پسري كه در يك بزم شبانه، خاطره همدستي در ربودن دختري جوان و سگپاكوتاهش را براي دوستانش تعريف ميكرد، بازداشت شد و ماجرا را براي پليس شرح داد. به گزارش خبرنگار ما، چندي قبل دختر جواني به اداره پليس رفت و از دو پسر جوان به اتهام آدمربايي و سرقت اموالش شكايت كرد.
شاكي در توضيح ماجرا گفت: ساعتي قبل همراه سگ پاكوتاهم در حوالي ميدان آزادي منتظر تاكسي بودم تا به خانه يكي از دوستانم بروم كه خودروي پرايدي كنارم توقف كرد. وقتي مقصد را گفتم راننده كه پسر جواني بود مرا سوار كرد. علاوه بر من در صندلي عقب پسر جوان ديگري هم به عنوان مسافر نشسته بود به همين دليل من در صندلي جلو نشستم. راننده وقتي به راه افتادم تلفني با دوستم در حال حرف زدن بودم كه ناگهان متوجه شدم راننده مسيرش را به خارج از تهران تغيير داد. وقتي به او اعتراض كردم راننده مرا تهديد كرد، اما سرنشين ديگر هيچ عكسالعملي نشان نداد. آنها مرا به زور به اطراف قلعه حسنخان بردند و قصد داشتند مرا مورد آزار و اذيت قرار دهند كه متوجه خودروي ديگري شدند كه به ما نزديك ميشد. به همين دليل مرا رها كردند و اموال و سگم را سرقت كردند و از محل گريختند.
با طرح اين شكايت پرونده به دستور بازپرس دادسراي امور جنايي تهران براي شناسايي آدمربايان جوان در اختيار تيمي از كارآگاهان پليسآگاهي قرار گرفت.
مأموران براي شناسايي متهمان تحقيقات گستردهاي را آغاز كردند، اما هيچ سرنخي از آدمربايان نيافتند تا اينكه چند روز قبل پسر جواني به اداره پليس رفت و ادعا كرد دوستش به نام بهروز، دختر جواني را ربوده و سگ گرانقيمت او را سرقت كرده است. وي گفت: بهروز در بزم دوستانهاي راز آدمربايي و سرقت سگ گرانقيمت را بر ملا كرد. پس از اين مأموران بهروز را بازداشت كردند. متهم در بازجوييها گفت: روز حادثه سوار خودروي پرايدي شدم كه راننده آن پسر جواني بود. وقتي با هم شروع به حرف زدن كرديم، فهميديم بچه يك محل هستيم به همين دليل با هم دوست شديم تا اينكه ساعتي بعد دختر جواني را به عنوان مسافر سوار خودرواش كرد. پس از طي مسافتي او ناگهان تغيير مسير داد و گفت قصد دارد پس از آزار و اذيت اموالش را سرقت كند.
به او گفتم كه شاكي را رها كند، اما فايدهاي نداشت تا اينكه به اطراف قلعه حسنخان رفتيم. راننده قصد داشت دختر جوان را مورد تجاوز قرار دهد، اما وقتي متوجه خودروي ديگري شد اموال او را سرقت كرد و به سرعت از محل گريختيم. وي در ادامه گفت: راننده اموال دختر جوان را براي خودش برداشت و فقط سگ را به عنوان امانت به من داد و قرار شد مدتي بعد تحويلش بدهم. چند روز قبل همراه سگ شاكي در بزم دوستانهاي شركت كردم. هر يك از دوستانم خاطرهاي تعريف كردند و من هم خاطره آدمربايي دختر جوان و سگش را تعريف كردم و اينگونه راز اين آدمربايي بر ملا شد. مأموران پس از اعتراف پسر جوان، راننده شيطان صفت را شناسايي و بازداشت كردند. متهم در بازجوييها به جرم خود اعتراف كرد. تحقيقات از متهمان ادامه دارد.