در روزهای اخیر اعضای محور مقاومت (ایران، سوریه، حزبالله، حماس و گروههای مقاومت فلسطین) از جانب آمریکا و رژیم صهیونیستی یا تهدید شدهاند و یا اینکه مورد اتهام قرار گرفتهاند.
تهدید به اشغال نظامی غزه، تهدید ضمنی به حمله اتمی به ایران در راهبرد هستهای، تهدید ضمنی حمله به تأسیسات هستهای ایران براساس افشای نامه محرمانه رابرت گیتس به کاخ سفید و اظهارات مایکل مولن رئیس ستاد ارتش آمریکا و از سرگیری اتهامات گذشته علیه حزبالله در خصوص دست داشتن در ترور رفیق حریری و همچنین متهم کردن سوریه به تجهیز حزبالله به موشکهای دوربرد اسکاد و سپس تهدید سوریه به نابودی زیر ساختهایش از جمله شاخصهایی هستند که نشان میدهند تهدیدها و اتهام سازیهای اخیر براساس یک طرح و برنامه از پیش طراحی شده علیه همه اعضای محور مقاومت صورت گرفته است، به گونهای که ذهن و توجه هر یک از آنها به خود متمرکز شود امکان همپوشانی و حمایت طرف دیگر را نداشته باشد.
در واقع اتخاد چنین رویکردی از سوی مخالفان محور مقاومت پاتکی به همبستگی اعضای این محور است که در بسیاری از موارد محور مقابل را به انفعال و عقبنشینی وا داشته است که به طور نمونه میتوان به پاسخ قاطع سوریه به تهدیدهای قبلی رژیم صهیونیستی در اواخر سال گذشته هنگام برگزاری کنفرانس هرتزلیا اشاره کرد که حمایتهای سریع ایران و حزبالله از آن که با سفر سید حسن نصرالله و دکتر احمدینژاد به سوریه و برگزاری نشست سهجانبه در دمشق همراه بود، رژیم صهیونیستی را به عقبنشینی واداشت و از این لحاظ حملات تبلیغاتی پیشدستانه آمریکا و رژیم صهیونیستی به محور مقاومت ضمن اینکه پاتکی به موفقیتهای تبلیغاتی آن محسوب میشود نشان میدهد که محور مقاومت برای خنثی کردن آثار روانی ناشی از تهدیدها و اتهامسازیهای اخیر علیه خود به یک ابتکار تبلیغاتی جدید نیاز دارد.
اما یکی دیگر از سؤالهای مهمی که در خصوص تهدیدهای اخیر آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه اعضای محور مقاومت وجود دارد این است که آیا این تهدیدها جدی است یا جنبه بلوف دارد و به منظور دستیابی به اهداف سیاسی و تبلیغاتی خاص اعمال میشود.
دلایل و شاخصهایی که بلوف بودن این تهدیدها را تأیید میکند، به مراتب بیشتر است. زیرا با توجه به نقش تعیین کنندهای که اصل غافلگیری در موفقیت یک حمله نظامی دارد، معمولاً کشوری که قصد حمله برقآسا داشته باشد هیچ وقت آن را اعلام نمیکند تا طرف مقابل را غافلگیر سازد و حداکثر موفقیت را از این حمله حاصل کند.
برهمین اساس هم رژیم صهیونیستی حمله به تأسیسات هستهای رژیم وقت عراق یا تأسیسات در حال ساخت سوریه را بدون اعلام قبلی انجام داد. از این رو اگر مسؤولان این رژیم، سوریه را به نابودی تمامی زیرساختهای آن و بازگرداندن آن به عصر حجر تهدید میکنند بیشتر این ضربالمثل را در اذهان تداعی میسازد که «سنگ بزرگ، علامت نزدن است». در واقع پس از شکست رژیم صهیونیستی در جنگهای 33 روزه و 22 روزه دوره تهدید این رژیم به پایان رسیده است و به اعتقاد خیلی از کارشناسان شکست این رژیم در جنگ بعدی به اضمحلال ارتش صهیونیستی منتهی خواهد شد.