یکی از محصلان استاد اعظم دو قطبیسازی اجتماعی در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری با بیانی ساده و البته کنارگذاشتن تعارفهای سیاسی میگوید: «دوگانهسازی مذاکره یا مقاومت بیمعناست، باید توان چانهزنی را بالا ببریم ودستاوردهای مقاومت را نقد کنیم».
مسئله جالبی است! رفرمیستهای غربگرا که سالها با پروژه «دوگانهسازی» انواع شرارتهای سیاسی و هزینههای بیجا را به حکومت تحمیل کردهاند، حالا میگویند بهتر است نظام دست از دو قطبیسازی بردارد. از نگاه این جریان سیاسی، مقاومت در سیاست خارجه و دستاوردهای آن در سپهر «نه جنگ، نه مذاکره» تنها یک تاکتیک دیپلماتیک است که میتوان روی آن معامله کرد. اتاق فکر دولت و اصلاحطلبان پازلها را یک به یک کنار هم قرار میدهند و با ژست ایستادن در میانه، به شیوهای مادرانه و گرفتن موضع حق به جانب و بیان جملات رمانتیک و دلسوزانه از جمله دست گذاشتن روی وضعیت معیشتی مردم فضایی ترسیم میکنند که گویی این نظام است که دست روی گلوی مردم گذاشته و با لج بازی مانع از بهتر شدن وضعیت معیشتی مردم میشود! رادیکالهای اصلاحطلب در بیان این دست جملات واهمه ندارند و البته دولتیها آن را در لفافه بحثهای سیاسیتر بیانش میکنند.
آنها مقاومت در سیاست خارجی را به «مذاکره هراسی» تشبیه کردهاند تا با یک تیر دو نشان بزنند؛ اول آنکه آخرین مأموریت دولت را به سر منزل مقصود برسانند و کشور را وادار به مذاکره کنند و دوم بتوانند از خروجی مذاکره با ترامپ افق انتخابات ریاست جمهوری آینده را طراحی کنند.
وضعیت اسفباری است! احتمالاً تحلیلگران منطقه انتظار داشتند که تجربه تلخ دستاوردهای برجام و قول و قرارهای پوچ اروپاییها نگاه ناصحیح رفرمیستهای غربگرا به وضعیت منطقهای را تغییر دهد و آنها عبرت یا حداقل تجربهای تاریخی و سیاسی به دست آورند، اما قطار جناح اصلاحطلب همچنان روی همان ریل قبلی حرکت میکند. خط امامیهای سابق مدام در گوش مردم میخوانند که حل مشکلات اقتصادی کشور در گرو رفع تنش باامریکاییها است.
آنها بدون رودربایستی در محافل گوناگون اظهار میکنند که باید صنعت موشکی، دستاوردهای هستهای و حتی سربازان و رزمندگان مقاومت را در طبقی گذاشته یکجا تقدیم گروه گانگسترهای ساکن در کاخ سفید کنیم تا از سر لطف مرحمتی کنند و پول سیاهی جلوی ما بیندازند! البته که برای آنها ریختن سیمان در قلب رآکتور و شکستن چرخ سانتریفیوژها و به تبع آن افزایش تحریمهای هدفمند فاز اول پذیرش تحقیر در برابر غرب است و تا زمانی که «مقاومت» را یکجا تقدیم غربیها کنند، این بازی تا انجام گام نهایی ادامه دارد.
بخشی از جناح اصلاحطلب صحنهآرایی خطرناکی را ترتیب دادهاند، زعمای آنها در مجمع روحانیون مبارز نامه نوشته و با ژست طلبکارانه، اما با ظاهر محترمانه، تقاضای چرخش در سیاست خارجه میدهند و طیف رادیکال آن بیپرواتر از بخش سنتی، برنامه اتاق فکر تروریستهای امریکایی را فریاد میزنند. البته گاه ابزار چنین بیانی، ظاهر دلفریبی هم دارد، روزنامه دولت اخیراً در گزارشی نوشته است که «با سیاستهای تعدیلی صلح جویانه میتوان تحریمها را برداشت!» اگر جعبه سیاه چنین پیامهایی باز و کدها خوانده شود، میبینیم که در لابه لای کلماتی مانند تنش زدایی، رفتارهای مسالمتآمیز و صلح، تقلای سختی برای کشاندن کشور به میز قمار تسلیم آغاز شده است. بدون تعارفهای سیاسی اگر تلاش آنها را خیانت آشکار به ملت ایران ندانیم آن را باید دیوانگی محض بخوانیم. چراکه از دست دادن عقل سیاسی و درک منافع ملی در اصلاحطلبان نشانه سندرم «برجام زدگی» است وآگاهان منطقه خوب میدانند که مذاکره با دشمنی که خباثت و شرارت آن پیش چشم ناظران عیان است، خروجی جز وادادگی و به دست آوردن «هیچ» ندارد.
در چند ماه گذشته و به ویژه پس از ترور ناجوانمردانه شهید سلیمانی، اتاق فکر اصلاحطلبان و شبکههای رسانهای وابسته وهزاران اکانت هدایت شده داخلی و خارجی به شدت مشغول کارهستند! محتوای تولید و کلیدی آنها مذاکره به شرط تسلیم است، و جالب آنکه درپس تلاش بخش فارسی ستاد جنگ روانی دشمن برای تسلیم، هیچ بهشتی نیز ترسیم نشده است. به عنوان نمونه درآخرین توصیه مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری عملاً راهبرد علمی وجود ندارد، تنها نثر مسجعی را میبینیم برای تابوشکنی! شاید زمان آن فرارسیده تا از محققان آن مرکز بخواهیم با منابعی که از بیت المال خرج میکنند حداقل یک نمونه موفق جهانی از تلاش برای مذاکره روی مولفههای بازدارنده دفاعی را بیان کنند! یا حداقل سری به دفتر وزیر خارجه بزنند و گلایههای او از بد عهدی اروپاییها را بشنوند، که دائم میگوید: «اروپاییها در جلسات خصوصی حرفی میزنند و فردای آن به گونهای دیگر عمل میکنند».
لازم است بار دیگر این جمله مشاور دولت را تفسیر کنیم «مقاومت و مذاکره دو قطبی نیست» البته که این گونه است به شرطی که راهبردهای دیپلماسی آبرومند را بشناسیم و به یک جمله طلایی برسیم: قدرت بازدارندگی نظامی و دیپلماسی، همزاد یکدیگر هستند و نه آلترناتیو یکی علیه دیگری، هیچ مذاکرهای بدون قدرت نظامی مؤثر نتیجه بخش نیست و صلح مسلح پرنسیپ دیپلماسی مقاومت و نماد استقلال ایران است نه محل معامله آن.
ریز عملکرد برنامه موشکی امارات و سعودیها درسهای خوبی برای حلقه «مقاومت هراسان» در دولت دارد. البته برای آنهایی که فقط روابط گرم شیوخ عرب و غربیها جلوی دوربین را نمیبینند. باید به این نکته توجه داشت که بازی آخر با غرب همیشه هم تحقیرآمیز نیست، گاهی میتواند یک ارتباط درخشان و عزتمند هم باشد.