اكنون چهار دهه از عمر انقلاب اسلامي ميگذرد و ميتوان گفت بيشتر جمعيت كنوني كشور متولدان دوره پس از انقلاب هستند و خاطره عيني چنداني از دوره پس از انقلاب ندارند. از سويي ضعفهاي نظام آموزشي و كاستيهاي توليد رسانهاي موجب كم اطلاعي بسياري از جوانان كشور از تاريخ اين مرزوبوم شده است. در چنين شرايطي توليد انبوهي از شبهات از سوي رسانههاي ضدانقلاب و برخي پادوهاي داخلي آنها موجب تشكيك در نسل سوم و چهارم نسبت به برخي مسائل تاريخي شده و حتي گاه منجر به قلب حقايق ميشود. از جمله محورهايي كه گاه به محور شبهه افكني رسانههاي ضدانقلاب تبديل ميشود، موضوع عدالت و مقايسه آن در دوره قبل و پس از انقلاب است. درحالي كه فساد و بي عدالتي نظام ستمشاهي حتي مورد اذعان خود كارگزاران آن رژيم بوده، برخي به دنبال القاي مطالب خلاف واقع و به اشتباه انداختن جوانان دراين موضوع هستند. با توجه به مجال محدود، تنها ميتوان به چند نكته مهم در خصوص مقايسه وضعيت پيش و پس از انقلاب اسلامي در سرفصل عدالت پرداخت:
1- از جمله بارزترين جلوههاي ضدعدالت در كارنامه رژيم پهلوي، فقدان توسعه متوازن دركشور بود. حتي اگر ادعاهاي برخي بزك كنندگان چهره پهلوي را در خصوص توسعه دوره پهلوي و برخي دستاوردهاي آن بپذيريم، يك نكته را آنها هم نميتوانند انكار كنند كه اين توسعه تنها در برخي نقاط كشور از جمله چندشهر و به خصوص تهران رخ داده است. نمادهايي همچون فلان ورزشگاه يا فلان برج و يا هتل تنها در دسترس بخش محدودي از مردم كشور (آن هم از طبقات خاص) بود، بنابراين افتخار به چنين ساخت و سازهايي در حالي كه بيشتر جمعيت كشور در فقدان امكانات اوليه همچون آب و برق به سر ميبردند، چندان عاقلانه نيست.
2- از شاخصهايي كه در مقايسه اين دو دوره لازم به بررسي است، فاصله طبقاتي چه در حوزه ثروت و چه در حوزه دسترسي به امكانات است. در موضوع نابرابري درآمدي، شاخص «ضريب جيني» براي ارزيابي علمي محسوب ميشود. در حالي كه درسالهاي قبل از انقلاب اسلامي شاخص ضريب جيني به عدد 0/53 هم ميرسد كه نشان از اوج گيري فاصله ميان طبقه غني و فقير است در سالهاي پس از انقلاب اين عدد كاهش قابل ملاحظهاي يافته، به گونهاي كه حتي در دورههايي كه تكنوكراتها از آرمانهاي انقلاب فاصله گرفتند نيز عدد ضريب جيني به مراتب كمتر است.
3- بررسي جامعه شناختي دوره پهلوي نشان ميدهد، جامعه ايراني در آن دوره شديداً از شكاف فقر و غنا رنج ميبرده، به گونهاي كه به جز اندكي از جمعيت كشور كه از طبقه مرفه نزديك به دربار و يا سرمايه سالاران دهه 40 و 50 به شمار ميآمدند و قشر محدودي از طبقه متوسط جديد ساكن در كلانشهرها، بيشتر جمعيت كشور را روستانشينان، حاشيه نشينان و اقشار مستضعف و محروم تشكيل ميدادند. اين در حالي است كه بنابر آمارهاي مستقل جمعيت طبقه متوسط در دوره پس از انقلاب اسلامي رشد چشمگيري داشته و از سويي محروميت زدايي و فقرزدايي گستردهاي كه در طي چهار دهه گذشته انجام پذيرفته، در كاهش حجم طبقه محروم و مستضعف موثر بوده است. اين بدان معنا نيست كه اكنون فقر و محروميت به طور كلي از جامعه رخت بربسته، بلكه روند كاهشي قابل توجهي داشته است.
4- برخي اين شبهه را مطرح ميكنند كه دستاوردهاي انقلاب اسلامي از جمله پيشرفت مبتني بر عدالت، نه دستاورد نظام سياسي، بلكه دستاورد زمان است؛ به اين معنا كه اينها نتيجه طبيعي گذشت 40 سال است و اگر رژيم پهلوي بر سر كار ميماند همين روند را طي ميكرد. در حالي كه چنين نيست و اتفاقاً رژيم پهلوي تا آخرين روزي كه بر سر كار بود روندي مغاير اين مسير را طي كرد. شاه تنها در مقطعي به سفارش امريكاييها اقدامات اصلاحي، آن هم تنها در برخي از مناطق كشور در دستور كار قرار داد و در مقابل، حجم عظيم درآمدهاي سرشار نفتي را به مصارف دربار و ريخت و پاشهاي رژيم مصروف ساخت. اصولاً در قاموس توسعه پهلوي، مستضعفين جايگاهي نداشتند كه قرار باشد روزي به آنها رسيدگي شود.
5- شبهه ديگري كه در حوزه عدالت مطرح است، مسئله فساد اداري و اقتصادي در دوره قبل و پس از انقلاب اسلامي است. عددهاي نجومي كه در اين چند سال در رسانهها از فسادهاي مالي چندهزار ميلياردي گفته ميشود، در كنار تبليغات اغواكننده رسانههاي ضدانقلاب و تطهيرگر پهلوي گاه چنين القا ميكند كه پيش از انقلاب حاكميت كاملاً پاكدستي بر سر كار بوده و اكنون شاهد فساد هستيم. اگر جوانان ما ميدانستند كه رضاخان (كه قبل از رسيدن به حكومت در حد نگهبان سفارتخانه غربيهاي در تهران بود) هنگامي كه سلطنت را واگذار كرد 10درصد كل اراضي (كه از مرغوب ترين اراضي كشور بود) و حدود 7 هزار روستا را تمام به تصرف خود درآورده و به نام خود ثبت كرده بود. چنين فساد گستردهاي تنها بخش كوچكي از پرونده قطور فساد مالي و اقتصادي خاندان پهلوي و وابستگان رژيم شاه است كه متأسفانه در رسانهها كمتر بازگو شده است. البته وجود فسادهاي نجومي در دوره كنوني زيبنده نظام اسلامي نيست و كسي مدافع وجود فساد نيست، اما فراموش نكنيم كه چنين فسادهايي در همين زمان و توسط نهادهاي نظارتي نظام كشف و اطلاع رساني ميشود. درحالي كه رژيم شاه هيچگاه از فساد خود نگفت و تنها زماني كه ديگر انقلاب رژيم را در معرض فروپاشي كشانده بود چند نفر از كارگزاران بخت برگشته را به زندان افكندند تا ژست مبارزه با فساد بگيرند. براي نظام اسلامي اين افتخار است كه افرادي در سطح معاون اول رئيس جمهور محاكمه و مجازات شدهاند و اگر امروز همه از وجود تعدادي پرونده فساد با ارقام بالا مطلع هستند، از طريق سازوكارهاي داخل نظام و مراجع قانوني مطلع شده اند، حال آنكه رژيم پهلوي اصولا مبتلابه فساد سيستماتيكي بود كه همه اركان رژيم را گرفتار كرده بود. اكنون اگر كاستيهايي هم وجود داشته باشد، افتخار انقلاب و نظام آن است كه در رأس آن رهبري است كه پاكدستي، ساده زيستي و دوري از اشرافيت، مردمي بودن و شجاعت انقلابي وي زبانزد همه و مورد اعتراف حتي دشمنان است. اين فرصت و ظرفيت عظيم چيزي نيست كه بتوان آن را ناديده گرفت و البته بي انصافي است كه بدون مطالعه تاريخ و صرفا با مشاهده چند مستند بي پايه ساخته رسانههاي ضدانقلاب به قضاوت چند دهه از تاريخ پر فراز و نشيب اين سرزمين نشست.