کد خبر: 842932
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۸
گفت‌وگوي «جوان» با سردار كاظم يزداني، رئيس سازمان ورزش بسيج درباره ويژگي‌ها و منش‌هاي حاج محمد مهر‌آیین
نام جودوي ايران بعد از انقلاب با حاج محمد مهر آیين گره خورده است، مديري كه بنيانگذار موفقيت‌هاي جودو در سه دهه گذشته بوده است و ...

نام جودوي ايران بعد از انقلاب با حاج محمد مهر آیين گره خورده است، مديري كه بنيانگذار موفقيتهاي جودو در سه دهه گذشته بوده است و به عنوان اولين رئيس فدراسيون جودو پس از انقلاب، خدمات ارزشمندي را از خود به جا گذاشته است و به گفته كارشناسان اين رشته، سنگ بناي جودو در زمان مديريت مهرآیین گذاشته شد. به پاسداشت خدمات اين مدير خدوم، در گفتوگويي با سردار كاظم يزداني رئيس سازمان ورزش بسيج كه سابقه سالها همكاري با ايشان را دارد، به بررسي ويژگيهاي شخصيتيشان پرداختهايم.

***

سردار، شما يكي از همكاران و دوستان نزديك حاج آقا مهرآیين هستيد، در ابتداي امر درباره نحوه آشنايي تان با ايشان و شروع همكاريتان صحبت ميكنيد؟

ايشان جزو چهرههاي بينظير ورزش كشورمان هستند، من تقريبا از اوايل انقلاب با ايشان آشنا شدم، در تشكيلات سپاه ايشان جزو بنيانگذاران تربيت بدني سپاه سال 58 بودند و به اتفاق مصطفي بياباني و حسين گيل كساني بودند كه با دستور مسئولان وقت، تربيت بدني سپاه را طراحي كردند. به عنوان يك مربي جودو قبل از انقلاب مربيگري ميكردم كه اين مربوط به سال 59 و بعد از انقلاب بود و در جريان يك كلاس آموزش جودو بود كه من را به ايشان معرفي كردند. كلاسي براي دوستان داشتيم كه بعدها ديديم اينها از كساني هستند كه تعدادياز آنها از مبارزان هيئت مؤتلفه و بچههاي انقلابي بودند كه قبل انقلاب با ايشان ارتباط داشتند و ايشان تقريبا نزديك هفت سال حدوداً در دو سه مرحله زندان بودند. حاج آقا هم مانند خيلي از مسئولان تراز اول كشور مثل شهيد رجايي، شهيدبهشتي، شهيد لاجوردي و قدوسي زنداني پيش از انقلاب بودند و هم بندي آقاي طالقاني و خيلي از علما و بزرگان بودند، لذا بعد از انقلاب در قالب تشكيل كلاس ورزشهاي رزمي اين انسجامشان را دنبال كردند و من هم در قالب نيروي جواني كه 17، 18 ساله بود و مربي جودو، با ايشان رفت و آمد داشتم تا اينكه با روي كار آمدن شهيد رجايي، ايشان به آقاي مصطفي داوودي اولين رئيس سازمان تربيت بدني بعد از انقلاب معرفي شدند. مرحوم داوودي چون از قديم ايشان را ميشناختند و با هم ارتباط داشتند سه فدراسيون كاراته، جودو و تكواندو را ادغام كردند و به آقاي مهرآیين گفتند شما رئيس باشيد. در واقع ايشان از اواسط سال 61 رئيس فدراسيون ورزشهاي رزمي شدند. همان موقع حكمي زدند و من را به عنوان دبير فدراسيون منصوب كردند كه يك سال و اندي با ايشان همكاري كردم.

و اين همكاري آغاز شد و تا چه زماني ادامه داشت؟

با توجه به اينكه كاراته، جودو و تكواندو سه رشته مجزا بودند با حاج آقا صحبت كرديم كه اين سه فدراسيون مجدد تفكيك شود. ايشان هم پذيرفتند و فدراسيون تفكيك شد و ايشان از اواسط 62 رئيس فدراسيون جودو شدند و من را هم به عنوان نايب رئيس انتخاب كردند. كار جدي ما اواخر 62 تقريبا به عنوان نايب رئيس فدراسيون جودو شروع شد، كه آقاي مهرآيين در دو مقطع رئيس ما بودند؛ از سال 62 تا اواخر 64 . بعد به دلايلي استعفا كردند و من چهار سال به عنوان رئيس فدراسيون بود، مجدداً سال 68 ايشان با حكم دكتر غفوري فرد رئيس فدراسيون جودو شدند و تا اوايل دهه 80 رئيس فدراسيون بودند كه بعد ايشان آقاي درخشان آمدند. نزديك به 10 سال با آقاي مهرآيين كار كردم و در واقع از نظر زمانبندي اين فرايند همكاري بود. البته آقاي مهرآيين در سال 64 تا 68 در كنار مسئوليتهاي مختلفي كه داشتند، مسئوليت اداره كل ورزش جانبازان را بر عهده داشتند و مانند سابق به ما در فدراسيون جودو در مسائل مالي و پشتيباني كمك ميكردند اداره كل ورزشهاي جانبازان و فدراسيون يكي بود كه بعداً تفكيك شد به اداره تربيت بدني و فدراسيون.

 اين فرايند زماني بود كه من با حاج آقا در دو سه مرحله كار كردم و بعد هم كه آقاي درخشان آمدند ايشان به عنوان هيئت رئيسه فدراسيون فعاليت ميكردند و من هم در خدمت ايشان بودم و اين همكاري ادامه داشت. اين همكاري تداوم داشته تا امروز كه سعي ميكنيم حداقل ماهي يك بار سري به ايشان بزنيم و حال و احوالشان را كه امروز به عنوان مشاور فدراسيون جانبازان فعاليت ميكنند، بپرسيم.

درباره روحيات و ويژگيهاي شخصيتي بارزشان كه پدر بزرگوار دو شهيد دفاع مقدس هم هستند، صحبت ميكنيد؟

ايشان روحيات خاصي داشتند، اولاً اينكه پنج پسرشان جودو كار كردند، ولي دو تا از فرزندانشان در اين رشته بيشتر فعاليت ميكردند، يكي شهيد ناصر مهرآیين و ديگري هم شهيد علي رضا مهرآیين بود. اين دو واقعاً خيلي سفت و محكم جودو كار ميكردند و بچههاي قوي از نظر بدني بودند. عليرضا پيش يكي از رفقاي ما كار ميكرد و ناصر مدتي پيش من بود. دو فرزند ايشان جزو شهداي دفاع مقدس هستند و همانطور كه اشاره كردم، جودوكاران خيلي خوبي بودند. خودشان هم از قبل انقلاب هم كاراته هم جودو و هم دفاع شخصي كار ميكردند و حتي قبل از انقلاب در ساواك ايشان را در يك مقطعي به نام ممد جودو ميشناختند. محمد موتوري هم به ايشان ميگفتند آن هم به خاطر اين بود كه ايشان هيونداي 250 داشت. رئيس فدراسيون كه بودند خيلي مواقع ما را سوار ميكردند و  براي نظارت در كلاسها و سركشيها ميرفتيم.

با توجه به موضوعي كه بيان كرديد، به نظر ميرسد مديري هستند كه زياد در قيد و بند پست و مقام نبودهاند، درباره اين خصوصياتشان صحبت كنيد.

بله، دوران انقلاب هم يك دوران خاصي بود، ايشان دو سه ويژگي منحصر به فردي داشتند كه من در كمتر شخصي ديدم، يكي از كارهاي ايشان اين بود كه با وجود مسئوليتي كه داشتند، حقوق دولتي نميگرفتند. در مقطعي كه ايشان سال 61 رئيس فدراسيون ورزشهاي رزمي بودند و بعد يك مقطع دو سال و اندي كه رئيس جودو شدند و مجدد 10 سال از سال 68 تا 79 كه رئيس فدراسيون بودند يك ريال حقوق از فدراسيون برداشت نكردند.

تقريباً 80 درصد اين زمان 13، 14 ساله را به هيئت رئيسه يعني كادر اصلي فدراسيون و نايب رئيس كه بنده بودم و دبير فدراسيون كه بيشتر آقاي ابراهيمي بود، به ما حقوق نميداد. ميگفت شما از نهاد خودتان حقوق ميگيريد بس است ديگر از فدراسيون حقوق نگيريد.

من در مقطعي هم مسئول نيروي هوايي بودم و هم همزمان به عنوان نايب رئيس فدراسيون جودو كار ميكردم يا در بسيج بودم و به ايشان كمك ميكردم. ميگفتند صبحها كه حقوق ميگيري بعدازظهر من حقوق برنمي دارم، تو هم برندار. اين در حالي است كه ما سراغ داريم فدراسيونهايي كه رئيس فدراسيون  چهار، پنجمیلیون تومان حقوق براي خودش مشخص ميكند و نايب رئيس پايينتر برمي دارد و به هر حال حقوق دارند. الان سالهاست كه فدراسيونها حقوق ميگيرند، همان موقع هم ميگرفتند. يادم است فدراسيونهايي كه همسايگي ما بودند، هم رئيس هم نايب رئيس و هم دبير حقوق ميگرفتند، چون وقت ميگذاشتند. من يادم است هر روز از ساعت 2 بعدازظهر تا 9 شب آنجا بودم و به سركشي استانها ميرفتيم، دو سه روز براي برگزاري مسابقات، آموزش و... در جاهاي مختلف بوديم اما نه ريالي به ما اجازه ميداد برداريم نه خودش چيزي برميداشت.

يعني با وجود مسئوليتهاي سنگين و وقت گير منبع درآمديشان از حقوق دولتي نبود؟

بله، ايشان از قبل انقلاب تا همين امروز مغازه قفل و لولا در بازار داشت و از آنجا روزياش تأمين ميشد. همين الان كه من دارم با شما صحبت ميكنم، خبر ندارم كه حاج آقا حقوق گرفته باشد. اين در حالي است كه مسئوليتهاي مختلفي داشتهاند، مدتي رئيس اداره پشتيباني مجلس شوراي اسلامي بودند، مدتي در نهاد رهبري مسئوليت داشتند، چهار، پنج سال در اداره كل ورزشهاي جانبازان مسئوليت داشتند، رئيس اداره پشتيباني وزارت سپاه در زمان رفيق دوست بودند، يكي دو سالي ايشان مديركل يا معاون اداري پشتيباني وزارت دفاع بودند يا اوايل كه در سپاه كار ميكردند من يادم نميآيد كه ايشان حقوق گرفته باشد و واقعا اين يك نكته عجيبي است. اين در شرايطي است كه زماني ايشان، مغازهاش كه منبع درآمدش بود را از دست داد و در واقع فروخت به شاگردش و ديگر مغازه هم نداشت. يك جورايي تحت فشار بود ولي يادم نميآيد ايشان حقوقي گرفته باشد و اين يك درس براي ما نسل جوان بود. اين در حالي بود كه آن موقع ميديديم كساني كه مثلاً شش هفت سال در اسارت بودند و یا مبارز و زندانی قبل از زندانانقلاب بودند، پس از پیروزی انقلاب آمدند و سهمطلبي كردند  و مسئوليت با حقوقهاي بالا گرفتند. ولي من نديدم حاج آقا با توجه به سابقه مبارزاتی چيزي از مزايا طلب داشته باشد. اين در حالي بود كه ايشان از صبح تا غروب در مسئوليتهاي مختلف و فدراسيون مشغول به كار بودند اما من يادم نميآيد كه حقوق گرفته باشند. اين واقعا براي من درس عجيبي بود كه باعث شد من در زندگي ام از اين درس استفاده كنم و تا جايي كه امكان دارد از ايشان ياد بگيرم و در مباحث اينچنيني حاج آقا را الگوي خودم قرار دهم.

با توجه به سابقه همكاري تان با ايشان، ديگر چه خصلت بارزي در مديريت و زندگيشان وجود داشت كه برايتان الگو بود؟

 يكي ديگر از ويژگيهاي ايشان كمك كردن بود، يعني من يادم است زماني كه به عنوان رئيس فدراسيون بودند با توجه با ارتباطاتي كه با خيلي از وزرا در دولتهاي مختلف چه در دولت شهيد رجايي چه در دولتهاشمي و چه در دولت رياست جمهوري حضرت آقا يا رؤساي جمهور ديگر داشتند، براي نيازمندان امكانات ميگرفتند. يكي از خصوصياتشان اين بود كه به مردمي كه مستمند هستند كمك كنند، جهيزيه براي عروس و دامادهايي كه دست و بالشان بسته بود، جمع و جور ميكردند. ما با حاج آقا رفت و آمد خانوادگي داشتيم و سعي ميكرديم مثلاً ماهي يكي دو هفته به ايشان سر بزنيم، يكي از دلايلش به خاطر همين كمكهايي بود كه ايشان ميدادند، ما ميگفتيم يك نفر جهيزيه ميخواهد، ميرفتيم بر ميداشتيم. خانه سابقشان در ميدان خراسان يا الان كه در لويزان هستند، پيلوتش هميشه انبار اقلام است، انواع فرش، يخچال و چيزهاي مختلف هست. ما هر دفعه ميخواستيم سري بزنيم، آنجا رفت و آمد بود، يك عده ميبردند، يك عده ميآوردند. نمونههای زیادی را در همین رابطه خودمان در رفت و آمدی که به منزل ایشان داشتیم، مشاهده کردیم. 

اين كمك كردن در محيط كاريشان در فدراسيون جودو چطور بود؟

حتي در فدراسيون يكي ميآمد، گرفتار بود و ميگفت من پول ندارم، ميگفتند از اين پول نگيريد. يا قهرمانها را براي مسابقات يا يك مربي را براي دورههاي طولاني مدت يك ماهه به ژاپن و كشورهاي مختلف اروپايي براي آموزش اعزام ميكرديم، بعضيها ميگفتند ما پول نداريم اما اين دورهها براي ما حياتي است به زندگي ما بستگي دارد، ميگفتند پولش را بدهيد، برود. ميگفتيم هيچ فدراسيوني اين كار را نميكند و همه فدراسيونها پول حق عضويت ميگيرند، شما ميگوييد اينها را نگيريم و يك پولي هم بدهيم.  واقعاً روحيات خيرخواهانه داشتند هر كسي ميگفت من ميخواهم جودو كار كنم اما پول ندارم ميگفتند لباس از سازمان بدهيد.

اين كار هر روز بود، از استانها ميآمدند ميگفتند بودجه براي تأمين تجهيزات نداريم، ميگفتند به آنها چيزهايي كه ميخواهند را بدهيد، اين يكي از ويژگيهاي خيرخواهانه و خدمت رساني ايشان بود كه واقعاً جالب بود.  حاج آقا مهرآیين به نظر من يك شخصيت منحصر به فردي است كه از نظر روحيه فردي، اخلاقي، تواضع، صبر و  رسيدگي نمونهاش را نديدهام يا خيلي كم در كشورمان وجود دارد. مدام به من ميگفتند حواست به كاركنان باشد، مخصوصاً اينهايي كه ضعيفتر هستند، مانند متصدي سالن يا بچههاي ثبت نام، به مربياني كه مثلاً از نظر مالي ضعيف هستند حواست باشد و به اين قوانين و مقررات فدراسيون براي اخذ شهريه از كساني كه ندارند، زياد توجه نكن. آييننامهاي براي حقوق مربيان تهيه شده بود. من يادم است اوايلي كه ايشان بودند، مربي 2 هزار و 500 حقوقش بود، ميگفتند به اينها نگاه نكن،  اگر ديدي مربي نياز دارد، به او دو برابر بده،  روحيات اينچنيني داشتند.

نحوه برخورد و مديريتشان در فدراسيون جودو چگونه بود؟

در فدراسيون ما هيچ وقت احساس نميكرديم رئيس داريم هر وقت ميآمدند پشت اين ميزهاي جلسات مينشستند. ميگفتيم ميز و صندلي شما در اتاق است، رئيس فدراسيون اتاقش اين است. ميگفتند ولش كن، من آمدم سر به شما بزنم و بروم دنبال كارها، مدام دنبال اين بودند كه امكاني ايجاد كنند و بتوانند براي فدراسيون كمكي بگيرند. در طول همكاري مان چيزهايي از ايشان ميديديم كه خيلي عجيب بود و واقعا درس ميگرفتيم.

من يك روز در فدراسيون ديدم در آبدارخانه سر و صدا ميآيد، ديدم حاج آقا دارد استكانها را ميشويد. گفتم اينجا آبدارچي دارد. حرف را عوض كرد و گفت اين صدا را ميشنوي؟ ميگفت اين صدا يعني اينكه اين ليوان تميز شده حواست باشد، اين نشد شما بايد ليوان را تميزتر بشویيد. ما را ميبرد در يك حال و هواي ديگري كه آدم واقعاً درس ميگرفت يا مثلاً برنامه داشتيم ميآمدند در جابه جا كردن ميز و صندلي و پهن كردن تاتامي كمك ميدادند. آن موقع با موتور به عنوان رئيس فدراسيون هم خودش ميرفت، هم ما را ميبرد. خيلي از فدراسيونها آن موقع ماشينهاي خوبي داشتند، مخصوصاً ايشان با حفظ سمت زماني رئيس ما بود و سمتهاي مختلف در مجلس و رياست جمهوري داشت، واقعاً دستش باز بود و ميتوانست با بهترين خودروي آن زمان رفت و آمد كند ولي اين طوري نبود، موتور هم براي خودش بود و حتي مدتي كه مثلاً اين اواخر وضعيت جسمانياش اجازه نميداد باز هم خودروي فدراسيون را سوار نميشد، خودروي شخصي خودش بود و هم ما را جابه جا ميكرد هم خودش استفاده ميكرد. حاج آقا مهرآیين انسان ويژهاي هستند كه نمونهاش را كمتر ديدهايم.

در رابطه با نقششان در توسعه و پيشرفت جودو در ايران بعد از انقلاب صحبت ميكنيد؟

قبل از انقلاب كه جودو كار ميكردم، آن موقع جودويي نداشتيم، تا جايي كه يادم است 11، 12 استان در جودو فعال بودند كه خوب بودند، بقيه استانها اگر جودو داشتند خيلي در سطح مبتدي بودند. ايشان كه به فدراسيون جودو آمدند، اختيارات خوبي به من به عنوان دبير دادند و گفتند شما چون جوان هستيد و درس ورزش هم خوانديد آسيب شناسي كنيد مشكل جودو چيست و فكر اساسي كنيد. ما يك كارگروه تخصصي تشكيل داديم و چهار، پنج ماه بچهها كارهاي مطالعاتي اوليه انجام دادند. درگزارشي كه به حاج آقا داديم، عرض كرديم یکی اینکه  ما الان زيرساخت نداريم، يعني مدرسه جودو و كلاسهاي آموزشي جودو خيلي سطحش پايين است و تعدادش از نظر كمي كم است، دیگر اینکه تجهيزات نداريم. زمان جنگ پول نبود، اول انقلاب ما تشك تاتامي نداشتيم.

من خودم سه چهار سال روي تشك كشتي از اين پنبهايها كار ميكردم. خيلي از استانها اينطور بودند.مثلا در یک سالن، یک سانس جودوکاران روی تاتامی تمرین می کردند و سانس های دیگر کشتیگیران و ژیمناستیک کاران از این سالن استفاده می کردند.در صحبتی که با حاج آقا داشتیم  اشاره كرديم كلاسهايي كه هست نصفشان مشكل امكانات دارند، تشك ندارند و اگر بخواهيم شروع و راهاندازي كنيم اولين مشكل بحث تشك است. اصلا اگر سالن هم داشته باشيم، لباس نداريم. قبل از انقلاب 70 درصد جودو در دست نظاميها بود. شهرباني سفت و محكم جودو كار ميكرد و در دانشگاه پليس اجباري جودو كار ميكردند. خيلي از پيشكسوتان را نگاه كنيد 80، 90 درصدشان بازنشسته شهرباني و ارتش هستند، آنها هم سالن داشتند و هم تاتامي و لباس از خارج وارد كرده بودند.

پس در جودو هم مانند بقيه حوزهها در بعد از انقلاب با مشكلات زيادي مواجه بوديد. چه برنامههايي در زمان ايشان براي برون رفت از اين وضعيت طراحي شد؟

بعد از انقلاب كه ميخواستيم جودو را گسترش و توسعه دهيم، مشكلات زياد بود و با وجود اينكه نيروهاي نظامي امكانات داشتند اما عموم مردم نميتوانستند از آن استفاده كنند. لذا ما مشكل اساسي هم بابت سالن، هم بابت تشك و هم بابت لباس داشتيم.

 مسئله ديگري كه گريبانگير جودو بود اين بود كه دانش بچههاي ما به آن صورت بالا نبود، يعني مربيان ما نياز به يك بازآموزي اساسي براي به روز شدن داشتند. دو سه طرح آموزشي داديم كه هم درخواست مربي بود از ژاپن و كشورهاي ديگر كه به ايران بيايند و هم ما مربيان را ژاپن بفرستيم. دورههاي پيشرفته را آموزش ببينند. ضمناًميخواستيم با كمك اساتيد علوم ورزشي كه در دانشگاه بودند، مربيانمان را با علوم روز علم تمرين و آمادگي جسماني و ورزشي و روان شناسي ورزشي آشنا كنيم. به هر حال برنامه مفصلي را آماده كرديم و 220 هزار تومان كل اعتبار يك سال ما بود و بعد بودجه برنامهاي كه تهيه كرده بوديم 2‌ميليون تومان بود! 10‌برابر بودجه ميخواستيم. ايشان هم از طريق دولت و رفيقدوست كه آن موقع مسئوليت داشتند دستشان باز بود و كمكهاي خيلي خوبي گرفتند كه ما بتوانيم مشكلات را حل كنيم و واقعاً يك تحول و جهش بزرگي در توسعه جودو هم از نظر كيفي و هم از نظر كمي صورت گرفت.

در ادامه دنبال اين رفتيم كه تا حد امكان، تجهيزاتي را كه براي جودو لازم داريم در داخل توليد كنيم و وابستگي به خارج از كشور نداشته باشيم. به همين خاطر در آن مقطع به دنبال اين رفتيم كه چطور ميتوانيم حداقل نيازهاي سخت افزاري و دانش روز را از خارج بگيريم اما نياز سخت افزاري را بايد هر طور شده در داخل تهيه كنيم. يكسري بچههاي كميته پشتيباني فدراسيون را يزد و اصفهان فرستاديم. در اصفهان كارگاهي بود كه خورجين براي دوچرخهها توليد ميكرد. كار از آنجا شروع شد و بعد بچهها گفتند كه ميتوانيم در تاروپود و نوع بافت و مواد اوليه اين خورجينها تغيير ايجاد و لباس جودو را تهيه كنيم. حاج آقا حمايت خوبي كردند و كمكي از تشكيلات گرفتند و ما توانستيم لباس جودو را به مقدار زيادي تهيه كنيم و يك حركت بزرگي براي توسعه كمي جودو صورت گرفت. به موازات اين هم ما در شيراز، اصفهان و يزد دنبال اين بوديم كه ببينيم مسئله تشك را چگونه ميتوانيم حل كنيم. الحمدلله با پيگيريهايي كه شد و كمكي كه ايشان آورد به عنوان سرمايه اوليه ما توانستيم چندين نوع تشك تاتامي حداقل براي بحثهاي آموزشيمان تأمين كنيم.  از طريق كمك نهادهاي مختلفي مثل سپاه، بنياد جانبازان و نهادهاي ديگر، توليدي داخلي تشك هم راه اندازي شد كه كمكم توانست تشكي كه حتي در رقابت بينالمللي هم استفاده ميشود توليد كند و الان هم تشكهاي تاتامياش را به خيلي از كشورها صادر ميكند. اين كارخانه كمكم توسعه يافت و الان علاوه بر تشك، لباس هم توليد ميكند.

درباره بحثهاي ارتقاي دانش مربيان چه فعاليتهايي صورت گرفت؟

با حمايتهايي كه ايشان كردند ما توانستيم در چندين مرحله چند مربي از ژاپن را براي آموزش به ايران بياوريم و بيش از 60، 70 نفر از مربيان سراسر كشور را به خارج از كشور اعزام كنيم تا در بحث آموزشي و ارتقاي دانش روز مربيانمان تحولي ايجاد شود و در واقع اينها همه مقدمات و زيرساخت تحول در جودو شد كه كمكم از سال 78 خودش را نشان داد تا سال 80 كه به اوج رسيد. درجودويي كه ما يك برنز در آسيا سهممان بود سال 80 بچههاي ما در بازيهاي ويتنام قهرمان آسيا شدند و هفت نفر با هفت مدال برگشتند. اين نقطه عطفي بود كه با حمايتهاي ايشان و تلاشهمه بچهها به بار نشست.

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار