کد خبر: 804723
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰
هوشي كه روابط ما را تنظيم مي‌كند
هيجان‌ها طي هزاران سال تغيير و اصلاح تدريجي بشر، براي كامياب شدن و ادامه زندگي شكل گرفتند. ما اين روزها از انواع مختلف هوش‌ها استفاده مي‌كنيم...
سميه باستين*
هيجان‌ها طي هزاران سال تغيير و اصلاح تدريجي بشر، براي كامياب شدن و ادامه زندگي شكل گرفتند. ما اين روزها از انواع مختلف هوش‌ها استفاده مي‌كنيم. در هر مورد، هوش به قابليت ادراك، فهم و كاربست نمادها، يعني استدلال انتزاعي دلالت دارد. براي نمونه ما از هوش كلامي، هوش فضايي، هوش اجتماعي و ساير هوش‌هاي مرتبط به يكديگر حرف مي‌زنيم. صفت كلام، ابعاد فضايي يا اجتماعي هوش و آنچه را که آن مي‌سازد مشخص مي‌كند. بنابراين هوش كلامي قابليت فهميدن و به كار بردن واژه‌ها را مي‌سازد. هوش فضايي به توانايي فهميدن و بهره گرفتن از اشيا در فضا دلالت مي‌كند. هوش اجتماعي بيانگر قابليت فهميدن و به كار بستن اطلاعات اجتماعي است.


در علم روانشناسي، هوش هيجاني به همين گروه به هم مرتبط هوش تعلق دارد و توانايي فهميدن و بهره گرفتن از اطلاعات هيجاني را نشان مي‌دهد.  به علاوه هوش هيجاني به احتمال، قابليت سامانه هيجاني در ارتقاي هوش را نيز نشان مي‌دهد. هيجان‌ها مي‌توانند بر فرآيند تفكر، بر محتواي تفكر، قضاوت‌ها و رفتارها اثر بگذارند. به طور كلي هوش هيجاني عبارت است از: آرايه‌اي از قابليت‌ها، شايستگي‌ها و مهارت‌هاي غير‌شناختي كه بر توانايي شخص تأثير مي‌گذارند تا در كنار آمدن با اضطرارها و فشارهاي محيطي موفق شود. امروزه باور بر اين است كه اگر افراد از لحاظ هيجاني باهوش باشند با چالش‌هاي زندگي بهتر كنار آمده و هيجانات خود را بهتر كنترل مي‌كنند و حاصل اينها سلامت رواني خوب است.


هوش هيجاني(EQ) بافت پيچيده‌اي از كفايت‌هايي است كه به فرد اجازه مي‌دهد در سلامتي عمل كند و روش‌هاي خلاق در ارتباطات و محيط پيرامون خود داشته باشد.


اين كفايت‌ها به فرد اجازه مي‌دهد كه با استرس‌هاي محيط مقابله كند و براي چالش‌هايي كه در زندگي با آنها روبه‌رو مي‌شود، راه‌حل‌هاي اخلاقي بيابد. هوش هيجاني يك آرايه چند عاملي از توانايي‌هاي هيجاني، شخصي و اجتماعي به هم مرتبط است كه به ما كمك مي‌كند با توقعات هر روزي كنار بياييم.


توانايي‌هاي اصلي هيجاني، شخصي و اجتماعي كه ساختار عاملي اين سازه را تشكيل مي‌دهند عبارتند از: خود حرمتي، خودآگاهي هيجاني، جسارت، تحمل فشار رواني، كنترل تكانه، واقعيت آزمايي، انعطاف‌پذيري، مسئله گشايي، همدردي، رابطه بين فردي، خوش‌بيني، خودشكوفايي، شادماني، استقلال، مسئوليت اجتماعي.


خودآگاهي مهم‌ترين مؤلفه هوش هيجاني است. بدون يك درك درست از خود نمي‌توان در مورد عواطف، نه با خود و نه با ديگران صادق بود و در اين صورت از تحليل و استفاده و كنترل آنها براي ايجاد تأثيرات مثبت محروم خواهد شد.


البته هوش هيجاني توانايي گول زدن ديگران را مي‌دهد، پس دوست داشتن خود و قبول هيجان‌هاي خود به اين معنا نيست كه به طور آزادانه‌اي به هيجان‌هاي خود پاسخ داد يا اعمال غير مسئولانه هيجان‌هاي خود را توجيه كرد. بنابراين بايد در اينجا بهاي بيشتري به مؤلفه همدلي هوش هيجاني داد و اشاره كرد كه همراهي اخلاقيات با هوش هيجاني، ضروري به نظر مي‌رسد بدون همدلي به عنوان يك كفايت از كفايت‌هاي هيجاني، شخص مي‌تواند به طور قابل تصوري همه مهارت‌هاي ديگر كفايت هيجاني را در يك مدل ماكياولي يا حتي ضد اجتماعي ظاهر كند.


رابطه هوش هيجاني با هيجان مانند رابطه والدين با فرزندان است بدين گونه كه هوش هيجاني به نيازهاي هيجان‌ها پاسخ مي‌دهد، آنها را دوست دارد، آنها را در محل صحيح خود قرار مي‌دهد، خلاقيت آنها را تشويق مي‌كند و حماقت‌ها و رفتارهاي مخرب آنها را محدود مي‌كند. هوش هيجاني اعتقاد ندارد كه هيجان‌ها بايد سركوب شوند و همچنين معتقد نيست كه آنها بايد به طور كامل، حتي به قيمت ناراحتي و نارضايتي ديگران بيان شوند.


ادبيات جهاني تنها با احترام به ديگران مي‌تواند ياد گرفته شود، اگر كسي بر هيجانات خود كنترل نداشته باشد در ارتباط با ديگران دچار مشكل خواهد شد.


هوش هيجاني نه تنها عامل كنترل پاسخ‌هاي هيجاني است كه براي خود شخص و اطرافيان او مفيد است بلكه عامل كنترل استفاده مناسب از هيجان‌ها در موقعيت‌ها نيز بوده و مي‌تواند پيشگويي‌كننده مهمي براي موفقيت در روابط شخصي، خانوادگي و محل كار باشد. زيرا فرض مي‌شود كه هوش هيجاني مي‌تواند سبب بهبود و اصلاح فعاليت‌هاي حرفه‌اي، موقعيت‌هاي شغلي و كسب مهارت‌هاي لازم و مطلوب شود.


مهارت‌هاي هوش هيجاني درست مانند افراد و همراه با آنها تغيير مي‌كنند. برخلاف ضريب هوشي و شخصيت كه ثابت هستند، هوش هيجاني مهارتي انعطاف‌پذير است كه افراد مي‌توانند آن را بسته به علاقه و ميل خود بهبود بخشند.


ضريب هوشي افراد از ديگر شرايط و مقتضيات زندگي‌شان تأثير مي‌پذيرد و به همراه آن تغيير مي‌يابد. ضريب هوشي در واكنش به وقايع و رويدادهايي نظير از دست دادن شغل، طلاق، ترفيع نامنتظر شغلي و نيز حوادث مهم زندگي بالا و پايين خواهد شد.


نكته اساسي اين است كه افراد به اين توانايي برسند تا تمام هوش و حواس خود را بر آن متمركز كنند و از آن به سود خود و جامعه بهره ببرند. هوش هيجاني با سعي و كوشش افزايش مي‌يابد ولي مشابه ساير مهارت‌ها نياز به تمرين دارد.


كسب مهارت‌هاي حرفه‌اي جديد نيازمند تمرين و صبوري است كه مي‌تواند ماه‌ها يا حتي سال‌ها طول بكشد. رشد كفايت‌هاي هيجاني و اجتماعي در طول زمان، كوشش مداوم و تعهد مي‌طلبد.
شايد دليل اينكه عبارت هوش هيجاني تا اين اندازه مورد توجه قرار گرفته اين باشد كه هوش هيجاني معناي جديدي از هوشمندي ارائه مي‌دهد و افرادي كه از هوش هيجاني بالايي برخوردارند مي‌توانند با مشكلات و چالش‌هاي زندگي سازگار شوند و روابط خود را با ديگران تنظيم كنند.
هرگز در طول تاريخ بشر تا اين حد فرصت رشد فردي مهيا نبوده و هرگز چنين امكانات گسترده‌اي براي دنبال كردن اهداف و آرزوهاي شخصي وجود نداشته است.


اگر اين گفته‌ها، تحقيقات و نوشته‌ها صحت داشته باشد، آيا كسي هست كه دوست نداشته باشد درباره اين مفاهيم بيشتر بداند يا علاقه‌مند نباشد كه در مورد روش‌هاي افزايش هوش هيجاني اطلاعات بيشتري كسب كند؟


* روانشناس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر