بدون ترديد تشكيل جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي شور و هيجان خاصي در ميان همه دلسوزان اردوگاه انقلاب پديد آورده است؛ هيجاني برخاسته از عقلانيت سياسي و انقلابي كه ميرود تا بار ديگر ظرفيت عظيم انقلاب و كارآمدي نيروهايش را به نمايش بگذارد. اگر چه در چند سال اخير بنا به برخي علل و وقايع، شاهد فراز و فرودهايي در اردوگاه اصولگرايان بودهايم، اما تشكيل جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي با بدنه كارشناسي قدرتمندي كه براي آن تعريف شده، بار ديگر توانست قدرت آسيبشناسي درونگفتماني اصولگرايان را همراه با همدلي ذاتي نهفته در ميان آنان، در برابر ساير جريانهاي سياسي و پر مدعاي كشور به زيبايي تمام به تصوير بكشد. اين حركت زيبا و وحدتآفرين كه همه دلسوزان انقلاب و ايران زبان به تحسين آن گشودهاند، نويدبخش دغدغه دفاع از ارزشها و در حقيقت حامل اين پيام جدي و اساسي است كه نيروهاي انقلاب و فرزندان حضرت روحالله تصميم گرفتهاند بار ديگر آرمانهاي مشترك و انقلابي خود را يك صدا و هماهنگ، زير چتري واحد و اين بار با روشهايي كاملاً كاربردي دنبال كنند.
مدعيان اصلاحات، يعني آناني كه در تمام اين سالها فقط اين واژه ارزشمند را به يدك كشيده و اصلاحات در ايران را فقط از نوع امريكايياش دنبال كردهاند، در برابر اين حركت اصلاحي- انقلابي كه ريلگذاري مناسبي را براي حركتهاي بعدي در كشور نويد ميدهد، نه تنها عصبانيت زايدالوصفي از خود بروز دادهاند بلكه با كمك رسانههاي وابسته، در پارهاي موارد حتي زبان به اهانت و تحقير نيز گشودهاند. بهراستي دليل اين همه عصبانيت آميخته با رفتارهاي تحقيرآميز كه متأسفانه از سوي افراد و جرياناتي در داخل دولت هم دنبال ميشود، چيست؟
آناني كه هنوز هم از انتخابات آزاد و تحمل مخالف دم ميزنند و عليالدوام خود را متعهد به اصول رقابت انتخاباتي و فضاي آزاد قلمداد ميكنند يا آناني كه حتي تعامل و انفعال در برابر دشمنان قسمخورده انقلاب را هم افتخارات دولت فعلي مينامند، بهراستي اين روزها از چه چيزي نگرانند كه به جاي تعريف يك تعامل سازنده با نيروهاي داخلي نظام، اختيار زبان از كف داده و با انواع هجمهها به اين حركت انقلابي، از هيچ تحقير و دروغ و اهانتي هم رويگردان نيستند؟
شايد بتوان راز و رمز اين عصبانيت را با بهرهگيري از يك خاطره آن هم از زبان فقيهي فرزانه كه عمري در اعتلاي انقلاب اسلامي و اسلام انقلابي كوشيد، جستوجو كرد...
فقيه ژرفانديش و حافظ كل قرآن مرحوم آيتالله خزعلي ميگفت: در سال 57 و زماني كه امام (ره) هنوز در نجف حضور داشتند و مبارزات به اوج خود نزديك ميشد، روزي در ملاقات با امام به ايشان عرض كردم: «امام عزيز! من نزديك به 55 سال از عمرم راسپري كردهام، 15 سالش را مكلف نبودهام، اما 40 سال از بهترين سالهاي عمر و جوانيام را در خدمت خدا و دينش و آرمانهاي پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) بودهام و تا آنجا كه بهخاطر دارم، در انجام واجبات و ترك محرمات و حتي اداي مستحبات هم فروگذار نبودهام. حاضرم ثواب 40 سال بندگي خالصانهام را به شما تقديم و با ثواب يك اعلاميهاي كه براي دفاع از مظلوميت مردم ايران در برابر حكومت پهلوي ميدهيد، معاوضه كنم!»
آيتالله خزعلي ادامه دادند: امام (ره) لبخندي زد و فرمود دليل اين مقايسه چه بود و از استدلال من پرسيدند.
عرض كردم استدلال من همان حركت فداكارانه مولاي متقيان علي (ع) در جنگ خندق است كه پيامبر (ص)، ارزش همان فداكاري علي (ع) را بالاتر از عبادت تمام جن و انس دانستند...»
به نظر ميرسد حركت اخير نيروهاي انقلابي با همه دستاوردها و مزيتهايي كه براي اصل نظام و انقلاب و مردم به دنبال دارد، حامل پيامهاي ديگري هم هست. آناني كه سالهاست مطالبات خود را جايگزين مطالبات واقعي مردم«جا»زده و همزمان با آن، افسانه بيرقيب بودن خود را هم «جار» ميزدند و از بنبست قحطالرجال در جبهه اصولگرايي سخن ميگفتند، حال دريافتهاند كه جريانات انقلابي و ارزشي با اين حركت اساسي خود نه تنها ابتكار عمل را در دست گرفته بلكه از اين پس بنا دارد مطالبات و اعتراضات مردم ديندار ايران را در برابر مظاهر وادادگي و اشرافيگري، آن هم در قالب يك جبهه فراگير نمايندگي كند.
آري! مدعيان اصلاحات از اين عصبانياند و از حق نگذريم، بايد به آنها حق داد!