از ويژگيهاي بيبديل انقلاب اسلامي، تكيه آن بر نيروي عظيم و دائماً در حال جوشش مردمي است، بهگونهاي كه سرمايه اجتماعي، چه در مقطع حدوث و چه در مرحله بقا، در نظام و انقلاب اسلامي بروز و ظهور داشته است. در اين ميان نميتوان تدبير داهيانه امام راحل عظيمالشأن را در شكلگيري عنصر «بسيج» بهعنوان جلوه نقشآفريني مردم در حفظ و تعالي انقلاب اسلامي ناديده گرفت.
هرچند در دهه اول عمر انقلاب اسلامي، ضرورتهاي زمانه سبب شده بود اين عنصر بيهمتا در حوزه دفاع مقدس منحصر شود، اما گذر زمان چندبعدي و جامع بودن اين جريان انساني را ثابت نمود. در آخرين هفته بسيج در عمر پربركت حضرت امام و پس از پايان جنگ تحميلي بود كه برخي خامانديشانه از پايان مأموريت بسيج و لزوم انحلال آن سخن به ميان ميآوردند. بااينحال حضرت روحالله در پيامي كه به مناسبت هفته بسيج سال 1367 صادر كردند با تأكيد بر اينكه كار و مأموريت بسيج به پايان نرسيده است و بسيج بايد مثل گذشته و با قدرت و اطمينان خاطر به كار خود ادامه دهد، فرمودند: «بايد بسيجيان جهان اسلام در فكر ايجاد حكومت بزرگ اسلامي باشند و اين شدني است، چراكه بسيج تنها منحصر به ايران اسلامي نيست، بايد هستههاي مقاومت را در تمامي جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ايستاد. شما در جنگ تحميلي نشان داديد كه با مديريت صحيح و خوب ميتوان اسلام را فاتح جهان نمود. شما بايد بدانيد كه كارتان به پايان نرسيده است، انقلاب اسلامي در جهان نيازمند فداكاريهاي شماست. »
بدينترتيب روشن شد كه در دومين دهه از عمر انقلاب اسلامي، بسيج وارد حيطه جديدي از مأموريت شده است كه آن هم جهان اسلام يا بهعبارتي عمق راهبردي جمهوري اسلامي ايران است. به بيان زيباي رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت امام خامنهاي، «ملتهاي مسلمان عمق استراتژيك نظام جمهوري اسلامياند.» تأكيد امام راحل عظيمالشأن روي شكلگيري هستههاي مقاومت در تمامي جهان ازآنرو بود كه شكلگيري بسيج تجربه گرانقيمت و كارآمدي را در اختيار نظام جمهوري اسلامي ايران قرار داد كه اين تجربه ميتوانست در بيرون مرزهاي جغرافيايي ايران اسلامي نيز پيشبرنده گفتمان اسلام ناب محمدي (ص) و انقلاب اسلامي باشد.
بستر موفقي كه اين تجربه در افق برونمرزي و جهاني روي آن مستقر شد، رابطه قلبي و ايماني ميان ملت مسلمان ايران و ملل مسلمان و مستضعف جهان بود. در سطح جهان اسلام و جهان مستضعفين، بسيج با مفهومي خاص عجين و همراستا ميشود كه عبارت است از عمق راهبردي (Strategic depth). بر اساس الگوي راهبردي و تجربه سه دهه گذشته ميتوان گفت امتداد انقلاب اسلامي در بيرون مرزهاي سرزميني ايران، ظرفيت بينظيري را رقم ميزند كه پيشبرنده آرمانها و اهداف اسلام ناب محمدي (ص) است.
نيمنگاهي به تحولات منطقه غرب آسيا در چند دهه گذشته، ابعاد گوناگون كارآمدي اين عمق راهبردي انقلاب اسلامي را آشكار ميسازد. درست همان زمان كه جريان ارتجاع وابسته به نظام سلطه به دنبال آشتي با غده سرطاني صهيونيسم در منطقه بود، گروههاي كوچك مقاومت اسلامي با الهامگيري از گفتمان انقلاب اسلامي، مسير پايداري و مبارزه اسلامي را برگزيدند و چنان به بالندگي رسيدند كه در جنگهاي متعدد، افسانه شكستناپذيري رژيم اشغالگر قدس را بر باد دادند.
تأثير چنين روندي بر تحولات راهبردي منطقه تا حدي است كه امروز از محوري بهعنوان «محور مقاومت» ياد ميشود كه مناسبات و طراحيهاي سلطهگران استكباري و اذناب آنها را بر هم ميزند. اكنون، ميتوان گفت بسيج بار ديگر در ميدان تحولات منطقه واردشده و بازيگر اصلي اين صحنه است. جوانان مجاهد و شهادتطلب عراقي، لبناني، سوري، پاكستاني، افغانستاني، يمني و ... با الگوگيري از اين يادگار امام راحل (ره) با كمترين امكانات، اما با ايمان حداكثري به ميدان آمده و ابتكار عمل را در دست گرفتهاند.
اگر امروز فرهنگ شهادتطلبي در هر كوي و برزني از عراق ساري و جاري است، نبايد فراموش كرد كه حشدالشعبي پيروز ميدان مبارزه با تكفير، بسيج مستضعفين را الگوي خود قرار داده است. آنچه جوانان مدافع حرم را از اقصينقاط جهان اسلام را براي دفاع از اسلام ناب در مقابل اسلام جعلي و امريكايي به شام كشانده است، «فرهنگ و تفكر بسيجي» است كه از دوران دفاع مقدس براي ما به يادگار مانده است.
اگر امروز مردم كشور ما، در كمال نشاط و آرامش پيروزي بر تروريسم تكفيري را جشن ميگيرند، ميدانند كه امنيت امروزشان را مديون جانفشاني بسيج و بسيجي هستند و روش بسيجي است كه تومار تكفير و تروريسم را در منطقه در هم ميپيچد، كما اينكه بايد به انتظار روزي نشست كه ريشههاي فاسد صهيونيسم و سلطه مستكبران را بخشكاند.