را عرض نمیکنمـ الازهر و علمای تسنن غیر وابسته هم به این مطلب پی بردند که شیعه چه دیدگاهی داشته و چه بردی کرده است و اکنون به شیعه رو کردهاند. در تاریخ الازهر وابسته میبینیم هنگامی که حسنی مبارک به ریاست جمهوری رسید، رئیس الازهر با وی بیعت میکند.
بحمدالله در دوران اخیر دیدگاه شیعه این بوده است که مسئله شیعه و سنی را مطرح نمیکند و میگوییم نظریه امام در انقلاب اسلامی باعث شد جهان اسلام متوجه شود که میتوان در مقابل قدرتی مثل امریکا ایستادگی کرد و به قول ایشان امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، در اوایل انقلاب گفته میشد این چه مطلبی است که گفته میشود و مگر ممکن است؟ اما دیدند در جهان اسلام صدامی را که با آن قدرت و اختناقی که در عراق به وجود آورده بود به محاکمه کشاندند و بعد از او هم حسنی مبارک و دیگران را.
به نظر حضرتعالی نقش شیعه عراق در مقاومت و این بیداری چه بوده است؟
من معتقدم سردمداری بیداری اسلامی از آن شیعه است و حتی در حال حاضر دولتهای جهان اسلام و مردم هنوز آن روشنی و آگاهی را به دست نیاوردهاند که بدانند واقعاً دیدگاه شیعه چیست. تأثیر و نقشی که ایران و مهمتر از آن جریانی که در نتیجه انقلاب اسلامی ایران در منطقه به وجود آمد، چیست؟ ایران از لحاظ زبان و مذهب در جهان اسلام یک بیگانه به حساب میآمد، اما در عراق با سقوط صدام و شرایطی که به وجود آمد و قدرتی که در اختیار شیعه قرار گرفت، دولتی تشکیل شد که با توجه به عرب بودن اکثر کشورهای مسلمان به گفته خود آنها ـکه البته بنده به این تندی قبول ندارمـ یک مولود نامبارکی به نام عراق در بین این کشورهای به اصطلاح مسلمان به وجود آمد و میبینید این دولت عراق چطور مبارزه کرد و میکند.
به وجود آمدن دولت شیعه عراق تأثیر بسیاری در بین جهان عرب گذاشت. میپرسید چطور؟ میگوییم که عراق مولود ایران بود و ایران در طول 30 سال گذشته بر وجود مجلس اعلا و نیروهای دیگر از جمله بدر، حزب الدعوه و احزاب اسلامی دیگری که فعالیت داشتند تأثیر گذاشته است و احزاب اسلامی در آغوش باز ایران و در ایران فعالیت کردند که در عراق مؤثر بودند و باعث به وجود آمدن چنین وضعیتی در عراق شدند. همیشه ابراز تأسف میکنم از این که ما ایرانیها پرچمدار شیعه در جهان هستیم، اما تسلط بر زبان عربی نداریم. بنابراین جهان اسلام عرب نمیتواند با ما ارتباط برقرار کند. در صورتی که بعد از رخداد این اتفاقات در عراق نتیجه این شد که یک همزبان وارد جهان عرب شود و شبکه تلویزیونی شیعیالفرات هم نقش گستردهای در جهان عرب بازی میکند.
در عراق پس از سقوط صدام، پیادهروی اربعین را میبینید که حتی امسال جمعیت به 18 تا 21 میلیون رسید و الفرات بهطور مستقیم پخش کرد. یعنی الفرات که تعلق به شیعیان عراق دارد، این قدر مؤثر بوده است که نشان بدهد شیعه چه برنامهها و چه قدرتی دارد و چه میکند. به حدی که طیفهای تندرو و احزاب افراطی جهان اسلام شبکه تلویزیون الفرات را در خانههایشان تحریم کردند.
معتقدم ایران و بعد از آن مولودش، عراق تأثیر بسیار گستردهای در جهان عرب گذاشتند تا آنجا که تونسیها متوجه شدند میتوانند بن علی دیکتاتور را پایین بکشند، حسنی مبارک دیکتاتور را پایین بکشند و او را پشت میلهها ببرند و در دادگاه محاکمه کنند. افتخار میکنیم دولت شیعه در عراق اعدام صدام را امضا کرد، درحالی که احزاب سنی افراطی و میانهرو عراق از امضای آن سرباز زدند و در همان مکانی که امثال پدرم را شهید کردند صدام را اعدام کردند. در یک کنگره کسی گفت: «مردم تونس حضرت زهرا(س) را نمیشناسند». من مخالفت کردم و گفتم: «توجه داشته باشید که آنها مدت زیادی از مذهب به دور بودهاند، اما تحت تأثیر شیعه هستند». در تونس مانند ایران در هر تجمعی نماز خیابانی نمیخوانند. نمیتوان تأثیر عراق را نیز در این بیداریها نادیده گرفت، زیرا انجام این حرکات توسط یک کشور عربی تأثیر زیادی در بین سایر کشورهای عرب گذاشت. سالانه بیش از یک میلیون ایرانی به عربستان میروند، اما مطمئن هستم در سالهای اخیر تأثیرگذاری عراقیهایی که وارد عربستان میشوند یا تأثیرگذاری 30 ساله ایرانیان بر جهان اسلام برابری میکند و دلیل آن محاوره کلامی و مردمی است که بین عربزبانان صورت میگیرد. اگر شما به بقیع مشرف شده باشید میبینید عراقیها چنان با آمرین به منکر بحث میکنند که ما ایرانیها نه قدرتش را داریم و نه زبانش را.
جوانان و گروههای شیعه با توجه به آن که اکثریت عراق هستند، آیا توانستند به جایگاه واقعی خود دست یابند؟
نقش اساسی در عراق از آنِ شیعه است. گرچه همیشه یکی از ویژگیهای کشور عراق این بوده است که شیعه و سنی در طول تاریخ از نظر بافت خانوادگی اختلاف نداشتند، یعنی در بین کشورهای اسلامی شاید تنها کشوری که تا این حد شیعه و سنی با هم مخلوط بودند عراق بود که از هم دختر میگرفتند و ازدواج میکردند، اما در این دوران اخیر نفوذ وهابیها و گروههای افراطی در عراق شکافی به وجود آورده است. برای نمونه در قضیه سامرا قصد بود در عراق جوی خون راه بیفتد و کشتار بین شیعه و سنی به وجود بیاید تا جريان هاي منافق بهرههایی ببرند که البته با وجود شخصیتی مثل آیتاللهالعظمی سیستانی و درایت و تیزبینی ایشان جلوی این اتفاق مهم گرفته شد. نهایتاً الان قدرت اساسی در عراق از آنِ شیعه است و در آن شکی نیست و این حق ماست، نه این که سنیها را در نظر نمیگیریم. چیزی حدود 72 درصد در عراق شیعه هست، بنابراین برخلاف آنچه که در طول تاریخ با وجود اکثریت شیعه، حکومت در دست اهل تسنن بوده است، هم اکنون حاکمیت بیش از آن تعدادی که سنیها در عراق هستند در اختیارشان قرار داده شده، اما به هر حال قدرت اصلی در اختیار شیعه است.
عراق به عنوان اولین کشور عربزبانی که یک دیکتاتور را سرنگون کرده و تشکیل حکومت داده است، چه برنامهای برای ارائه الگوی مقاومت برای سایر کشورهای عربزبان دارد؟
سئوال بهجا و خوبی پرسیدید که کمتر کسی بدان توجه میکند. عراق چه بخواهد و چه نخواهد به عنوان حکومتی که تحت تأثیر شیعه و علمای شیعه مانند آیتالله سیستانی قرار دارد و بعد از سرنگونی صدام فعالیت زیادی داشته است حتی اگر علناً و آشکارا بخواهد صدور انقلاب کند و نتواند باز هم این اتفاق میافتد و تأثیر خودش را میگذارد.
یکی از اعمال مهمی که کشورهای منطقه مثل امارات، قطر و بهخصوص عربستان سعودی در طول این دوران در عراق انجام دادهاند و تأثیرات منفی داشته است، تلاش برای عدم استحکام و ناپایداری دولت عراق بوده است تا عراق حکومت قدرتمندی نشود و جهان عرب همه چیز را در عراق از بین رفته ببیند و بگوید عراق زمان صدام دارای آسایش و رفاه نسبی بوده است، اما الان نیست و مشکل دارند، اما خوشبختانه بیداری مردم عراق و مردم منطقه مانع از موفقیت کامل آنها شد. شیعیان بحرین و عربستان در رفاه نسبی هستند، ولی با این که مردمشان در این چند سال برای زیارت ائمه به عراق رفتند و شرایط نامناسب رفاهی عراق را دیدند باز در عین حال خواهان حق خودشان هستند و همین تأثیرگذاری است که در سایر جوامع عرب به وجود آمده است و خواهد آمد.
رابطه حکومت عراق با کشورهای بیداری اسلامی چگونه است؟
متأسفانه عراق دچار مسائل داخلی و سیاسی درونی است و نتوانسته و بهتر است بگوییم نگذاشتند در این جهت نقشش را ایفا کند. البته لازم میدانم نقش مجلس اعلا و بهخصوص شخص سید عمار حکیم را مطرح کنم. در این دوران اخیر با اتفاقاتی که در عراق به وجود آمد فرجهای برای مجلس اعلا ایجاد شد که شخص سید عمار حکیم در کنار مسائل سیاسی در مسائل فرهنگی هم به شکل گستردهای در سطح عراق و خارج از عراق فعالیت داشته باشد. ایشان هر هفته چهارشنبهها مجلس فرهنگی بزرگ و باشکوهی دارند. ملاقاتهایی که با احزاب و جمعیتهای مردمی کشورهای مسلمان انجام میدهند در جهان عرب مؤثر است. میتوانم بگویم بهترین قدم را در دوران اخیر مجلس اعلا و شخص سید عمار حکیم برداشتهاند.
شیعیان عراق در این چند سال اخیر توانستهاند در دیپلماسی رسانهای و تبلیغات رسانهای جایگاه مناسبی در میان مخاطبان عربزبان ایجاد کنند، بهطور ویژه نقش شبکه الفرات را چگونه میبینید؟
من عقیده دارم تنها شبکه عربی غیرایرانی که تأثیر بسیار خوبی داشته شبکه عراقی الفرات است و سیاستش هم بر اساس دیدگاه مجلس اعلای عراق است که دیدگاه مجلس اعلا بر اساس نظام رهبری، حوزوی و علمای شیعه عراق است و به نظر من بسیار جای فعالیت و پیشرفت دارد و با توجه به شرایط عراق شبکه موفقی بوده است.
به نظر شما آیا الفرات توانسته است وظیفهای را که به عهده داشته است، ایفا کند؟
صد در صد، عرض کردم شرایطی را که در عراق به وجود آوردند مانع از تأثیرگذاری کامل بیداری اسلامی عراق بر سایر کشورها شده است، اما جلوی الفرات را نتوانستند بگیرند و نه فقط من بلکه سایر صاحبنظرانی که الفرات را دنبال میکنند موافق هستند که پخش تصاویر پیادهروی اربعین و مراسم عاشورا تأثیر زیادی بر جهان اسلام گذاشته است. در دوازده بهمن وقتی که امام(ره) دیدند شرایط بحرانی است به مردم گفتند به خیابانها بریزند، نظام شاهنشاهی هم نتوانست کاری بکند و نظام سرنگون شد. در عراق هم همین طور است و پیاده روی میلیونی به مردم مصر، بحرین و تونس قدرت مردم را نشان داد و به بهانه این که یک نفر خودش را سوزاند به خیابانها ریختند و در مدت کوتاهی دستاورد داشتند. البته این نکته بسیار مهم است که آن مقداری که در منطقه بیداری اسلامی وجود دارد سران کفر، سردمداران مخالف، صهیونیستها، امریکاییها، اروپاییها و انگلیسیها ساکت ننشستند و سعی میکنند مانند یمن و بحرین سرکوب کنند. البته معتقدیم آنها خیال میکنند بیداری را خواباندند، نمیتوانند بیداری را بخوابانند. باید این توجه به سردمداران بیداری اسلامی داده شود که فکر نکنید شما امثال حسنی مبارک را پایین کشیدید، پس بیداری اسلامی تمام شد نه، این که چه دولتی میخواهد بیاید و چه حکومتی میخواهد بیاید مهم است.
به نظر شما الفرات چه تأثیری بر کشورهای مخالف اتحاد سنی و شیعه داشته است و آنها چه سنگاندازیهایی کردند؟
خوشبختانه آنها نتوانستند روی شبکه الفرات تأثیری بگذارند. از طریق نفوذ وهابیهای افراطی و تسنن افراطگرا در عراق شرایط سیاسی را در عراق به وجود آوردند که آرامش وجود نداشته باشد، اما زیبایی کار اینجاست که آنها نتوانستند بر شبکه الفرات تأثیر منفی بگذارند و شبکه الفرات کار خودش را کرده است.
البته به هر حال وقتی که ایران با قدرت علمی و هستهای که دارد و در راستای پیشبرد مقاصد و اهداف علمیاش این قدر موفق بوده است، مورد توجه واقع میشود و آنها میبینند ایران از 30 سال قبل تاکنون چه تغییراتی کرده است. مسلماً این شرایط در عراق وجود ندارد و عراق هنوز استقرار کامل پیدا نکرده، ولی مطمئناً در تأثیرگذاری الفرات بر جهان اسلام مؤثر بوده است.
در آخر چنانچه مطلبی دارید بفرمایید.
مجدداً عرض میکنم شرایطی به وجود آمده است که میبینید بعد از 1400 سال اسلام قدرت گرفته است، البته حکومت عثمانیها، عباسیها و امویها در زمان خودشان قدرت بودند، اما آنچه که ما به دنبال آن هستیم، برافراشته شدن پرچم اسلام نه فقط در منطقه بلکه در جهان است و این مستلزم فعالیت بیش از آن چیزی است که در حال حاضر انجام میدهیم. دستکم در این 200 سال تمام سیاستهای سران حکومتی ما از سوی نظام قدرتمند استعماری تعیین شده است. برخلاف شعارهایی که در طول سالهای گذشته میدادند ما الان با یک استقلال فکری و عملی قدم برمیداریم. بنابراین جای کار زیادی داریم، ولی با این که خیلی کار کردهایم، این جمله را میگویم که کردههایمان در برابر ناکردههایمان بسیار ناچیز است.