کد خبر: 807298
تاریخ انتشار: ۰۵ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۷:۳۲
حسين كشتكار
عمه گليهنوز در خواب خوش صبحگاهي بودم كه با سر و صداي اهل خانه خواب زده شده، مثل اسپند روي آتش (همون اسفند خودماني) پريدم به هوا. در آن لحظه اوليه كه هنوز گيجي خواب كاملاً برطرف نشده بود تنها چيزي كه از صحبت‌هاي درهم و برهم مي‌شد تشخيص داد سلام و عليك و قربون صدقه هم رفتن بود كه دائم تكرار مي‌شد. كنجكاو شدم ببينم اول صبحي با آمدن چه كسي اوضاع معمول خونه اينطور به هم ريخته؟ قبل از اينكه برم دستشويي و دست و صورتمو بشورم در اتاقم را باز كردم ببينم چه خبره؟ محل تجمع، ورودي در خونه بود. همه جمع شده بودند؛ بابا، مامان و برادر و خواهر به اضافه فرد تازه‌وارد كه كسي جز آبجي‌جان بابا نبود. بله ديگه اين همه سروصدا به‌خاطر تشريف‌فرمايي عمه‌جان بنده و استقبال از او بود كه تازه از شهرستان رسيده بود. بابا سه خواهر دارند كه اين يكي از همه بزرگ‌تر است و در شهرستان زندگي مي‌كند و چون فاصله زيادي با ما دارند دير به دير همديگر را مي‌بينيم و امروز بعد از گذشت چندين سال عمه براي اقامت چند روزه و شايد هم چندين هفته، به ديدنمون آمده بود. اسم عمه گل‌بهار بود كه در ميان فاميل عمه‌گلي صدايش مي‌كردند.

عمه‌گلي مثل همه عمه‌ها برادرزادگانش را بي‌اندازه دوست دارد. اما اين عمه‌گلي ما به‌طور ويژه و اخص بدجور شيدا و شيفته بچه‌هاي برادرش است. اين را از قربون صدقه‌هايشان مي‌شود فهميد. به‌طوري كه وقتي ميخواد با يكي از برادرزادگان حرفي بزند همون اول يه مقدمه طولاني از قربون صدقه‌هاي شورانگيزش رو نثار مي‌كند بعد حرفشو مي‌زند و همين باعث ميشه اگه كاري فوق طاقت هم بخواهد آدم ميمونه تو رودربايستي و هر طوري هست انجامش ميده. براي نمونه بگم. مثل همين اولين برخورد. وقتي من گفتم عمه سلام، عمه تا چشمش به من افتاد همه را رها كرد و رو كرد به طرف من و با صدايي شبيه جيغ كشيدن گفت: سلاااااااااام الهي قربونت بره عمه. فدات شم. دورت بگردم. قربون اون صورت ماهت برم كه هنوز خواب‌آلوده‌اي. الهي بميره عمه كه مزاحم خوابت شدم. و يك ريز داشت مي‌گفت و مي‌گفت كه مامان حرف عمه را قطع كرد و گفت عمه خدا نكنه جونتون سلامت، بعد با چشم غره و اشاره كردن به سمت دستشويي بهم فهموند كه بايد فوراً برم دستشويي براي شستن دست و صورت و مسواك زدن. و اگر حرف مامان نبود بايد مدت‌ها شاهد قربون صدقه‌هاي عمه‌گلي بودم. خلاصه از اون روز به بعد تا زماني كه عمه مهمون ما بود براي هر كار و كلامي شاهد قربون صدقه‌هايي بودم كه عمه نثار ما بچه‌ها مي‌كرد. البته اين قربون صد‌قه‌هاي عمه فقط اختصاص به ما بچه‌ها نداشت. شامل بزرگ‌تر‌ها هم مي‌شد. و ديگر اينكه عادت قربان صدقه رفتن مخصوص انجام كارهاي خوب نبود بلكه اگر كاري از نظر عمه ناپسند بود هم برايش قربون صدقه مي‌رفت.

مثلاً وقتي يكي از ما زياد نزديك تلويزيون نشسته‌ بوديم عمه‌گلي مي‌گفت: الهي فدات شم، عمه به قربونت. جونم فداي اون چشماي قشنگت. من فداي صورت ماهت، عقب‌تر بشين. عزيزم نزديك صفحه تلويزيون نشستن ضرر داره. عمه دورت بگرده. يا موقعي كه غذا خوردنم هنوز تمام نشده بود عمه‌گلي مي‌گفت: عمه به قربونت برم. دورت بگردم. فدات شم جونم فدات، عمرم روي عمرت نخور. ديگه پرخوري خوب نيستا عزيزم .پرخوري مريضي مياره ،و كلي توضيحات و من كه هنوز كاملاً سير نشده بودم از سر رودر‌بايستي امر عمه‌گلي را اطاعت مي‌كردم. تا اينجا مشكلي نبود و ما هم كم‌كم به اين نوع گفتار عادت كرده بوديم اما حالا بشنويد از اتفاقي كه در مدرسه برايم پيش آمد.

روزي كه معلم من را صدا زد تا انشايم را بخوانم هنوز عمه‌گلي مهمون ما بود. شب قبل هنگام نوشتن انشا عمه‌گلي پيشم آمد و وقتي فهميد در نوشتن موضوع انشا دچار مشكل شدم بهم اطمينان داد كه در نوشتن به من كمك مي‌كند. بعد هم دفتر را از من گرفت و گفت: عزيزم عمرم دير وقته فدات شم برو بخواب نگران نباش دورت بگردم خودم انشايت را طوري مي‌نويسم كه معلم متوجه نشه قربونت برم. من هم بي‌معطلي رفتم خوابيدم و صبح بدون اينكه انشايي كه عمه‌گلي نوشته بود را لااقل يك بار بخونم راهي مدرسه شدم.
 
در كلاس وقتي روبه‌روي بچه‌ها ايستادم گفتم:
 موضوع انشاء گذر رودخانه، بعد صدايم را صاف كردم و بلند خواندم: صداي گوشنواز شرشر آب، صداي برخورد سنگ‌ها با آب گوارا، اين روح بي‌جان زنده. كنار رودخانه نشستن، رودخانه چه با صفاست. من كنار رودخانه بودم همراه عمه‌ام كه قدم‌زنان در مرز ساحلي حركت مي‌كرديم. عمه‌ام مي‌گفت: فدايت بشوم قربونت بروم به صداي آب گوش بده، روح را نوازش مي‌دهد فداي روح لطيفت بشوم، شنوايي را افزايش مي‌دهد عزيزم. قربون چشمان خوشگلت، عمه به سنجاقك‌ها بنگر چه شور و حالي دارند؟ چگونه با گذر آب خود را همراه مي‌كنند، دورت بگردم. چگونه خود را به نسيم خنك رودخانه مي‌سپارند فدايت شوم. عزيز عمه ،زنبق زرد روييده در كنار آب را ببين كه چگونه با تلاطم آب تكان تكان مي‌خوردقربونت برم؟ عنكبوت بركه را ببين كه چگونه جهت تنيدن تار روي علف‌هاي روييده در كنار آب براي به‌دست آوردن لقمه ناني كوشش مي‌كند جانم به قربانت.

آب، اين بي‌جان زنده هنگام گذر، روح زندگاني و حيات را زنده مي‌كند و روحي تازه به او مي‌دهد فدايت شوم و مادر خوبي است براي شاخساران خميده در آب هستي ام فدات. پناهگاهي است براي حشرات جان شيرينم. زندگي با گذر از پيچ و خم جاري است عزيزم. جانم به قربانت دورت بگردم الهي. والسلام.
 معلم دفتر انشا را گرفت و چيزي نوشت بعد از گرفتن دفتر ديدم پائين زير نمره صفر نوشته بود: عزيزم، جانم شاگرد خوبم محسن‌جان الهي همه حشرات موذي به قربونت بره. اين نمره صفر فداي دست و قلمت. بماند يادگار تا از اين به بعد خودت انشا بنويسي.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر