سـریال «دلـنوازان» درحالی به پایان رسید که طبق تبلیغات صورت گرفته پیش از آغاز پخش این مجموعه انتظار مخاطب از پخش این سریال بسیار بالا بود اما متأسفانه پس از اتمام این سریال آنچه برای اکثر مخاطبان این اثر باقی ماند خستگی مفرط از دنبال کردن طرحی سوخته، تکراری و نخ نما شده از یک داستان عاشقانه سطحی بود. سریالهای شبانه پاییزی چند سالی است که از رسانه ملی پخش میشود و با استقبال مردم و علاقهمندان نیز روبهرو شده است. برخی از این سریالها از جمله سریال «دلنوازان» توانستهاند تا حدی مخاطب را هر شب با خود همراه و تماشاگر را درگیر حوادث و رخدادهای به وجود آمده در طول داستان کنند. سرمایهگذاری تهیهکنندگان و دستاندرکاران سریالهای شبانه، تجربه موفقی را برای این قشر رقم زده تا هر سال شاهد رشد کمی این سریالها باشیم.سریال «دلنوازان» عنوان سریال شبانهای است که این شبها از شبکه سوم سیما در حال پخش است. عوامل این سریالهای شبانه با ترفند همهسالهشان و با به کارگیری بازیگران جوان و نامآشنا و همچنین استفاده از داستانهای اجتماعی – خانوادگی و موسیقی جذاب و جوانپسند، توانستهاند مخاطب سختپسند را هر شب در زمان معینی به تماشای تلویزیون دعوت کنند.موفقیت در گام اول و پیشبینی تا پایانداستان عاشقانه این سریال هم که خوراک جوانها و خانوادههاست که به پربیننده شدن این سریالها کمک کرده است.متأسفانه این نوع سریالهای ایرانی همیشه با یک نوع ضعف همراه هستند و آن هم ضعف این سریالها در قابل پیشبینی بودن اتفاقات این سریالهاست. شیوهای که در بیشتر سریالهای ایرانی دیده میشود. شاید یکی از علتهای جذب مخاطب به سمت سریالهای کرهای، از جمله سریال معروف و پرمخاطب «افسانه جومونگ» نیز همین امر باشد.استفاده از داستانهای قوی و آموزنده، حفظ تمدن در فرهنگ چند هزار ساله و به نمایش گذاشتن آن در سریالها و فیلمها از جمله ویژگیهای فیلمسازی کره به شمار میرود.در زمان پخش سریال «افسانه جومونگ» نقدهای بسیاری مبنی بر ایجاد تلنگری به سیاستگذاری در برنامههای سیما مطرح بود که این امر محقق نخواهد شد مگر اینکه برنامهسازان و فیلمسازان کشورمان توجه و دقت بیشتری برای شعور مخاطب قائل شوند. زیرا این روزها نویسندگان و کارگردانان تلویزیونی با یک راهحل ساده، سوژههای قدیمی و تکراری را با تعویض عوامل و بازیگران فیلم و سریالها، دستخوش تغییر قرار داده و روایت میکنند.در این وضعیت نه چندان مطلوب سریالهای تلویزیونی که در بیشتر آنها با ویژگیهایی همچون فیلمنامهنویسی ساده و روان و انتخاب بازیگران سفارش شده همراه هستند، اصلاً مهم نیست و فردی نیز حق اظهار نظر در این باره را نباید داشته باشد. در این شرایط مخاطبان ایرانی نیز که خیلی اهل تغییر ذائقه نیستند، مشتاقانه به تماشای تلویزیون مینشینند.جالب اینجاست که بیننده از اینکه داستان طبق همان روال قدیمی مطابق انتظار و خواست او پیش میرود، لذت برد و هیچ اعتراضی به سازندگان سریالهای تلویزیونی ندارد. «دلنوازان» هم از این ضعف سریالهای سیما مستثنی نیست.ارائه تیپ به جای شخصیت و افت کیفی اثرسریال «دلنوازان» سریالی است که از حد متوسط بالاتر است و چون در برخی از مواقع ذهن مخاطب را درگیر روایت داستان خود می کند پس با این دید میتوان آن را در جلب و جذب مخاطب موفق دانست. برخلاف نظر اکثر بینندگان و منتقدان این سریال که «منصور» با بازی محمد حاتمی را یک شخصیت تعریف میکنند معتقدم که این کاراکتر در یک تیپ خلاصه می شود. برگ برنده در نوشتن این فیلمنامه که این تیپ را برای اکثر مخاطبان اثر به عنوان شخصیت نشان میدهد در این نکته نهفته شده است که این نوع تیپها زیاد نیستند و به ندرت میتوان آنها را دید یا در زندگی با آنها برخورد داشت. بزرگترین آسیب سلیقه پروری مخاطب در سریالهای ایرانی متوجه این مسأله است که در سریال های ایرانی قهرمان یا باید خوب خوب باشد یا بد بد. ریختشناسی و شخصیتپروری خاکستری در بین آثار تصویری اصلًا دیده نمیشود و متأسفانه کارگردانان ما هم قصد ندارند برای خلاقیت و خرق عادت هم که شده دست به ساختارشکنی در شخصیتپردازی عناصر داستانی و نمایشی خود بزنند.خوشبختانه با وجود این ضعف جاری در بدنه سریالهای کشور در «دلنوازان» از اکثر شخصیتها به درستی و آگاهانه استفاده شده است و اینکه به عنوان مثال منصور را تیپ میخوانیم نه شخصیت هم نشانه نقطه منفی برای این شخصیت یا این سریال نیست چرا که اصولاً هر اثر دراماتیک در گام اول برای سرگرمی ساخته میشود و سپس قصد انتقال پیامی را هم دارد که این سریال در هر دوی این گامها توانست از حد متوسط قالب سریالهای ایرانی بالاتر باشد.در این سریال بازیگران نوظهوری بودند که بر خلاف برخی آثار که به معرفی چهرههای جدیدی میپردازند و بازی آنها اصلاً رضایتبخش نیست توانستند با مخاطب به خوبی ارتباط برقرار کنند. بازی آنها قابل پسند و البته نه به دور از ایراد و اشکال است اما با کسب تجربه میتوانند خود و هنرشان را در آینده بیشتر به جامعه هنری معرفی کنند.اما از نظر محتوایی سریال «دلنوازان» اثری خوب و سزاوار تشویق است چرا که جامعه ما نیازمند شنیدن و دیدن حقایقی است که کمتر در رسانههای عمومی ما مانند تلویزیون با وجود اطلاع از وقوع آنها به چشم مخاطب دیده شده است. خلاقیت کلید گمشده جذابیتاز سوی دیگر، با وجود بسیاری از مشکلات و معضلات آشکار جامعه، سازندگان آثار تلویزیونی از میان این همه معضل و مشکل که دامنگیر جوانان شده است هر بار یک طرح تکراری و سوخته را به تصویر میکشند و هربار نیز این معضل مربوط به مسأله ازدواج و مخالفتهای خانوادگیاست. متأسفانه تعریف و تفسیر عشق در این سریالها به شکل غیرواقعی به تصویر کشیده شده که این امر تأثیر منفی در شکلگیری روابط اجتماعی و خانوادگی جوانان خواهد داشت. با همه این تفاسیر، گرایش مناسب جامعه نسبت به مجموعههای تلویزیونی و پرمخاطب بودن آنها فرصت مناسبی را برای عوامل و دستاندرکاران سیما فراهم آورده تا برای بیان مشکلات فرهنگی و اجتماعی و نیز راهگشایی برای حل این مشکلات با زبان هنر و فیلمسازی بتواند روشی مؤثر در رسانه ملی باشد تا این رسانه فراگیر بتواند در بستر فرهنگسازی و ایجاد جریان فرهنگی در کشور گام بردارد. در پایان لازم میدانم به آسیبهای موجود در راه تولید و پخش آثار بلند شبانه اشاره کنم و آن اینکه برخی از آثار قابلیت ساخت در قسمت های محدودتر برای پخش هفتهای یک شب را دارند اما گویا ساخت آثار شبانه بیشتر دارد به یک مد تبدیل میشود که این میتواند به عنوان یک زنگ خطر برای آینده این سریالها و کیفیت آنها باشد.