نه ثروتمند بودم و نه هيچ چيز ديگر. همه سهم من از زندگي كار كردن در زيرزمين اداره بايگاني بود، لاي پروندهها. من ساده بودم. من همه چيز رو باور ميكردم. من با هيچ مخالفت نميكردم. سرم به كار خودم بود و شريف بودم. من نميخواستم به بانك برم، من نميتونستم طبيب باشم، من نميتونستم سرهنگ باشم، من نميخواستم شعر بگم. من مقاومت كردم تا حد توانم، اما توانم كم بود، بنده ضعيف بودم. »
اينها آخرين دفاعيات مسعود شصتچي، شخصيت نقش اول مجموعه «مرد هزار چهره» در دادگاه است. همان مسعود شصتچي كه عينك ته استكاني به چشم داشت و تمام مصيبتها و بدبختيهايش حاصل جوگير شدنش بود. او نه ميخواست پزشك شود، نه دوست داشت سرهنگ اداره پليس باشد و نه علاقهاي به استاد شدن در شعر و شاعري داشت. او يك شخصيت ساده داشت كه كارش را در اداره بايگاني انجام ميداد و قرار بود به زودي با دختر مورد علاقهاش ازدواج كند. اما اراده و اعتماد به نفس كافي را نداشت و خيلي زود تحت تأثير شرايط جديدش قرار ميگرفت و جوگير ميشد و شخصيت جديدي پيدا ميكرد.
در دنياي حقيقي هم مصداقهاي زيادي مانند مسعود شصتچي وجود دارد. براي هر كدام از ما زياد اتفاق افتاده كه كاملاً شخصيتمان عوض شود و در حد مسعود شصتچي جوگير شويم. به عنوان مثال با دوستانتان براي تشويق تيم محبوبتان به ورزشگاه رفتهايد و مانند يك طرفدار باشخصيت و بافرهنگ در حال تشويق تيمتان هستيد. دقيقه ۶۰ بازي است و مسابقه به دلخواه هواداران پيش نميرود. نفر اول بلند ميشود و عليه تيم شعار ميدهد و پشت او هم عدهاي ديگر هر ناسزايي را كه از كودكي ياد گرفتهاند نثار تيم محبوبشان ميكنند. شما هم كه قرار بوده مثل يك طرفدار متعصب روي صندليتان بنشينيد و فقط تيمتان را تشويق كنيد مانند آن عده ديگر حسابي جوگير ميشويد و از خجالت مربيان و بازيكنان مورد علاقهتان در ميآييد.
جوگيريهاي مرگبار
از اين نمونههاي جوگيري تا دلتان بخواهد فراوان است. يكي از اين نمونهها كه ميتوان از آن به عنوان بدترين مدلهاي جوگيري نام برد و ممكن است به از دست دادن جان طرف مقابل تمام شود جوگيري جوانان با وسيله نقليه است. حتماً زياد با چنين صحنههايي مواجه شدهايد كه فرد راننده، دوستانش را سوار ماشين ميكند و در حال رفتن است كه ناگهان جوگير ميشود و در خيابان اقدام به لايي كشيدن و ويراژ دادن ميكند كه اگر خوش شانس باشد، بايد دعا كند كه با جدولهاي كنار خيابان و ماشينهاي جلويي و كناري يكي نشود. يا خودش به تنهايي در حال رانندگي است كه راننده ديگري به او جو ميدهد و با هم به مسابقه و رالي بازي در خيابان ميپردازند.
يك مدل جوگيري ديگر كه از مورد قبلي خيلي بدتر است جواناني هستند كه با ديدن چند نفر پشت موتور جوگير ميشوند و شروع به تك چرخ زدن و ژانگولر بازي ميكنند. يك نمونهاش را كه خودم به تازگي مشاهده كردم اين بود كه جوان موتورسوار چنان جوزده شده بود كه دستانش را رها كرده بود و با پاهايش فرمان موتور را گرفته بود. حالا خودتان حساب كنيد در اين حالات ممكن است چه اتفاقي براي طرف بيفتد.
يا باز هم بدتر از موارد قبلي كساني كه بر اثر جو گرفتگي و به خاطر خودنمايي در جمعي كه حضور دارند اقدام به دعوا و درگيري ميكنند تا باقي عمرشان را به خاطر يك جوگيري ساده پشت ميلههاي زندان بگذرانند.
جوگيريهاي معروف
جديدترين جوگيري كه خيلي رسانهاي شد و سروصدا كرد به افتتاحيه المپيك لندن مربوط ميشود. در روز افتتاحيه هنگامي كه نوبت به رژه المپيك كشور هند رسيد دختري كه لباسش با همه اعضاي تيم فرق داشت در اول صف حركت ميكرد و براي جمعيت دست تكان ميداد. بعد از چند روز كه هنديها نسبت به اين قضيه اعتراض كردند مشخص شد اين خانم يكي از دستاندركاران مراسم افتتاحيه بوده كه از شدت هيجان، جوگير ميشود و وارد اردوي المپيك كشورش شده است.
اگر دنبال جوگيريهاي معروفتر ميگرديد شايد هيچ جوگيري به پاي كار بازيكن سابق پرسپوليس نرسد. زماني كه هواپيماي تهران - شيراز در بالاي آسمان در حركت بود، شيث رضايي وارد كابين خلبان ميشود و از پشت ميكروفون به مسافران ميگويد «هواپيما در حال سقوط است». حالا تصور كنيد مسافران از شنيدن اين جمله چه حالي بهشان دست داده است.
شايد بهترين و بيشترين جوگيرياي كه در يك مسابقه فوتبال اتفاق افتاده به دربي سال ۷۹ بين دو تيم پرسپوليس و استقلال مربوط شود. زنجيره اولين جوگيري با گل بازيكن سابق پرسپوليس به تيم سابقش آغاز شد. بازيكن وقتي توپ را گل ميكند چنان جو زده و از خود بيخود ميشود كه غش ميكند و از حال ميرود. زنجيره بعدي با حركت مربي پرسپوليس شكل ميگيرد كه با آن سن و سال از شدت خوشحالي به ثمر رسيدن گل شروع به پشتك زدن و انجام حركات آكروباتيك ميكند و اين زنجيره زماني كامل شد كه بازيكنان دو تيم چنان جوگير شدند كه با مشت و لگد حسابي از خجالت هم در آمدند.
يكي ديگر از جوگيريهايي كه مدتي در خبرها بود و دهان به دهان شنيده ميشد مربوط به جوگيري سريال جومونگ بود. زماني كه سريال پخش ميشد جواني ياسوجي دل در گرو بازيگر نقش زن اين فيلم ميدهد و از پدرش ميخواهد تا گوسفندانش را بفروشد تا هزينه سفر او به كرهجنوبي فراهم شود و وقتي پدر با اين تصميم پسرش مخالفت ميكند، پسر را جو ميگيرد و با خوردن قرص اقدام به خودكشي ميكند كه با تلاش مأموران نجات پيدا ميكند.
تازگيها هم يك پديده رايج به نام جوزدگي اينترنتي متولد شده است. اين جوزدگي كه بيشتر در شبكههاي اجتماعي اتفاق ميافتد به اين صورت است كه فقط كافي است اتفاقي در يك گوشه دنيا بيفتد و رسانهاي شود. دقيقاً از زماني كه حادثه رخ ميدهد، كل صفحات مجازي مربوط به آن حادثه و خبر ميشود و همه درباره آن موضوع اظهارنظر ميكنند. همه عكسهاي پروفايلشان را تغيير ميدهند و فضاي مجازي يكدست رنگ آن اتفاق را به خود ميگيرد. مثلاً در يك زمان كاربران در جو مرگ استيو جابز هستند و عكسهاي پروفايلشان را براي او تغيير ميدهند و جملهها و داستان زندگياش را نقل ميكنند و همه جا حرف اوست. يا يك زمان ديگر همه چنان از بردن اسكار فرهادي جو زده و مشعوف ميشوند كه تمام نوشتههايشان ديالوگهاي فيلم ميشود و تك تك عكسهاي فيلم و بازيگران را به اشتراك ميگذارند.
بيجنبه بازي تاريخي
همه ما هم چه بخواهيم، چه نخواهيم، چه دوست داشته باشم، چه دوست نداشته باشيم و چه خوشمان بيايد يا نيايد جوگير ميشويم. حالا اين جوگير شدنها بستگي به شخصيت افراد دوزش تغيير ميكند. شايد يكي از دلايلي كه اسم اين واژه را «جوگيري» گذاشتهاند اين باشد كه مانند جو و هوا همه جا همراهمان است و هر لحظه امكان دارد جو يكي از ما را بگيرد. جو زماني ما را ميگيريد كه غالباً از وجود آن بيخبريم و خودمان متوجه آن نيستيم.
اين جوگيري از قديمالايام وجود داشته است. منتها چون هنوز واژهاي به نام «جوگيري» به دهان مردم كوچه و بازار نيفتاده بود، به افراد جوگير بيجنبه ميگفتند. افرادي كه به خاطر كم بودن جنبهشان در حال بيجنبه بازي
در آوردن بودند و كارهاي ضايع ميكردند.
شايد بسياري از جنگ و درگيري و خونريزيهايي كه در طول تاريخ اتفاق افتاده به خاطر جوگير شدن فلان پادشاه و حاكم بوده باشد. به عنوان نمونه در تاريخ معاصر خودمان جو ناصرالدينشاه را ميگيرد تا كمر به قتل اميركبير بندد. اطرافيان ناصرالدين شاه از جمله مادرش و ميرزا آقا خان نوري چنان جوي به ناصرالدين شاه ميدهند كه او را در آخر راضي به قتل صدراعظم ميكنند. خلاصه بعد از اينكه كار اميركبير را در حمام فين كاشان يكسره ميكنند و خبر قتل اميركبير، به ناصرالدين شاه ميرسد او از اين جوگيري و فرمان قتل دادن پشيمان ميشود و ميخواهد حكم قتل برگردد كه ديگر دير شده بوده و رگهاي امير را در حمام فين زده بودند.
جوگيري گروهي
همه ما وقتي در تنهايي خودمان هستيم يك رفتار و واكنش را داريم و زماني هم كه در گروه قرار ميگيريم يك رفتار جمعي كه گاهي ممكن است بر خلاف خصوصيات رفتاريمان باشد انجام ميدهيم. به خاطر همين انتخاب گروه در جوگير شدن خيلي مؤثر است. فرض كنيد شما عضو گروهي شده ايد كه اعضاي آن خلاف و معتاد هستند و شما هم براي اينكه از قافله عقب نمانيد همرنگ آنها ميشويد و دست به كارهاي خلاف ميزنيد كه آخر و عاقبتتان هم در اين صورت روشن است چه خواهد شد.
اما اگر گروه شما يك گروه ورزشي يا درسخوان و پژوهشگر باشند آن وقت در صورت جوگيري شما به صورت كارهاي خوب و مفيد كشيده ميشويد. مثلاً جوگير ميگيردتان تا بنشينيد و حسابي مطالعه كنيد تا بار علمي و اطلاعات عموميتان بالا برود يا جو ورزشكار بودن ميگيريد و حسابي رو به ورزش و تمرين كردن ميآوريد. با اين حساب ميشود گفت جوگيري يك امر زشت و ناپسند نيست بلكه اگر در شرايط درست جوگير شويم خيلي سازنده و مفيد خواهد بود.
چه كار كنيم تا جو گير نشويم
۱- داشتن اعتماد به نفس بالا تا حدودي به شما كمك ميكند تا كمتر جو شويد و مراحل جوزدگي شما را به تأخير مياندازد.
۲- بيشتر در اجتماع و در بين مردم حضور داشته باشيد تا بتوانيد عضويت در گروهها و جمعهاي مختلف را تجربه كنيد.
۳- زياد به فكر جلب توجه و خودنمايي نباشيد. خودنمايي و جوزدگي با هم ارتباط مستقيمي دارند و بيشتر كساني كه عشق جلب توجه دارند، جوگير ميشوند.
۴- نسبت به موقعيتي كه داريد آگاهي و تحليل پيدا كنيد. يعني اگر در شُرف جوگير شدن هستيد حتماً به عواقب اين جوگيري فكر كنيد و بتوانيد براي لحظاتي به شرايط بعد از جوگيري بينديشيد.
۵- بايد قدرت «نه» گفتن داشته باشيد تا خيلي زود تحت تأثير شرايط جوي ديگران قرار نگيريد.
۶- خيلي از ورود در يك جمع و گروه شگفت زده نشويد و سعي نكنيد به خاطر رضايت ديگر اعضاي گروه هر كاري را انجام ميدهيد و همه جوره جو شما را بگيرد.
۷- جرأت اظهارنظر و صحبت كردن را در جمع داشته باشيد و سريع جذب حرفها و صحبتهاي ديگران نشويد.